نوجوانان مبتلا به افسردگی با مادران، پدران، برادران و خواهران خود بیشتر دچار تناقض و کشمکش هستند تا روابط حمایتی.

آنها گزارش می دهند که نسبت به خانواده خود احساس گوشه گیری اجتماعی می کنند و ترجیح می دهند بیشتر تنها باشند تا همراه خانواده. در موقعیت های خانوادگی احساس انزوای اجتماعی کودک بیش از آنکه نتیجه کمبود مهارت اجتماعی باشد، نماینده علاقه کودک به پرهیز از کشمکش است. تحقیقات نشان داده اند که مشکلات مربوط به خانواده حتى موقعی هم که کودکان دیگر از لحاظ بالینی افسرده نیستند، ادامه پیدا می کنند (شبیر، داویس، لو، هایس و تیلاسٹی ، ۲۰۰۷). در ضمن تعاملات متقابل، این کودکان ممکن است نسبت به والدینخود دینی کاملا منفی داشته باشند و والدین آنها هم به نوبه خود به صورتی منفی، بی اعتنا یا خشن به آنها واکنش نشان دهند (کوین، داروئی و بورگرز، ۱۹۹۲)، در صورتی که این تعاملات در طی زمان تکرار شوند، می توانند روی روابط خانوادگی اثری منفی بگذارند. کودکان مبتلا به افسردگی که زودرنج، بی اعتنا و فاقد مهر و محبت هستند، تقویت مثبت بسیار کمی برای والدین خود فراهم می کنند و باعث سرکوب علاقة والدين به احساس لذت و رضایت از نقش والدین خود می گردند (کو واکس ، ۱۹۹۷).


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی (ایده 300) :

بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی به اعضای خانواده در کاهش پرخاشگری در نوجوانان مبتلا به افسردگی