ملک الشعرا خواجه جمال الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی و متخلص به سلمان از شاعران قرن هشتم هجری است
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
21 صفحه
کد:
131 mt
شرح حال سلمان ساوجی
بدون شک قرن هشتم هجری قمری یکی از دورههای پربار ادب فارسی است. دورهای که در آن بزرگترین شاعران شعر فارسی از جمله خواجوی کرمانی، شیخ محمود شبستری،کمال خجندی، بسحق اطعمه، خواجوی کرمانی، حافظ شیرازی، عبید زاکانی و... ظهور کرده اند. یکی از این شاعران نامآور سدهی هشتم هجری، سلمان ساوجی می باشد. شاعری که در میان دو شاعر پرآوازهی شعر فارسی یعنی سعدی و حافظ میزیسته است.
«ملک الشعرا خواجه جمال الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی و متخلص به سلمان از شاعران قرن هشتم هجری است. وی در حدود سال 709 هجری قمری در خاندانی نسبتاً سرشناس در شهر ساوه به دنیا آمد. پدرش خواجه علاءالدین محمد ساوجی مردی اهل قلم بود و در سیلق مهارت داشت. ظهور سلمان در شعر و اشتهارش در این فن پس از کسب مقدمات علوم و آموختن آداب دیوانی و علم سیاق، در آخرهای عهد ایلخانان و به هنگام وزارت غیاث الدین محمد بوده است و سلمان در آغاز کار خود این وزیر ادب پرور را چند بار ستود و قصیده ی معروف او موسوم به بدایع الاسحار در ستایش همین وزیر دانشدوست است. وی از سال 740 هجری که شیخ حسن ایلکانی به استقلال سلطنت دست یافت، خدمت او را اختیار کرد. سلمان به همراه شیخ حسن ایلکانی و همسرش دلشاد خاتون به بغداد رفت و در آنجا سکونت گزید و دوران شهرت و رواج کار او در آن شهر گذشت و سمتی نظیر ملک الشعرایی دربار ایلکانی را داشت و در چند قصیده شیخ حسن و دلشاد خاتون را ستوده است. بعد از سپری شدن روزگار این خاتون که از سلمان حمایت می کرد، و مرگ شیخ حسن سلمان به دربار سلطان اویس ایلکانی اختصاص یافت و سلطان اویس که پیش از سلطان تحیت تعلیم و ارشاد شاعر قرار گرفته بود با همان چشم استادی در سلمان نگریست و شاعر هم قصیده های متعدد در ستایش و در تهنیت پیروزی های سلطان سرود و در عهد آواز حرمت و ثروت فراوان برخوردار بود. سلمان پس از سلطان اویس جانشین و فرزند او حسین را نیز در چند قصیده مدح گفت. از دیگر ممدوحان او شاه محمود مظفری و برادرش شاه شجاع مظفری را باید نام برد.»(صفا، 1370: 207-206)
امین احمد رازی در «هفت اقلیم»، مراتب فضل پدر سلمان را چنین آورده است: «خواجه سلمان به مضمون اَلْوَلَدُ سرُّ اَبِیهَ رفتار نموده، عامل خوش تقریر و کافی نیکو ضمیر می زیست و در ضمن آن، اخذ دیگر فضایل می نمود تا شعر را علاوه بر دیگر کمالات گردانیده، سرآمد شعرای آن عصر و زمان گردید.»(رازی، 1378: 213)