مشاوره انتخاب جدیدترین موضوعات و سفارش پروپوزال نویسی کارشناسی ارشد روانشناسی کودکان و کودکان استثنایی انتخابی حساس برای شماست.

سبک های فرزند پروری والدین در هیجانات و رفتار کودکان تاثیر اساسی دارد. نظر به اینکه غلبه هیجانی تا حد زیادی از طریق عوامل فیزیکی، محیطی و روان شناختی بروز پیدا می کند و گسترش می یابد و عوامل وراثتی هیچ دخالتی در آن ندارد، در هر رده سنی خلق می تواند تغییراتی پیدا کند. آنها بیشتر در اوایل زندگی، پیش از آنکه الگوهای هیجانی شکل عادی به خود بگیرند، به چشم می خورند. ۳ مثال از مهمترین دلایل تغییرات در هیجانهای غالب شامل؛ تغییرات محیطی، تغییرات فیزیکی (جسمی) و تغییر در ظرفیت شناختی افراد است. در تغییرات محیطی، فرد رفتارها و طرز برخوردهای متفاوتی را تجربه می کند که باعث میشود تا بلافاصله به شناختی که از خود دارد، و عکس العمل هایش تجدید نظر کند. این موارد بدون شک بر الگوی ابراز هیجان های او تأثیر می گذارد. کودکی که به صحبتهای بی حد و حساب مادرش عادت کرده از اینکه مادرش با خواهر و یا برادر جدیدش صحبت کند ناراحت و رنجیده می شود. این کودک رنجش و نارضایتی خود را از طرز برخورد متفاوت مادرش در غالب هیجانهای خشن و عصبانیت مکرر وشديد و حسادت نشان می دهد؛ بنابراین از یک کودک شاد و آرام به یک کودک عصبی و تندخو تبدیل می شود. یک نوجوان شاد و با نشاط نیز ممکن است به یک فرد بی حوصله، افسرده، عصبانی و لجباز تغییر حالت پیدا کند.

اگر مردی احساس کند که همسرش به دلیل رسیدگی به کارهای منزل و کودکان، چندان که باید به او محبت نمی کند عصبانی و آزرده خاطر می شود و اضطراب وجودش را فرا می گیرد و نسبت به تمام چیزهایی که این حالت را بوجود آورده اند احساس تنفر وحسادت پیدا می کند. این تغییرات رفتاری در زنان هم به چشم می خورد. در صورتی که از نقش خود به عنوان یک مادر و همسر در محیط خانه رضایت شخصی چندانی نداشته باشد. تغییرات فیزیکی بویژه زمانی که به زبان آورده شوند و مطابق با تغییرات محیطی و توقعات جامعه باشند، تغییرات اساسی را در خلق به صورت دائمی ویا | موقتی ایجاد می کنند. با توجه به اینکه فرد چگونه خود را با آنها سازگار می سازد. بی حوصلگی و کسالت او زمانی که پا به سن بزرگسالی می گذارد از بین می رود. هرچند اگر این شخص کمتر بتواند خود را با محیط و شرایط سازگار کند این کسالت و بی حوصلگی به قوت خود باقی خواهد ماند و به یک شخص مضطرب و دلتنگ تبدیل می شود که احساس گناه و غذاب وجدان می کند. از آنجایی که تغییرات خلقی دوران کهولت تا اندازهای ممکن است به سبب ضعف جسمی بدن باشد؛ بنابراین، نگرش اجتماعی منفی که نسبت به دوران پیری و کهولت وجود دارد به برخی تغییرات نیاز دارد. گرایش به بی علاقه گی، بی اشتیاقی، بی تفاوتی عاطفی و تند خویی تا حدودی به این دلیل است که نگرش جامعه به یک فرد سالم، مفید و سودمند در جامعه درک دیگری پیدا می کند.