تنظیم شناخت شامل راهبردهایی است، كه بـرای رسـیدن بـه هـدف و كنتـرل پیـشرفت، از آنهـا استفاده می شود.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل


پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
61 صفحه
کد:
669 mb


بخشی از متن:

تنظیم شناخت شامل راهبردهایی است، كه بـرای رسـیدن بـه هـدف و كنتـرل پیـشرفت، از آنهـا استفاده می شود. تنظیم شناخت در انعكاس با احساس شناختی و دانـش شـناختی اسـت و اسـتفاده از راهبردهای آن ممكن است دراثر انتخاب آگاهانه وعمدی، و یا یك پاسخ خودكار و در اثر سالهای متوالی براون (1978) معتقد است كه پنج فرایند فراشناختی وجود دارد 1 یادگیری باشد. درباره تنظیم شناخت، كه عبارتند از: 1- برنامه ریزی حركت بعدی در اجرای یك راهبرد 2- وارسی اثربخـشی مراحـل مختلـف یك راهبرد 3- آزمودن راهبرد در هنگام اجرا 4- تجدید نظر لازم در راهبرد مذكور 5- ارزیـابی راهبـرد جهت تعیین اثربخشی. برای فهم بهتر تنظیم شناخت، لازم است بین دو نوع تنظیم تحت عنوان تنظـیم بیرونی و تنظیم درونی نیز تمایز قائل شد. تنظیم درونی هنگامی صورت می گیرد كـه دانـش آمـوزان اهداف یادگیری شان را معین می كنند اهداف یادگیری شان را معین می كنند و نیاز به آموزش و یا دستورالعملی از جانب دیگران برای انتخاب راهبرد یادگیری ندارند. در مقابل دانش آموزانی كه برای شروع یا تكمیل یك تكلیف به دیگـران وابـسته اند از تنظیم یادگیری بیرونی برخوردارند (بوكیرتز، 1999). پژوهش های متعددی به اثرات منفی تنظیم بیرونی افراطی پرداخته اند. تنظیم افراطی بیرونی جایگزین و یا جبرانی برای آگـاهی هـای فراشـناختی ضعیف است ( واینرت و همكاران، 1989؛ نقل از شیخ الاسلامی، 1384). همینطور فعالیت های فراشناختی مستلزم تعیین اهداف است كه بـه فعالیـت هـای فـرد جهـت دهند و رفتار او را نیرومند سازند. زمانی كه خود فرد اهدافش را تعیین میكند و برای آنهـا ارزش قائـل باشد دو فرایند عمده رخ می دهد. اول آنكه رفتار به سـمت اهـدافی كـه تعیـین شـده اسـت معطـوف--- میشود و دوم آنكه ملاكها و استانداردهایی در نظر گرفته میشود كه بر اسـاس آنهـا رونـد فعالیتهـا بـه سمت اهداف ارزیابی میشود ( لموس،1999). همانگونه كه ذكر شد، فلاول در نظریه خود در مورد فراشناخت، به دو مؤلفه دانش شناختی وتنظیم تنظیم شناختی اشاره كرده است، كه در مورد آن توضیح داده شد. اما افراد دیگر در مورد این دو مفهوم (1994)، دانش فراشناختی را تعاریف و طبقه بندی های دیگری نیز ارائه داده اند. مثلاً شراو ودنیسون ، دانش روشی مشتمل بر سه فرایند فرعی دانش بیانی و دانش موقعیتی می دانند. دانش بیانی به آگاهی فرد درمورد خودش به عنوان یـك یادگیرنـده، عوامـل مـؤثر بـر یـادگیری وحافظه اش، مهارتها و راهبردها، و منابعی كه برای انجام یك تكلیف مورد نیاز است، اشار ه دارد (بیتان ، 2004). در واقع دانش بیانی همان دانش واقعی است و زمانی فرد به چنین دانشی مجهز اسـت كه موضوع مورد مطالعه ی خود را بشناسد. دانش روشی در بردارندهی آگاهی و دانش دربارهی فعالیتهـایی اسـت كـه در هنگـام انجـام كـاربایستی صورت گیرند. این نوع فراشناخت، اشاره به دانش دربارة چگونگی استفاده از استراتژیها دارد. به بیان دیگر دانش روشی، به دانستن شرایط و نحوهی به كارگیری مهارتها و راهبردها، برای انجام بهینـه تکالیف مربوط میشود. افرادی كه دانش روشی سطح بالایی دارند، مهارتها را به طور خودكـار بـه كـارمی برند میبرند (استانویچ، 1990، به نقل از شراو و ماشمن،1996). دانش موقعیتی به آگاهی از اینكه چرا و چه موقع فعالیتهای شناختی خاص را باید به كار برد، مربوط میشود (گارنر، 1990). در واقع این فراشناخت به آن نوع دانشی اشاره دارد كه فرد بداند چرا و چه موقع از یك راهبرد یا یك مهارت در مقایسه با یك راهبرد یا یك مهارت دیگر استفاده كند. ( به نقـل از تئودوزیو و پاپایوانو، 2005):