مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 36 صفحه
نوع فایل: word کد Mb141
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

خانواده به عنوان یک نظام تعریف می‏شود و طبق این تعریف رفتار اعضای یک خانواده تابعی از رفتار سایر اعضای خانواده است و خانواده نیز مانند هر سیستمی متمایل به تعادل است. لذا رفتار اعضای آن در مجموع به‌گونه‏ای است که تعادل سیستم حفظ شود (باغبان و مرادی، 1382).

ازدواج با تشکیل خانواده به قدمت تاریخ و حتی ما قبل تاریخ است و مشکلات زناشویی از همان ابتدا وجود داشته است. اما دلایل پیچیده ماندن مشکلات زناشویی آن است که ما هنوز بعد از گذشت قرن‌ها خانواده را نمی‏شناسیم. ازدواج به دلایل زیادی دچار تعارض می‏شود. از جمله مشکلات شناخته شده در این زمینه می‏توان مسائل اقتصادی، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، نحوه صرف اوقات فراغت، خیانت، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، سوءاستفاده جسمانی، ازدواج در سنین پایین، درگیری‌های شغلی و غیره را نام برد (ثنایی، 1378).

تعارض در روابط زناشویی زمانی به وجود می‏آید که زوج‌ها در زمینه همکاری و نیز تصمیم‏های مشترک درجات متفاوتی از استقلال و همبستگی داشته باشند. درک تعارضات و کمک به همسران در یادگیری و حل این مشکلات بسیار مهم است. برخی از تعارضات و ناسازگاری‌ها ممکن است در هر رابطه‏ای طبیعی باشد (ثنایی، 1378). اما امکان تعارض در هر انسانی وجود دارد.

بعضی از زوج‌ها تعارضات بیشتری نسبت به بقیه دارند و بعضی قادرند با تعارضات به طور سازنده‏ای برخورد نمایند. زوج‌هایی که نسبت به دیگران بسته‏تر هستند امکان بیشتری برای جلب رضایت در روابط خود دارند. بنابراین امکان تعارض بیشتری نیز دارند. تعارض می‏تواند عشق و حتی یک ازدواج خوب را تخریب کند. از طرف دیگر می‏تواند تنش‏ها را تسکین دهد و هر دو نفر را بهتر از قبل در کنار هم قرار دهد. این امر بستگی به شرایط کلی، نوع تعارض، روشی که بر آن تکیه می‏شود و نتیجه نهایی دارد. ناسازگاری‌های درون خانواده سبب می‏شود تا روابط اعضای خانواده به هم بخورد و از هم بگسلد و وحدت میان اعضای خانواده به خطر بیفتد و در نهایت منجر به فروپاشی آن گردد. تعارضات زناشویی دو منشأ دارد، عدم تعادل ساختار خانواده و عدم پایبندی هر یک از زوج‌ها به هنجارها و تخلف از آن‌ها (هاشمی، 1376).

وقتی دو نفر در کنار هم قرار می‌گیرند مسلماً اختلاف سلیقه و درگیری به وجود می‌آید. این کاملاً طبیعی است و نیاز به تغییر و تکامل را نشان می‌دهد. اگر به این امر آگاه باشید می‌توانید از قبل برای اختلافات برنامه‌ریزی کنید و برای آن آماده باشید. بعد از آن برای رسیدن به توافقاتی که می‌خواهید استفاده کنید. به یاد داشته باشید خیلی آسان تر است که برای اختلاف آمادگی داشته باشید تا این‌که کاملاً در آن غرق شده باشید و بعد بخواهید از آن استفاده کنید. اختلاف قسمتی طبیعی از هر رابطه‌ای است و بیشتر اوقات نشانه تمام شدن عمر رابطه نیست. باید به اختلافات زناشویی خوشامد گفت چون نشانه‌ای برای تلاش برای رابطه‌ای بهتر و تکامل یافته تر و راهی برای فهم متقابل عمیق تر است (بارکر، 1990).

پرهیز از اختلاف در زندگی زناشویی این واقعیت را تغییر نمی دهد که مساله‌ای در زندگی زناشویی وجود دارد که باید به آن رسیدگی شود. اختلافات که بالا می‌گیرد دلیل بر این است که زن و شوهر باید وقت بیشتری با هم بگذرانند. در غیر این صورت فاصله بیشتری بین آن‌ها ایجاد می‌شود و بیشتر از هم دور می‌شوند. اختلاف باعث از نو پیدا شدن ارزش‌های مهم می‌شود و کمک می‌کند زن و شوهر برای یک هدف مشترک دوباره با هم متحد بشوند.

هنگامی که در زندگی زناشویی اختلافی پیش می‌آید طرفین ممکن است دریابند وقت آن رسیده که نقش‌های کنونی خود را کنار بگذارند و نیز انتظارهایی را که از طرف مقابل دارند تغییر بدهند. اختلاف معمولاً نشان دهنده این است که زن و شوهر روش‌های قدیمی با هم بودن را پشت سر گذاشته اند و باید پیوسته برای رابطه خود دوباره برنامه‌ریزی و آن را احیا کنند. گوش کردن، صحبت کردن، برقراری ارتباط، حل مساله، تصمیم گیری مشترک. . . این‌ها لازمه ارتباط بین زن و شوهر هستند. رابطه بدون مهارت‌های ارتباطی و اختصاص زمان مفید برای صحبت درباره مسائل مشترک خیلی زود به دردسر می‌افتد و منجر به شکست می‌شود (بارکر، 1990).

تعارض، اغلب دلیل مراجعه همسران براي درمان است زوج‌ها ممکن است بدان دلیل به درمان‌گر مراجعه می‌کنند که نمی‌توانند با هم باشند و یا این که آن‌ها از زندگي ناراضي یا افسرده‌اند، اغلب براي رفتارهاي همدیگر، انگیزه‌هاي منفي فرض می‌کنند. یکي از ویژگي‌هاي بارز چنین همسراني آن است که وقتي طرف مقابل‌شان چنین رفتاري را نشان می‌دهد، آن‌ها شروع به ذهن خواني می‌کنند و وقتي درمان‌گر با چنین زوج‌هایي صحبت می‌کند، روشن می‌شود که زوج‌ها میزاني از تعارض را تجربه می‌کنند. تعارض مقداري از انرژي رابطه‌شان را می‌گیرد. در این موقع ممکن است لازم باشد زوج‌ها یاد بگیرند تا مشکلات شان را در بیرون با یکدیگر وارسی کنند به جاي اینکه ذهن همدیگر را بخوانند (سوداني، 1385).