افراد مرزی و خودکشی گرا از لحاظ هیجانی پرشورو بی ثباتند - دائم عصبانی می شوند و به شدت احساس درماندگی، افسردگی و اضطراب می کنند.

بر اساس رویکردDBT مشکلات تنظیم هیجان های ناخوشایند در بنیان مشکلات رفتاری افراد مرزی قرار دارد.

از دیدگاه فرد نیز در اغلب اوقات مشکلی که نیاز به چاره چویی دارد احساسات ناخوشایندی است که تجربه می شوند .

رفتارهای خودکشی و سایر رفتارهای ناکارآمد شامل سوء مصرف مواد اغلب راه حل های رفتاری هستند که برای هیجان های دردناک غیر قابل تحمل به کار گرفته می شوند.

شدت و بی ثباتی این حالت های هیجانی بیانگر آن است که مراجعان مرزی احتمالا از یادگیری شیوه های تنظیم هیجانی سود خواهند برد .

در تجربه شخصی ام مشاهده نموده ام که اکثر افراد مرزی برای تنظیم هیجان های ناخوشایندشان از آنچه احساس می کنند اجتناب می کنند.

این سبک بیش از حد ساده انگارانه نتیجه مستقیم محیط های بی اعتبار ساز از لحاظ هیجانی است که به فرد دستور می دهند در موقع ناراحتی باید لبخند بزند و در زمان عصبانیت باید مودبانه و آرام رفتار کند و زمانی که احساس گناه می کند باید اعتراف کند و بخشش بجوید.

آموزش مهارت های تنظیم هیجانی می تواند بسیار دشوار باشد زیرا افراد مرزی در تعاملات خود بارها با این دید مواجه شده اند که صرفا با تغییر نگرش هایشان می تواند احساساتشان را تغییر دهند.

بسیاری از افراد مرزی از محیط هایی برخاسته اند که همه اعضای آن کنترل شناختی تقریبا کاملی را بر روی هیجان هایشان نشان می دهند، علاوه بر این همین افراد، افرادی هستند که نسبت به ناتوانی دیگران در کنترل هیجانهایشان هم بی تحملند و هم به شدت آن را رد می کنند.

اغلب افراد مرزی در برابر هر نوع تلاشی برای کنترل هیجانهایشان مقاومت می کنند، زیرا بر این باورند که چنین کنترلی نشان از آن دارد که دیگران برحقند و آنها به خاطر احساسی که از انجام کار به این شیوه دارند در اشتباهند .

بنابراین، مهارت های تنظیم هیجانی را تنها می توان در یک بافت خود اعتبار بخش از لحاظ هیجانی آموزش داد.

همانند تاثیرگذاری بین فردی و تحمل آشفتگی، مهارت های تنظیم هیجانی نیازمند به کارگیری مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی می باشند.

در اینجا مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی ( مشاهده بدون قضاوت و توصیف کردن ) بر روی پاسخ های هیجانی جاری اجرا خواهند شد .

ایده نظری این کار در این است که بخش اعظم آشفتگی هیجانی افراد مرزی محصول پاسخ های ثانویه ای است که به هیجان های اولیه (برای مثال شرمساری، اضطراب، یا خشم شدید) داده می شود . هیجان های اولیه اغلب سازگارانه و متناسب با بافتند.

کاهش آشفتگی ثانویه نیازمند مواجهه با هیجان های اولیه در فضایی غیر قضاوتی است.

در این بافت، داشتن حضور ذهن یا ذهن آگاهی نسبت به پاسخ های هیجانی می تواند به عنوان یک تکیک مواجهه ای محسوب گردد.

در DBT تعدادی مهارت ویژه برای تنظیم هیجانی وجود دارد.

تکنیک های تنظیم هیجانی :

شناسایی و برچسب گذاری بر روی هیجان ها:

اولین گام در تنظیم هیجانها یادگیری شیوه شناسایی و برچسب گذاری بر روی هیجان های جاری می باشد .

