سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت. سوررئاليستها در آغاز كار در مقابل افكار دادائيستها ايستادند.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
60 صفحه
کد:
82 mt
عکاسی با بیان سوررئالیسم
«هنگامی که وحدت پر بار هنر و عکاسی به وقوع پیوست، سایر سبکهای هنری مثل سوررئالیسم تمایل بسیار یافتند تا از حالتهای هنری بیان در عکاسی، استفاده کنند. احتمالاً تمایلات سوررئالیستها به تجربه و آزمایش، رویارویی عکاسی و سوررئالیسم را ذاتاً تقویت کرد. در هر حال، در مقایسه با سایر جنبشهای آن ایام، سوررئالیسم لیاقت و شایستگی منحصر خود را به عنوان سبک شخصی و فردی نشان داد؛ مشارکت در این جنبش مستلزم پذیرفتن اصولی بود که برتون، نظریهپرداز سوررئالیست، اعلام کرده بود؛ اینکه قدرت خلاقه ضمیر ناخودآگاه بدون اینکه تحت تأثیر حصارهای تحمیلی عقلانی و منطق قرار گیرد، باید خود را در فعالیت هنری رها سازد. این مهم نبود که آیا تصویری را که نقاش سوررئالیست میآفرید، مرکب از تصورات انتزاعی بود یا صحنهای بود که در وهلهی اول واقعگرا به نظر میرسید ولی مضمون واقعی آن غیرحقیقی و رمزآمیز بود. برای تحریک عمدی مجامع بورژوا، موضوعات از اشارات دقیق تجربیات روانشناسانه گرفته تا ایدههای خیالی، متغییر بودند.» (تاسک، ستاری، 1380، ص 140)
«تأکید سوررئالیسم به خلق آثار حاصل از خودکاری ذهن و ضمیر ناخودآگاه موجب شد عکاسان به هرچیزی که ظاهراً ماوراءالطبیعی بود، اما علتی تصادفی در ذات و سرشت داشت، مثلاً اشیاء یا صحنههایی که به وسیلهی طوفان یا واکنش اتفاقی انسان ایجاد میشد، علاقه نشان دهند.» (گُل، 1389، ص 90)
«کادربندیهای تصادفی را که مورد علاقهی عکاسان تابع سوررئالیسم واقع میشد، میتوان عنوانی شبیه شیء یافت شده (Object Trouvé) نامید. عبارت شیء یافت شده را (که به معنای کشف و پیدا کردن شیء یا موضوع است) اساساً کورت شویترز برای بیان اشیایی که در کادربندی هنرمندانهی مجتمعها و عمارات مرتس استفاده میشد، به کار برد. کلمهی مرتس مونتاژهای شاعرانه و بیمعنی را نشان میداد که از بلیطها، چوبپنبهها، بریدههای روزنامه، پیچ، تکههای چوب و غیره تشکیل شده بود و خود کلمه، اقتباس کاملاً دادائیستی از سیلاب دوم کلمهی کومرتس (تجارت) بود که وی تصادفاً از آگهی کومرتس بانک (بانک بازرگانی) گرفته بود.» (تاسک، ستاری، 1380، ص 140 و 141)