یکی از مشکلات تحصیلی که باعث مراجعات مکرر والدین به کلینک های بالینی می شود، اختلالات یادگیری است. در طبقه بندی DSM-IV، اختلال یادگیری زمانی تشخیص داده می شود که پیشرفت در آزمون های استاندارد شده برای خواندن، ریاضیات و بیان نوشتاری به طور قابل ملاحظه ای زیر حد مورد انتظار بر حسب سن، تحصیلات و سطح هوشی باشد (فلچر و موریس ، 2007). کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در یک یا چند فرایند اساسی شناختی دخیل در درک یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی اختلال نشان می دهند(امیرانی، تاهی و کمالی، 2011). اختلال های یادگیری در کودکان، پیوند بین والدین و کودک را دستخوش تغییر می نماید، زیرا والدینی که کودک دارای اختلال یادگیری دارند، دچار مشکلات فراوانی می شوند و این موضوع رابطه مراقبتی و صمیمانه والد-فرزند را دستخوش مشکلات زیادی می کند(سینگر ، 2006).
مطالعات انجام شده حاکی از این است که اثرات منفی داشتن کودک کم توان یا ناتوان موجب ایجاد تنش و فشار در اعضای خانواده خصوصا مادر می شود(تاجری و بحیرایی، 1387)؛ چرا که مادر اولین شخصی است که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار می کند. احساساتی مثل گناه، تقصیر و ناکامی و محرومیت ناشی از عادی نبودن کودک می تواند سبب گوشه گیری مادر و عدم علاقه به برقراری رابطه با محیط و همچنین پایین آمدن عزت نفس و احساس خود کم بینی و بی ارزشی و غم و اندوه در مادر شود که پیامد آن عزت نفس پایین، بروز افسردگی و به خطر افتادن سلامت روانی مادر است(نریمانی، آقا محمدیان، و رجبی، 1386).
وجود کودک ناتوان، سازش یافتگی و سلامت جسمی و روانی مادر را تهدید می کند و غالبا تاثیر منفی بر وی می گذارد(سالوویتا ، لاتالینا ، لیونونین ، 2003؛ گوپتا و سینگل ، 2004). همچنین پژوهش ها نشان داده اند که مادران کودکان استثنایی در برابر کنترل عصبانیت خود در مقابل فرزندان مشکل بیشتری دارند(کامینگز، بیلی، و رای، 1996؛ به نقل از نریمانی و همکاران، 1386). در حقیقت پرخاشگری رفتار هدفداری است که در جهت تحقیر و یا تخفیف شخصیت دیگران و آسیب رسانیدن به آنها صورت می گیرد(سادوک و سادوک ، 2007). خانواده یکی از واحدهای مهم و تعیین کننده سرنوشت افراد هر جامعه است و رفتارهای والدین در این واحد از عوامل بسیار موثر بر وضعیت فرزندان می باشد. در بسیاری از موارد رفتار والدین به صورت پرخاشگری با همدیگر یا با فرزندان می باشد و این نحوه رفتار می تواند عواقب ناخواسته زیادی مانند اختلال توجه و اضطراب را ایجاد کند(جولیز ، بارلینگ و لیری ، 1987؛ ویتلو ، الیت لیچ-بلیک و گودمن ، 2005).
شماره 59