راهبردهای مقابلهای : یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان، مهمترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کردهاند. عوامل تنش زا میتوانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگیهای مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقشهای متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگیهای اختصاصی زندگی صنعتی است که همه ما را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است.
اما آنچه در این بین میتواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد، «شیوههای مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی میتواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به مفهوم مقابله در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماریها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد، زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا، سطحی از استرس که هر شخص تجربه میکند، به میزان زیادی توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی به این عوامل بستگی دارد (خدایاری فرد و پرند، 1390).
روشهای بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روشها ماهیت روانشناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود، هر یک روشی را برای مقابله با استرس بر می گزینند. برخی سعی میکنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایتهای اجتماعی میگردند و عدهای دیگر از آن میگریزند. به کار گیری راهبرهای مقابلهای مناسب به مردم کمک میکند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند. راهبردهای مقابله به روشهای آگاهانه و منطقی مدارا با استرسهای موجود در زندگی اشاره دارد. این اصطلاح برای روشهای مبارزه با استرس مورد استفاده قرار میگیرد (پورافکاری، 1376).
به نظر ایندلر و پارکر (1994) راهبردهای مقابلهای را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
• راهبرد تکلیف مدار: این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، تلاش میکنند تا فعالیتهای خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیتها مباردت میورزند.
• راهبرد هیجان مدار: این راهبرد مستلزم یافتن روشهایی برای کنترل هیجانها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیتهای تنش زاست. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا نا امیدی را نشان دهند.
• راهبرد اجتناب مدار: این راهبرد مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیتهای تنش زاست.
افرادی که از این روش استفاده میکنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن میکنند. هنگامیکه افراد بتوانند به طور منطقی موقعیتهای تنش زا را طبقه بندی کنند، راهبرد تکلیف مدار بیشترین تأثیر را دارد، ولی در صورتی که افراد نتواند موقعیتهای تنش زا را پیش بینی و برای آن راه حلهایی اتخاذ کنند، راهبرد هیجان مدار مؤثرتر واقع میشود (آیزنک ، 1995).
راهبردهای مقابلهای مناسب از بروز بیماریهای ناشی از استرس جلوگیری میکنند، اگرچه بیماریها منشأ و علل مختلفی دارند، سبک زندگی و ویژگیهای شخصیتی نیز در بروز انها دخالت دارند.
روان شناسان معتقدند حتی درمان وخیمترین بیماریهای جسمانی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است (برانون و فیست ، 1997).
لازاروس (1982) دو راهبرد را برای مقابله با استرس پیشنهاد کرد؛ مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان.
• مقابله متمرکز بر مسئله: راهبردهای مقابله مسئله مدار، راهبردهایی هستند که مستقیماً به موقعیت یا محرک استرس زا مربوط میشوند، به طوری که در نهایت آن را کاهش می هند یا برطرف میکنند. این شیوهها عموماً همان راهبردهای مسئله گشایی هستند. بنابراین اگر شخص مسایل را بهتر حل کند، راهبردهای مقابله مسئله گشایی موثرتری را صورت بندی خواهد کرد (هافمن و همکاران،1997، ترجمه، بحیرایی و همکاران 1386).
تدابیر حل مسئله شامل: تعریف مسئله، یافتن راه حلهای گوناگون، سبک سنگین کردن راه حلها به لحاظ سود و زیان آنها، انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است.
تدابیر حل مسئله ممکن است متوجه ی خود شخص هم بشود، به این معنا که به عوض تغییر محیط، شخص در خودش تغییری ایجاد کند: سطح آروزمندیش را تغییر دهد، هدف و محمل خشنودی دیگری در پیش گیرد یا مهارتهای تازه یی بیاموزد. موفقیت این تدابیر به دامنه تجربیات و خویشتنداری شخص بستگی دارد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، 1385).