اصطلاح کیفیت زندگی دارای معانی گوناگونی برای افراد و گروههای مختلف میباشد. لی در سال 1983 کیفیت زندگی را به عنوان «نامی برجسته برای مفهوم قدیمی بهزیستی مادی و روانی مردم در محیطی که در آن زندگی میکنند» توصیف کرده است. اسمیت آن را بهزیستی اجتماعی و آندروز رفاه عمومی تعریف کردهاند. مولر در سال 1983 کیفیت زندگی را میزان رفاه افراد و گروهها تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی عمومی تعریف میکند.
همچنین گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ، کیفیت زندگی را ادراک فردی از وضعیت زندگی در متن نظامهای فرهنگی و ارزشی جامعه و در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها، علایق و نگرانیهای فرد توصیف میکند (شای و همکاران ، 2006). پیسون (1995)، کیفیت زندگی را اینگونه تعریف میکند: اصطلاح کیفیت زندگی به طور کلی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی میکنند، مثل آلودگی و کیفیت مسکن و همچنین به برخی صفات و ویژگیهای خود مردم مثل سلامت و میزان تحصیلات اشاره دارد.
با توجه به تعاریف ارایه شده میتوان گفت که اصولاً کیفیت زندگی یک مفهوم پیچیده و چندبعدی در رابطه با وضعیت جمعیت، در یک مقیاس جغرافیای خاص (روستا، شهر، کشور و. . . )است که هم متکی به شاخصهای ذهنی یا کیفی و هم متکی به شاخصهای عینی یا کمی است (کوکبی و دیگران، 1384).