مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 69 صفحه
نوع فایل: word کد Mb377
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

مفهوم کیفیت زندگی طی قرن های متمادی همواره موضوعی چالش برانگیز و متاثر از نوع جهان بینی افراد بوده است آغاز بحث کیفیت زندگی به زمان ارسطو (384-322 قبل از میلاد) بر می گردد او زندگی خود را معادل شادکامی می داند و در قرن های بعد این موضوع در بین فلاسفه اسلامی جایگاه ویژه ای پیدا کرد چنانکه ابن سینا در اشارات، ملاصدرا در اسفار، امام خمینی (ره) در تقریرات فلسفی درسهای اسفار و بسیاری دیگر از علمای اسلامی در باب سعادت و شادکامی بحث های مبسوطی مطرح کرده اند ( نویدیان،1389،ص5 )

ارسطو زندگی خوب را معادل شادکامی در نظر می گیرد و در عین حال به تفاوت این مفهوم در افراد مختلف می پردازد و ذکر می کند سلامتی که باعث رضایتمندی در یک فرد بیمار می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و بیان می دارد که شادکامی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسان نخواهد داشت (سلامتی،1388،ص7) کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متاثر از زمان، مکان و ارزش های فردی و اجتماعی است که از یک سو ابعاد عینی و بیرونی و از سویی دیگر ابعاد ذهنی و درونی دارد و با وجود این ارائه تعریفی جامع برای آن آسان نیست (فراهانی،عبدلی وچراغی،1391،ص70)

با این وجود تعدادی از این تعاریف از دیدگاه افراد گوناگون مورد بررسی قرار میگیرد: لیو در سال 1983 کیفیت زندگی را "عنوانی جدید برای مفهوم قدیمی بهزیستی مادی و روانی مدم در محیط زندگی خود " توصیف کرد است، مولر در سال 1983 کیفیت زندگی را میزان رفاه افراد و گروهها تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی عمومی تعریف می کند، فو در سال 2000 کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی می داند پسیون در سال 2003 کیفیت زندگی را اینگونه تعریف می کند: اصطلاح کیفیت زندگی به طور کلی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند (مثل آلودگی و کیفیت مسکن) و همچنین به برخی صفات و ویژگیهای خود مردم (مثل سلامت و میزان تحصیلات) اشاره دارد، کوستانزا و همکاران در سال 2007 کیفیت زندگی را به عنوان تامین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد درگروهها از بهزیستی ذهنی تعریف می کند، داس در سال 2008 کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی و یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آنها تعریف می کند (رضوانی،متکان،منصوریان وستاری ،1389،ص 93 )

پال در سال 2005 کیفیت زندگی را اینگونه تعریف کرده است: معیاری برای سنجش میزان تامین نیازهای روحی، روانی و مادی جامعه و خانواده که نشان دهنده ویژگی های کلی اجتماعی و اقتصادی یک ناحیه است (رضوانی و منصوریان،1386، ص 5 ) سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی در بهزیستی در حوزه های اجتماعی، روانی و فیزیکی می داند و آن را چنین تعریف می کند: کیفیت زندگی ادراکات فرد از موقعیت زندگی خود در چارچوب نظام های فرهنگی و ارزشی است که در آن زندگی می کند و با اهداف و معیارها و دغدغه های او رابطه دارد این امر بسیار گسترده است و به شیوه ای پیچیده تحت تاثیر سلامت فیزیکی، حالت روانی و میزان استقلال و روابط او با جنبه های مهم محیط وی قرار دارد (مرادی،1392)