معادل واژه Attitude در فارسي، نگرش، ایستار، طرز رفتار، طرز تلقّى، پنداشت، طرز تفکر بر اساس مفروضات پیشین و مانند آن ها ترجمه شده است. (آذربايجاني 1382، 136)، در اصطلاح، تعاريف بسياري در مديريت و روان شناسي از نگرش شده است كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود: نگرش يا طرز تلقي عبارت از آمادگي براي واكنش ويژه نسبت به يك فرد، شيء، فكر يا وضعيت است. (رضاییان 1389، 202)، نگرش مجموعه ای از اعتقادات، عواطف و نیات رفتاری نسبت به یک شیء، شخص یا واقعه است. به عبارتی تمایل نسبتاً پایدار به شخصی، چیزی یا رویدادی است که در احساس و رفتار نمایان می شود (قلیپور 1386، 108).
نگرش ارزیابی یا برآوردی است که به صورت مطلوب یا نامطلوب درباره شی یا فرد یا رویدادی صورت می گیرد. نگرش بازتابی از شیوه احساس فرد نسبت به یک چیز یا یک فرد است. مثلا هنگامی که میگوییم «کارم را دوست دارم» نگرش خود را درباره کار ابراز می نماییم (رابینز 1376، 40). به حالتى ذهنى یا عصبى حاکى از تمایل، که از طریق تجربه سازمان یافته و بر پاسخ هاى فرد به تمامى موضوعات و موقعیت هایى که با آن در ارتباط است، تأثیرى جهت دار یا پویا دارد، نگرش گفته مي شود. (برگ 1378، 538)، نگرش نشاندهندهی اثر شناختی و عاطفی به جای تجربهی شخصی از شی ء یا موضوع اجتماعی مورد نگرش و یک تمایل به پاسخ در برابر آن شیء است. نگرش در این معنی یک «مکانیسم پنهانی» است که رفتار را هدایت میکند (کریمی 1387، 162).
نگرش، نظري است كه درباره افراد، چيزها يا رويدادها ابراز مي گردد. و منعكس كننده نوع احساس فرد درباره آن است (رابینز 1387، 280). نگرش ها، با توجه به تعاریف مزبور، در زمینه سازى و شکل دهى به رفتارها، ایجاد انگیزش ها، ارضاى نیازها و جهتدهى به گرایش ها تأثیرى جدّى دارند. به همین دلیل، مطالعه آن ها بخش عمده اى از روان شناسى اجتماعى را به خود اختصاص داده است (آذربايجاني 1382، 137)، هیچ مفهوم مجرّدى نتوانسته است همچون مفهوم «نگرش»، موقعیت عمده اى در روان شناسى اجتماعى کسب کند. (روش بلاو و نیون 1390، 119).
عناصر نگرش
نگرش ها داراي سه بعد شناختي، عاطفي و رفتاري بدین شرح می باشند: 1. بخش شناختي آن عبارت از باورها و ارزش ها و اطلاعات درباره هدف شناخته شده به وسيله فرد است. 2. بخش عاطفي آن شامل احساس ها و عواطف درباره هدف، فرد، فكر، رخداد يا شيء است. 3. بخش رفتاري آن از نگرش سرچشمه مي گيرد و به نيت «رفتار به صورت معين» بر مي گردد. اين اجزاء جداي از يكديگر نيستند. (رضاییان 1389، 202)، جِرد هم معتقد است عناصر تشکیل-دهنده نگرش از همين سه عنصر مي باشد اما با اين بيان: 1. مولفه های شناختی عبارت است از آگاهی، فهم و دانش نسبت به وجود محصول. 2. مولفه های عاطفی عبارت است از ارزیابی، دوست داشتن و ترجیح دادن یک محصول بر محصول دیگر. 3. مولفه های رفتاری عبارت است از گرایش، میل، قصد خرید و آزمایش کردن یک محصول (بُهنر و وانِک 1384، 17).
اهمیت شناخت نگرش
در ذیل، به برخى کارکردها و آثار مترتب بر شناخت نگرش ها اشاره مى شود:
1. امکان پیش بینى رفتار: آگاهى از نگرش ها تا حد زیادى فرد را قادر به پیش بینى رفتارها مى-سازد. البته روشن است که رفتارها از عوامل متعددى ناشى شده و شرایط و موقعیت هاى گوناگونى در شکل گیرى و تعدد آنها مؤثر است. اما همه این عوامل و شرایط، رفتار را در بسترهایى همساز با نگرش ها جهت مى دهند و با مرور زمان و استمرار عمل برخى از تعارضات بدوى نیز، که معمولاً میان این دو واقع مى شود، جاى خود را به سازگارى و التیام مى دهند، اگرچه بعيد نيست که در برخى افراد یا گروه ها بر اساس بعضى رفتارها و تحت شرایط و اوضاع و احوال خاص فرهنگى ـ اجتماعى، این تعارض میان رفتار و نگرش شان به صورت ریشه اى همواره باقى بماند. در حقیقت، امکان پیش بینى درست رفتار بر اساس نگرش، به میزان همسازى میان این دو بستگى دارد. به عنوان مثال، در جایى که میان باورها (عناصر شناختى) و نگرش ها (عناصر هیجانى) ناهمسازى وجود داشته باشد، از نگرش نمى توان به عنوان یک مبناى مطمئن در پیش بینى رفتار استفاده کرد. به اعتقاد برخى، بسیارى از عواملى که پیش بینى رفتار را از روى نگرش ها امکان پذیر مىسازند در یک چارچوب نظرى در هم بافته شده اند و پیش بینى تنها با درک آن مجموعه امکان پذیر خواهد بود.
قابل ذکر است که نگرش ها نیز همچون پاسخ هاى مربوط به محرّک هاى رفتارى باید ارضا کننده باشند و به پاسخ-هایى منجر شوند که به طور مستقیم، در شخص ایجاد خرسندى مى کنند. در هر صورت، اگرچه رابطه میان برخى نگرش ها با نظام احتیاجات فرد، گروه یا جامعه دقیقاً مشخص نیست، اما مى توان ارتباطى هر چند مبهم یا با واسطه میان آنها پیدا کرد. صاحبنظران، مطالعه نگرش را برای درک رفتار اجتماعی، حیاتی میدانند. بخشی از این اهمیت، بر این فرض استوار است که نگرشها تعیینکننده رفتارها هستند و این فرض بهطور ضمنی دلالت بر این امر دارد که با تغییر دادن نگرشهای افراد میتوانیم رفتار آنان را پیشبینی کنیم یا بر رفتار آنان کنترل داشته باشیم. (خواجه سروي و همکاران 1387، 12)، البته باید مدنظر داشته باشیم که برای تغییر رفتار، باید به تغییر نگرش آنها پرداخت. تحقیقات فراتحلیل اخیر نشان می دهند که یک میزان بالای تغییر در نگرش، گاهی منجر به میزان پایینی تغییر در رفتار می شود (اربنت و کاترین 2009، 153).