با این حال هیجان ها، پاسخ های رفتاری پیچیده ای هستند .

شناسایی آنها اغلب هم نیازمند توانایی مشاهده پاسخ های خود و همچنین توصیف صحیح بافتی است که هیجان در آن رخ می دهد می باشد .

بنابراین یادگیری شناسایی اجزای یک پاسخ رفتاری در صورت مشاهده و توصیف موارد زیر به میزان زیادی توسعه خواهد یافت.

1- رویداد پیش آیند هیجان

2-مشاهده و توصیف تفسیرهای یک رویداد که برانگیزاننده هیجان بوده اند

3- تجربه پدیدار شناختی شامل تجربه حس های بدنی هیجان

4- رفتارهایی که بیانگر هیجانند

5- اثرات هیجان بر روی سایر کنش ها و شناسایی موانع تغییر هیجانها .

رفتار هیجانی برای فرد دارای نقش کارکردی است.

تغییر رفتارهای هیجانی زمانیکه با نتایج تقویت کننده همراهند بسیار دشواراست ، بنابراین شناسایی کارکردها و تقویت کننده های رفتارهای هیجانی به ویژه می تواند بسیار مفید باشد، عموما هیجان ها نقش برقراری ارتباط و انگیزه بخشی به رفتار درون فردی را دارند.

به علاوه رفتارهای هیجانی می توانند دو عملکرد مهم دیگر نیز داشته باشند.

اولین اینکه، در نقش کارکرد ارتباطی، هیجان ها، رفتار دیگران را تحت تاثیر و کنترل قرار می دهند و دوم اینکه هیجان ها ادراکات و برداشت های شخصی از رویدادها را معتبر می سازند .

اگر چه دومین کارکرد، کارکردی کاملا منطقی نیست اما علیرغم آن، برای افراد مرزی دارای اهمیت می باشد ( برای مثال اگر فردی از دیگری متنفر باشد این ضرورتا به آن معنا نیست که دیگری واقعا شایستگی اش در حدی است که تنفر برانگیز قلمداد شود).

شناسایی این عملکردهای هیجانها به ویژه هیجان های منفی اولین گام مهم در جهت تغییر می باشد .

کاهش آسیب پذیری نسبت به ذهن هیجانی :

همه انسانها زمانی که در شرایط فشار فیزیکی و محیطی سخت قرار می گیرند نسبت به واکنش دهی هیجانی مستعدتر می شوند.

بر همین اساس رفتارهایی که دراینجا آماج درمان قرار می گیرند شامل متعادل سازی تغذیه و خوردن، برقراری برنامه خواب مناسب (در صورت نیاز درمان بی خوابی)، انجام ورزش به اندازه کافی، درمان بیماری جسمانی، قطع مصرف داروهای غیر مجاز تغییر دهنده خلق و افزایش تسلط از طریق درگیر شدن در فعالیت های ایجاد کننده حس تسلط و شایستگی می باشند.

تمرکز بر روی بالا بردن حس تسلط در اینجا مشابه تکلیف برنامه ریزی فعالیت در شناخت درمانی افسردگی (بک، راش، شو و امری، 1979) می باشد.

اگر چه به نظر می رسد این رفتارهای آماج رفتارهای سرراست و مشخصی هستند اما پیشروی در آنها می تواند هم برای مراجعان و هم برای درمانگرانشان بسیار طاقت فرسا باشد .

در مورد بی خوابی بسیاری از مراجعان مرزی در یک مبارزه بی پایان گرفتارند که اغلب درمان های دارویی نمی تواند کمک چندانی به آنها بدهد.

فقر خود می تواند عاملی باشد که با تنظیم تغذیه و رعایت اصول و مراقبت های بهداشتی تداخل کند.

کار کردن بر روی هر یک از این رفتارهای آماج نیازمند مشارکت فعال مراجع و تداوم در تمرین ها تا زمان حصول نتایج مثبت است.

