صاحبان اندیشه و نظریه پردازان دنیای درام بر این اندیشه و باور هستند که تئاتر و درام ریشه در آئین ها و مراسم دینی و مذهبی داشته و از قصه ها، داستان ها و اسطوره ها تغذیه می شوند.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
45 صفحه
کد:
155 mt
ظرفیت و استعداد
دربارة ظرفیت و استعداد به طور خلاصه باید گفت هر اثری را نمی توان به صرف کلاسیک بودن، دراماتیزه کرد. بلکه تنها آثاری را می توان نمایشی کرد که دارای ظرفیت و استعداد شکل پذیری باشند. این استعداد هم بر می گردد به دو ویژگی اساسی خود اثر که عبارتند از: الف. موقعیت دراماتیک ب. جدل.
موقعیت دراماتیک هم کلاً بر دو اصل استوار است که عبارتند از: 1. دینامیسم یا پویایی موقعیت 2. دینامیسم یا پویایی شخصیت. - از آنجا که موقعیت دراماتیک همواره علاوه بر ماهیت عمیق روابط روانشناسی و اجتماعی مابین شخصیت ها، اصولاً و به طور عام شامل همة نشانه های تعیین کننده برای ((درک انگیزه ها و اعمال)) شخصیت هاست، باید گفت آثاری را که قهرمان آن ((ایستا)) است و با خود، دیگری، سرنوشت یا ارزش های دیگران درگیر نمی شود و در پرتو این درگیری ((تحول)) نمی پذیرد، نمی توان نمایشی کرد. همچنین موضوع هایی را که قهرمان آن موقعیت ایستایی دارد، یعنی در گوشه ای راکد و بی حرکت مانده است و سرنوشتش تغییری نمی پذیرد، نمی توان به صحنه برد، زیرا هرگونه ((پویایی موقعیت)) بر خاصیت دگرگون پذیری شخصیت ها و تحول پذیریِ موضوع متکی است. به همین دلیل بهترین موقعیت از آن تضادهای درونی و بیرونی ارادة فردی قهرمانی است که ((عمل)) و ((انتخاب))اش با تضادهای دورة تاریخی (زمانی و مکانی) خود گره و پیوند خورده باشد. سرگذشت هملت یا کشمکش ((افشین و بودلف)) در تاریخ بیهقی دو مثال کاملاً زنده و جذاب در این خصوص اند.
- دربارة مورد دوم یعنی ((جدل)) هم باید یادآوری کرد اساساً عناصر یک موقعیت دراماتیک عبارتند از: 1. جدل 2. مانع 3. تضادهای فکری. از این نظر موقعیت دراماتیک قبل از هر چیز یک ((تضاد)) است مابین عناصر دراماتیک با یک: 1.انقباض(یا بحران) 2.انتظار 3.دیالکتیک اعمال شخصیت ها. بنابراین در اینجا بیشتر از هر چیز دیگر، موضوع مورد بحث به ((آشکاری)) و ((قاطعیت)) جدل نیازمند است. چندان که بدون هرگونه ایهام و گنگی قهرمان را با موانع مختلف رو در رو کرده یا با تضادهای فکری دیگران به تعارض واداشته، و یا اصولاً او را در چنبرة حادثه ای مشخص و بحران زا، که او را به کنش و واکنشی مهیّج و منطقی وا دارد، درگیر نماید. تنها در این صورت است که موضوع پیش روی تماشاگر شفاف مطرح می شود و از هر نظر پذیرفته شده می نماید.