هنری می پردازد اهمیت زیادی پیدا می کند و برای شناخت این زمینه اثر هنری، شناخت حامیان هنری و جایگاه اجتماعی هنرمند نیز مورد بررسی قرار می گیرد.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
25 صفحه
کد:
05 mt
ویژگی سبکشناسی نگارگری مکتب قزوین
پیکره های جوان دختر و پسر، تأکید بر کشیدگی اندام، تأکید بر خطوط مواج و حالات طبیعی و واقعی پیکره ها و لباسها، چهره های گرد و چشمان درشت پیکره ها، تصویر سالخوردگان و میانسالان با نوعی رئالیسم متمایل به کاریکاتور، بهره گیری از رنگ سبز سیر برای اجرای زمینه نگارهها، منظره پردازی های زیبا، دلنشین و چشمنواز است. کاهش تعداد پیکره ها در تصویر و پرداخت و تاکید بیشتر بر آنها، و یکی از ویژگی های قابلتوجه مکتب قزوین تولید پیکره های تکبرگی یا یکه صورتها بهصورت نگاره و طراحی بود. در این تکچهره ها زمینه ای از مناظر طبیعی وزندگی روزمره ثبت می شد. محمدی، صادق بین، سیاوش بین، رضا عباسی و چند تن دیگر از هنرمندان قزوین ازجمله کسانی بودند که درزمینه نگارگری تکبرگی با مضامین روزمره و افراد عادی، جوانان، سالخوردگان، روستائیان، کشتی گیران، درویشان و خنیاگران، فعالیت داشتند. این نوع نگارگری از قرار معلوم محصول فعالیت مستقلاند هنرمند در جامعه بود و از زمانی شروع شد که هنر نگارگری در بین مردم رواج یافت. تهیه این نوع نگاره های تکبرگی که گاهی نیز دختر و پسر جوانی را در یک فضای عاشقانه تصویر می کرد، باسلیقه و ذوق عامه مردم سازگاری داشت. تهیه مرقعات هم از همین قلمرو برخاست. شاهزادگان و بازرگانان صفوی علاقه زیادی به گردآوری برگهای مستقلی از خطاطی، نگارگری و طراحی داشتند و چنانکه در فصول پیشین اشاره شد، بهترین مرقعات در این روزگار در مشهد و به ویژه قزوین تهیه شد (آژند، 1384، 159 ).
شاه اسماعیل دوم، دوباره به سال 983 ه ق یک کارگاه درباری در قزوین دایر کرد. او بهترین نقاشانی که در شیوههای مشهد یا تبریز کار میکردند به اینجا فراخواند. و اشتراک مساعی آنان بود که بعد به شیوه نوین قزوین، در سال های آخر سده دهم انجامید. شیوهی مزبور شامل بسیاری از جنبههای هنری بود که در روند طولانی تحول خود گرد آورده و برگزیده بود. همان راهحلهای مربوط به سطح و فضا و فراخی نقاشی و همان ترکیب خطها و خطوط کناره نما، و همان حرکات گوناگون و کوچک و بزرگ و گهگاه پیچان قلم را که در نقاشی مشهد دیدیم، در همینجا مشاهده میکنیم، اما برخلاف آن، ترکیببندی در نقاشی قزوین از تعدد پیکرها برخوردار نیست. در اینجا رد پای شیوه خاص میان سده دهم را که در چارچوب شیوه اواخر تبریز تحول یافت تشخیص دهیم جنبههای ویژه مکتب نو در آثار محمدی و شیخ محمد، یعنی نمایندگان برجسته کارگاه قزوین تبلور یافت. محمدی برخلاف شیخ محمد، علاقه خاص خود را به آدمهای عادی و کار و طرز زندگیشان نشان میدهد. محمدی بر موضوع صحنههای ترسیمشده تأکید میکند و اشخاص جدیدی را عرضه میدارد. ولی مهمتر آن است که او اجزا ترکیببندی را بهصورت گروههایی شکل میدهد که پیکرهای اصلی و قهرمانان آن افراد عادی، روستاییان و مستخدمین هستند. ( اشرفی، 1367، 127، 128)
حال با نکات یادشده به چگونگی گرایش به واقعگرایی در آثار نگارگری شیوه قزوین میپردازیم: در قزوین و سپس در اصفهان- که از سال 1006 ه ق پایتخت شده بود- هنر نقاشی نه فقط به مثابه مصورسازی تألیفات ادبی، بلکه در رقعههای مذهب که بیشتر حاوی تکچهرهها بودند، رخنمود. این پدیده در اواخر سده دهم و یازدهم مشخصهی کار رضا عباسی خواهد بود. نقاشی با جدا شدن از کتاب، کارکرد عمده خود یعنی مصورسازی را- که عمد تا تعیینکننده صفت ویژهاش در دورههای نخستین و پسین تحولش بود. از دست داد. (اشرفی، 1367، 182)