آدمی به عنوان موجود زنده، دارای تعدادی نیازهای فیزیولوژیکی پایه است که برای حفظ و بقای او باید ارضاء شوند. این نیازها، مثلاً نیاز به آب و غذا، در انسان و حیوان خاستگاه و ماهیت یکسانی دارند. اما آدمی با حیوانات رده های پایینتر از دو جنبه تفاوت دارد: نخست از این جهت که انسان این نیازها را به شیوه ای غریزی، یعنی با پیروی از الگوهای رفتاری خشک و ثابت ارضاء نمی کند.
رفتار آدمی بی نهایت متغیر، متنوع و انعطاف پذیر است. تفاوت دوم در اینجاست که انسان به وسیله ی مجموعه ای از نیاز های ثانوی (یعنی نیازهای دارای ماهیت روانشناختی) برانگیخته می شود، نیازهایی که به جهات اجتماعی ایجاد شده اند و از یک فرد به فرد دیگر تفاوتهای زیادی دارند (کریمی، 1392). نیاز یک مفهوم عمومی است که در زمینه های مختلف کاربردهای نسبتاً وسیعی دارد و بر حسب موارد، تعاریف متعدد از آن ارائه می شود. این تعاریف اگر چه یک نوع مفهوم یا احساس مشترک را نشان می دهد، با این وجود از مناظر و ابعاد مختلف ارائه شده است. نیاز در روانشناسی عبارت است از حالت محرومیت، کمبود و فقدان در ارگانیزم مانند کمبود غذا، آب و اکسیژن یا به طور کل کمبود هر حالتی که برای استمرار و ادامه حیات یک موجود زنده ضرورت دارد و برای بهزیستی فرد لازم است. کلیه موجودات زنده از سادترین تک یاخته تا انسان که پیچیده ترین و کامل ترین آنهاست دارای مجموعه ای از نیازها است (براندن ،2001، ترجمه ی قراچه داغی، 1380)
نیازهای روانشناختی: هر وقت که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را فعال کند، به آن علاقه مند می شویم. وقتی که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را ارضاء می کند، احساس خشنودی می کنیم. بنابراین، ما از احساس علاقه و خشنودی خودمان آگاه هستیم، اما علت مشغول شدن در محیط مان این است که نیاز های روانشناختی، ما را فعال و ارضاء می کند (ریو، 2005، ترجمه ی سید محمدی، 1390) 2-2-3 ساختار نیاز: نیازها انواع مختلفی دارند که می توان آنها در یک ساختار نیاز، سازمان داد. 1. نیازهای فیزیولوژیک (تشنگی، گرسنگی، میل جنسی) که به نحو ه ی عملکرد سیستم های زیستی وابسته هستند.
2. نیازهای روان شناختی (خودمختاری، شایستگی، ارتباط) به ماهیت انسان و رشد سالم وابسته هستند. 3. نیازهای اجتماعی (پیشرفت، صمیمیت، قدرت) از تاریخچه ی هیجانی و اجتماعی شدن ما، فراگیری یا درونی شده اند. به راحتی می توان نیازهای فیزیولوژیکی را از نیازهای روان شناختی متمایز کرد، ولی متمایز کردن نیازهای روان شناختی از نیازهای اجتماعی ظریف تر است. نیازهای روان شناختی، در عمق وجود انسان قرار دارند و بنابراین در هر کسی فطری هستند (ریو، 2005، ترجمه ی سید محمدی، 1390)
نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو : مازلو )1943) نظریه روانشناسی خود را به عنوان «نظریه انگیزههای انسان» ارائه کرد. او افراد موفق بسیاری را مورد مطالعه قرار داد که در میان آنها مشاهیر علمی و سیاسی، دانشجویان برجسته دانشگاهها و .. حضور داشتند. او معتقد بود مطالعه افراد ناتوان و بیچاره به یک نظریه ی روانشناسی ناتوان و بیچاره منتهی میشود. به نظریه مازلو، انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهای اساسی انسان خطی و سلسهمراتبی نیستند و اجزای تغییر ناپذیر هستی، انساناند. آشنایی با نظریه مازلو دید خوبی به فرد میدهد ولی نباید آن را بیش از حد تعمیم داد و سعی کرد همه رفتارهای انسانی را در چارچوب آن گنجاند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه ی سید محمدی، 1391).