مشخصات این متغیر:
شرح متغیر: عزت نفس يكي از عوامل مهم و اساسي در رشد و شكوفايي انسانهاست كه در دهه هاي اخير مورد توجه بسياري از روان شناسان و پژوهشگران امور تربيتي قرار گرفته است. عزت نفس به معناي قضاوت شخص از ارزشمندي خود است و به نگرش فرد از خود دلالت مي كند.
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 31 صفحه
نوع فایل: word کد Mb88
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

عزت نفس يكي از عوامل مهم و اساسي در رشد و شكوفايي انسانهاست كه در دهه هاي اخير مورد توجه بسياري از روان شناسان و پژوهشگران امور تربيتي قرار گرفته است. عزت نفس به معناي قضاوت شخص از ارزشمندي خود است و به نگرش فرد از خود دلالت مي كند.

افراد با بررسي نحوه ي كنار آمدن با استانداردها و ارزشهاي مورد نظر خود و مقايسه ي چگونگي عملكرد خود با ديگران به اين قضاوت دست مي پردازند. عزت نفس چگونگي احساس خود درباره ي خود است و بر همه ي افكار، ادراكات، هيجانات، آرزوها، ارزشها و اهداف شخصي نفوذ دارد و كليد رفتار آدمي مي باشد.

بنابراين، عزت نفس هسته ي مركزي ساختارهاي روانشناختي فرد است كه وي را در برابر اضطراب محافظت نموده و آسايش خاطر وي را فراهم مي آورد. عزت نفس نقش محافظت کننده اي در مقابله با فشارهاي رواني دارد كه از فرد در مقابل وقايع فشار آور منفي زندگي حمايت مي كند. فردي كه از ارزشمندي بالايي برخوردار است، به راحتي قادر است با تهديدها و وقايع فشارآور بيروني بدون تجربه ي برانگيختگي منفي و از هم پاشيدگي سازمان رواني مواجه شود.

عزت نفس پائين به عنوان عامل خطر براي پرخاشگري، بزهكاري، سوء مصرف مواد، افسردگي، عملكرد ضعيف تحصيلي، همسر آزاري، كودك آزاري و نظاير آن مشاهده شده است. اخيراً برخي سياستمداران و مسئولان مدارس پيشنهاد كرده اند كه مدارس و ديگر مؤسسات اجتماعي بايد برنامه هايي براي ارتقاي عزت نفس افراد طراحي كنند. اين پيشنهاد بر اين فرض استوار است كه عزت نفس علت و نه معلول مشكلات اجتماعي است، مستقل از موقعيت هاي خاص وجود دارد و مي تواند با مداخلات خارجي ارزيابي شود.

بي ترديد عزت نفس يكي از مهمترين و اساسي ترين جنبه هاي شخصيت و تعيين كننده ويژگيهاي رفتاري ما است .توجه به اين امر، به ويژه در مورد كودكان داراي نيازهاي آموزشي ويژه و نيز كساني كه به آنها آموزش مي دهند، از اهميت خاصي برخوردار است. عزت نفس به مانند يك سرمايه ي ارزشمند حياتي از مهمترين عوامل پيشرفت و شكوفايي استعداد و خلاقيت افراد مي باشد. افراد دچار ناتواني، به دليل نگرشهاي منفي والدين، تجارب منفي در برخورد با همسالان عادي و ناكامي هاي پي در پي در مدرسه به تدريج دلسرد و سرخورده شده و توالي چنين شكست ها و مشكلاتي موجب مي شود که آنها نسبت به خود احساس بي ارزشي داشته باشند و در نتيجه اين احساس منجر به آسيب در عزت نفس آنها شود(ولي زاده و همکاران،1371).

عزت نفس يک شاخص بسيار مهمي در شخصيت افراد است و به مقدار ارزشي که ما به خود نسبت مي دهيم و فکر مي کنيم ديگران براي ما قائل هستند، گفته مي شود. قدمت تاريخي اين موضوع به مباحثي که علما و فلاسفه تعليم و تربيت در گذشته داشته اند برمي گردد. در طول صد سال گذشته بسياري از روان شناسان اين نظر را پذيرفته اند که انسان داراي يک نياز به عزت نفس مي باشد(آدلر 1390). بعضي از نظريه پردازان اظهار مي دارند که به طور کلي ارزش گذاري نسبت به خويشتن را مي توان عزت نفس ناميد(آلپورت 1937، راجرز 1959 ، ساليوان 1953، طارن هورني 1937، جيمز 1890،مازلو 1970 به نقل از بیابانگرد).

بالدوین (1996) عزت نفس را عنصري از خود پنداره مي دانند که به قضاوت ما نسبت به تواناييهاي بالقوه و بالفعل دلالت دارد. فردي که عزت نفس بالايي دارد خود پذيرا و خود ارزشمند است. روانشناسان اجتماعي عزت نفس را ارزيابي مثبت و منفي از خود مي دانند. به طور کلي فرض مي شود عزت نفس تا حدودي باثبات است. همچنين عزت نفس به عنوان يک احساس کلي از خود ارزش و کفايت شخصي يا به عنوان احساس عمومي پذيرش خود، خوبي و احترام به خود تعريف مي شود(کوپر اسميت 1967، وايلي 1990، شهرآراي1387).

عزت نفس يا همان خود بزرگواري يکي از خصوصيات مهم و اساسي شخصيت هر فردي را تشکيل مي دهد و به طور حتم روي ساير جنبه هاي شخصي انسان اثر مي گذارد و کمبود يا فقدان آن باعث عدم رشد ساير جنبه هاي شخصيت يا ناموزوني آنها خواهد شد و حتي ممکن است پايه گذار بيماريهاي رواني گوناگوني مانند افسردگي، کمرويي و ترس و... شود(بيابان گرد،1372).

تحقيقات نشان داده است که بچه هايي که دچار ناتواني يادگيري هستند احتمالا سيکل منفي از عزت نفس پايين را تجربه مي کنند، انگيزه و پشتکارشان براي انجام تکاليف کاهش مي يابد و اين باعث مي شودشکست بيشتري راتجربه کنند(کاور، بروکواسکي 1999، گريز 1994، گارني 1988، به نقل از کوزن 1999).