حالت انفعالی معمول بسیاری از افرادی مرزی در حل مسئله می تواند در اینجا دردسرهای قابل توجهی را به وجود آورد.

افزایش رویدادهای هیجانی مثبت: فرض آن است که اکثر افراد شامل افراد مرزی برای احساس بد خود دلایل منطقی دارند.

اگر چه ادراک همه افراد در زمان های پرفشار از لحاظ هیجانی گرایش به تحریف دارد، این بدان معنا نیست که خود هیجان ها هم محصول ادراک های تحریف شده اند . بر این اساس یک راه مهم برای کنترل هیجان ها کنترل رویدادهایی است که راه انداز هیجان هایند.

افزایش تعداد رویدادهای خوشایند در زندگی خود روشی برای افزایش هیجان های مثبت است .

این کار در کوتاه مدت شامل افزایش تجارب مثبت روزانه است. در طولانی مدت این بدان معناست که کاری کنیم که احتمال رخ دادن رویدادهای خوشایند بیشتر شود.

علاوه بر افزایش رویدادهای مثبت، تلاش برای حضور ذهن یا ذهن آگاهی داشتن در زمان های تجربه رویدادهای خوشایند و نگران شدن درباره اتمام تجربه مثبت راهبرد مفیدی است.

افزایش حضور ذهن یا ذهن آگاهی نسبت به هیجان های جاری :

حضور ذهن یا ذهن آگاهی داشتن نسبت به هیجان های جاری به معنای تجربه کردن هیجان ها بدون قضاوت بر روی آنها یا تلاش برای بازداری، توقف یا دور کردن آنهاست.

ایده اصلی در این جا این است که رویارویی با هیجان های مستاصل کننده یا دردآور بدون همایندی با نتایج منفی توانایی آنها را برای برانگیختن هیجان های ثانویه خاموش خواهد کرد.

نتیجه طبیعی قضاوت هیجان ها به عنوان حالات منفی ایجاد احساسات گناه، خشم و یا اضطرابی خواهد بود که فرد هر زمان که احساس آشفتگی کند در او برانگیخته خواهد شد.

اضافه شدن این احساسات ثانویه به موقعیت منفی فعلی منجر به شدیدتر شدن آشفتگی و سخت تر شدن تحمل آن می شود.

اگر فردی بتواند مانع از ایجاد احساسات گناه یا اضطراب در ارتباط با هیجان های دردآور در همان لحظه اول شود، او قادر خواهد شد در اکثر اوقات در تحمل شرایط دشوار یا احساسات دردآور موفق باشد. انجام عمل متضاد: پاسخ های رفتاری بیانگر بخش مهمی در همه هیجان ها می باشد .

بنابراین یک راهبرد برای تغییر یا تنظیم هیجان ها تغییر جنبه رفتاری – بیانگری آن از طریق انجام عملی متضاد یا ناهمخوان با آن است.

این کار هم در قالب اعمال آشکار (برای مثال انجام کار خوبی در قبال کسی که ما را عصبانی کرده است، نزدیک شدن به آنچه از آن می ترسیم) و هم در قالب حالات بیانگر وضعیتی و چهره ای می گنجد.

مراجعان در ارتباط با دومین مشکل انجام تمرین باید بدانند که هدف مسدود کردن ابراز یک هیجان نیست بلکه هدف ابراز هیجانی متفاوت است.

تفاوت فراوانی بین یک بیان چهره ای گرفته که مسدود کننده ابراز خشم است و یک بیان چهره گشوده که بیانگر دوست داشتن است وجود ندارد.

به کارگیری تکنیک های تحمل آشفتگی:

تحمل هیجان های منفی بدون اقدام به اعمال تکانشی که اوضاع را وخیم تر می کنند یک روش برای تنظیم شدت و مدت هیجان های منفی است.

هر یک از تکنیک های تحمل آشفتگی که در فصل بعدی به آن پوشش داده شده است ممکن است کمک کننده باشند؛ بدین جهت من درباره آنها در اینجا بحث نمی کنم.

