مشخصات این پایان نامه:
نام متغیر:
افسردگی ، اختلالات افسردگی و اختلالات دوقطبی:
DSM-IV اختلالات یک قطبی (افسردگی ) و اختلالات دو قطبی را مجموعاً اختلالات خلقی می نامید، اما DSM-5 این دو را در دو طبقه جداگانه قرار داده است: اختلالات افسردگی (شامل اختلال نامنظمی خُلقی اخلال گرانه، اختلال افسردگی عمده (از جمله اپیزود افسردگی عمده) اختلال افسردگی دایم (دیستیمیا)؛ و اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط با آنها (از جمله اختلال دو قطبی I، و اختلال دو قطبی II، و اختلال سیکلوتیمیک) (گنجی، 1392).
لیست منابع : دارد
تعداد صفحه: 22 صفحه
نوع فایل: word کد Mb09
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

اختلالات افسردگی و اختلالات دوقطبی عبارتند از: ناراحتی ها و نابسامانیهای هیجانی و عاطفی که باعث می شوند فرد از درون ناراحت باشد و یا نتواند کارها و وظایف خود را خوب انجام دهد. ویژگی اصلی اختلال افسردگی عمده، که گاهی آن را افسردگی یک قطبی نیز می نامند، غم شدید، دوری جویی از دیگران، و احساس بی فایدگی و بی ارزشی است. علت یک قطبی نامیده شدنش این است که در آن اپیزود مانیک وجود ندارد. ویژگی اصلی اختلال دو قطبی، حضور اپیزود مانیک است. مانی (مانیا) نوعی هیجان است که ویژگی های اصلی آن عبارتند از فعالیت فیزیکی بیش از حد، تغییر عقیده سریع و پی در پی، رفتار بدون فکر، و احساس سرزندگی و شادی زیاده از حد. مانی معمولاً با افسردگی همراه است و به همین علت، این گروه از اختلالات، اختلالات دوقطبی نامیده می شود. افسردگی و مانی، دو سوی انتهایی خلق یا عاطفه را تشکیل می دهند که می توان آنها را دو قطب متضاد یک پیوستار دانست: غم عمیق در یک سو و شادی بی حد و حصر در سوی دیگر(گنجی، 1392).

2-3-2. علائم افسردگی همه انسان ها در مقطعی از زندگی خود احساس افسردگی می کنند و معمولاً می توانند علت این افسردگی را به رویدادهای مشخصی ربط دهند. در ایجاد افسردگی دو نوع رویداد اهمیت ویژه دارند: فقدان (از دست دادن) و شکست. تجربه هایی مثل از دست دادن شغل یا فوت بستگان نزدیک می توانند باعث آغاز دوره ای از غم، خمودگی، و تکرار دایمی بعضی افکار منفی شوند. همچنین، شکست ها، مثل رد شدن در امتحان یا عدم موفقیت در قانع کردن فرد مورد علاقه برای ازدواج نیز می توانند به نومیدی و ایجاد احساسات و افکار منفی (مثل بدبینی و خود – تردیدی)، منجر شوند. اکثر مردم می توانند این احساسهای منفی را در عرض چند روز یا چند هفته از بین ببرند و به زندگی عادی خود بازگردند. اما برای بعضی افراد، سمپتوم های افسردگی به مدت طولانی باقی می مانند و در همه جوانب زندگی آنها نفوذ می کنند. همچنین، آنها در جنبه های هیجانی، رفتاری، شناختی، و فیزیکی افراد تاثیر می گذارند و این تأثیر ممکن است به افسردگی بالینی منجر شود.

افسردگی بالینی یعنی افسردگی پاتولوژیک و قابل دیاگنوز با معیارهای رسمی DSM-5. افسردگی بالینی باعث می شود که فرد نتواند کارهای عادی زندگی روزمره خود را بخوبی انجام دهد. گاهی افسردگی بدون حضور رویدادهای منفی، مثل از دست دادن یا شکست ها، روی می دهد و گاهی نیز بسیار بیشتر از آنچه انتظار می رود طول می کشد. در افسردگی، سمپتوم های هیجانی و انگیزشی، شناختی، رفتاری، و فیزیولوژیک دیده می شود(هالجین و ویتبورن، 1948؛ ترجمه سید محمدی، 1392).

سمپتوم های هیجانی و انگیزشی: تجربه های هیجانی افراد افسرده منفی هستند و دیگران آنها را معمولا، غمگین، نومید، پریشان، محزون، بی نشاط، و دلسرد توصیف می کنند. این افراد زود به گریه می افتند و دوره های گریه کردن آنها نزدیک به هم و فراوان هستند. به ندرت پیش می آید که هیجان های مثبت یا لذت بخش داشته باشند: آنها حس طنز (شوخ طبعی) را کاملاً از دست می دهند و به ندرت لبخند می زنند. اضطراب نیز معمولاً به همراه افسردگی وجود دارد که ممکن است نشان دهنده این واقعیت باشد که یک عامل واحد باعث می شود فرد چند نوع هیجان منفی را به طور همزمان تجربه کند(گنجی،1392؛ هالجین و ویتبورن، 1948؛ ترجمه سید محمدی، 1392).