مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 53 صفحه
نوع فایل: word کد Mb300
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

مطالعات در زمینه معرفت شناسی به پیاژه و قبل از آن به افلاطون در کتاب جمهوریت بر می گردد. افلاطون معرفت را به نوعی آگاهی یا آشنایی با جهان، موجودات کاملاً متمایزی که «مثل» می نامید، منحصر می دانست. از نظر وی چون حقیقت نمی تواند در حال تغییر و دگرگونی باشد پس باید متشکل از صور یا مثلی از جهان محسوس باشد. از نظر افلاطون معرفت باید کلی و ثابت باشد و راه شناخت این صور مثالی، فقط عقل است نه حس(هملین ، 1374، نقل از بهزادی).

معرفت شناسی یا شناخت شناسی شاخه ای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راه های حصول آن تعریف می شود. معرفت شناسی پژوهش درباره پرسش هایی درباره امکان معرفت و چیستی معرفت است. پرسش هایی از این دست: 

امکان معرفت - به چه چیزی معرفت داری. - آیا معرفتی که از راه مشاهده و آزمایش به دست می آید یکسره حدس و گمان است؟ - آیا با تفکر ناب مستقل از مشاهده و آزمایش می توان به یقین رسید؟ - آیا موضوعاتی است که خرد ما از فهمش ناتوان باشد و هیچگاه نتوان درباره آنها معرفتی یقینی داشت؟ - در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد؟

چیستی معرفت - در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد. - در چه شرایطی باور یک شخص به چیزی موجه است. به عبارتی اصولاً معرفت شناسی شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت دانش سر و کار دارد . معرفت شناسان تلاش می کنند به پرسش هایی نظیر دانش چیست؟ چه چیزی را می توانیم بدانیم؟ حدود دانش کدامند؟ دانستن یعنی چه؟ سرچشمه های دانش کدامند؟ پاسخ دهند. این پرسش ها از دوران یونان باستان و حتی پیش از آن مطرح بوده اند(هرگنهان والسون ، 1993،نقل از خسروجردی). اصطلاح معرفت شناختی در زبان انگلیسی نخستین بار توسط جیمز فردریک فرایر فیلسوف اسکاتلندی مورد استفاده قرار گرفت.

انگیزه معرفت شناسی این که معرفت به راستی مسئله است، نکته ای نیست که بداهتش فوراً آشکار شود. به نظر آدمی عادی، ما یا چیزی را می دانیم یا نمی دانیم. به سادگی ممکن است عقیده ای اختیار کنیم که دانسته های بعدی ما نادرستی آن را نمایان کند. در اینجا می توان گفت در اشتباه بوده ایم، اما پیش از آنکه دانسته باشیم عقیده ما اشتباه بوده است، می پنداشتیم که به آن واقعیت معرفت داشته ایم. روشن است که اگر بخواهیم واژه معرفت را درست بکار ببریم، زمانی از آن استفاده می کنیم که امکان خطا نباشد، اما از کجا بدانیم در خطا نیستیم؟ - شاید بپنداریم که سرچشمه معرفت شناسی، مشاهده جهان پیرامون است، یعنی تاثرات حسی منبع موثق اطلاعاتند. - شاید بپنداریم که تنها شناخت ناشی از داده های حسی گرفتار محدودیت است و با منطق قیاسی و دانش ریاضی می توان به یقین رسید.