وجه التزام تجلیات گوناگونی دارد و یکی از این تجلیات، هنر است. هنر اتصال به ابدیت و جاودانگی است. آنچه هرگز از میان نمی رود هنر است
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
30 صفحه
کد:
149 mt
هنر و هنرمند از دیدگاه روان تحلیل گران و روانشناسان
فروید اولین شخصی بود که دریافت آثار هنرمندان چه زمینه بدیع و گسترده ای جهت تحقیق در روانشناسی عمقی فراهم کرده است. فروید در سال 1907 نوشت که شرح زندگی روانی انسان ها، تخصص نویسندگان هنرمند است. فروید غالباً آنچه را که بینش خدشه ناپذیر هنرمند می نامید جهت شرح و وسعت دادن به فرضیه های خود مورد استفاده قرار داد و همیشه بر الهامات هنری و زیبایی شناسی، که مقدم بر قوانین و نوشته های روانکاوی بود، اعتبار زیاد قائل می شد.
هنرمندی که بیش از همه مورد علاقه فروید بود و فروید خود را با او در عشق به حقیقت بدون توجه به عواقب ناشی از آن همانند کرد لئورناردو داوینچی بود. به عقیده بسیاری خود فروید نیز این خاصیت نبوغ هنری را در خود داشته است، کما اینکه مهم ترین جایزه ای که فروید در طول زندگی خود دریافت کرد، جایزه ادبی گوته (جایزه سالانه ادبی که به آثار ممتاز نویسندگان آلمانی زبان داده می شود) بود که آن را نه به خاطر مسائل علمی بلکه به دلیل سبک زیبایی شعر نویسی، اخذ نمود (معنوی و همکاران، 1363، ص56).
از نطر فروید، هنرمند شخص درون گرایی است که به علت کشش های فزون از اندازه غریزی، نمیتواند با خواسته های واقعیت موجود به سازگاری برسد و برای ارضای خودش به دنیای خیال پناه می برد و در آنجا بلا واسطه برای تحقق آرزوهایش پیدا می کند. او در مرحله تبدیل خواست های غیر واقع بینانه اش به هدف هایی می رسد که تحققشان دست کم از لحاظ معنوی با آن چیزی امکان پذیر است که فروید آنرا عنوان «قدرت تلطیف» نامید، که آن مکانیسمی دفاعی است که او را از کیفر یا بیماری نجات می دهد، ولی به دنیای ساختگی محدودش می کند که در آن فاصله چندانی تا روان نژند شدن ندارد و در واقع همانند کسانی که به اختلال عصبی یا روانی مبتلا هستند، به طرز ناپایداری از واقعیت کنار می مانند. ولی هنرمند بر خلاف شخص روان نژند یا دیوانه، راه برگشتی به واقعیت پیدا می کند، یعنی او به هیچ وجه در دنیای خشک توهمات محبوس نمی شود، بلکه درجه ای از انعطاف پذیری را حفظ می کند و همین به او امکان می دهد که فاصله اش با دنیای واقعیت را کم و زیاد کند و تماس با آن را از دست ندهد (هاورز ، 1363، ص74).