محتوای دستورالعمل این بخش به قسمت های ذیل تقسیم می شود. بخش اول در ارتباط با درک ماهیت هیجان هاست ؛مدلی از هیجان ها ارائه و درباره آن بحث می شود. بخش دوم شامل یادگیری شیوه شناسایی و بر چسب گذاری بر روی هیجان ها در زندگی روزمره است.

بخش سوم متمرکز بر شناسایی عملکردهای هیجان ها و روابط آنها با مشکلات مربوط به تغییر هیجان هاست. بخش چهارم در ارتباط با کاهش آسیب پذیری نسبت به هیجان های منفی (ذهن هیجانی) است .

بخش پنجم در ارتباط با شیوه افزایش هیجان های مثبت است و ششمین و آخرین بخش در ارتباط با شیوه کاهش رنج هیجانی از طریق حضور ذهن یا ذهن آگاهی داشتن نسبت به هیجان جاری و تکنیک انجام عمل متضاد است.

مراجعان را به سمت مهارت هایی که قرار است در این بخش بیاموزند و تبیین منطقی اهمیت آنها جهت دهی کنید.

1- جزوه

1 تنظیم هیجانی را مرور کنید :

اهداف آموزش تنظیم هیجانی

A . درک هیجان های خود

1. شناسایی هیجان ها در زمان تجربه شدن : به کار بردن مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی (مشاهده و توصیف) بر روی هیجان ها

2- شناسایی عوامل کاهش دهنده هیجان های منفی شدید از طریق تحلیل کارکردهای هیجان ها- اهدافی که آنها به دست می دهند یا نیازهایی که برآورده می کنند ( منظور آن است که مراجع بتواند برای تبیین وضعیت خود دست به تحلیل رفتاری کارکردی بزند و توالی ایجاد کننده در حالت هیجانی خود را مورد شناسایی قرار دهد- م)

B. کاهش آسیب پذیری هیجانی

1- یادگیری روشهایی برای کاهش آسیب پذیری منفی- پیشگیری از حالت های هیجانی منفی از طریق کاهش احتمال بیش حساسیتی هیجانی (ذهن هیجانی) و افزایش نستوهی هیجانی .

2- یادگیری شیوه هایی برای افزایش فراوانی هیجان های مثبت و در نتیجه کاهش حساسیت های هیجانی

c. کاهش رنج هیجانی

1- به جای مبارزه با هیجان های دردناک یا محصور کردن آنها با اتخاذ حضور ذهن یا ذهن آگاهی نسبت به آنها بگذارید بگذرند .

2- گاهی اوقات با انجام عملی متضاد هیجان های منفی را تصحیح یا تغییر دهید.

2- توصیف دو نوع تجربه هیجانی

a. برخی از تجارب هیجانی اساسا واکنشی به رویدادهای محیط اطراف می باشند ( برای مثال : عصبانی شدن از دست کسی که انتقاد میکند، خوشحال شدن از آمدن دوستمان، و متعجب شدن از پیش بینی بارندگی در یک روز دلپذیر و آرام و غیره) .

b. سایر تجارب هیجانی اساسا واکنش هایی به افکار، اعمال و احساسات شخصی می باشند (احساس گناه به خاطر عصبانی شدن، عصبانیت به خاطر فراموش کردن چیز مهمی، احساس شرمساری به خاطر درست انجام ندادن کاری ، احساس غرور به خاطر برنده شدن در یک مسابقه و غیره) . در این بخش به هر دو نوع این هیجان پرداخته خواهد شد.

3- نقش هیجان ها را در زندگی افراد توصیف کنید.

A. هیجان ها می توانند مفید، مضر ویا به ندرت خنثی باشند.

موضوع بحث:

از شرکت کنندگان بیرون بکشید که چه موقع هیجان ها مفید و چه موقع مضرند. از شرکت کنندگان بخواهید در مورد هیجان هایی که بیشتر آنها را دچار دردسر می کنند بحث کنند.

از آنها بپرسید دوست دارند روی کدامیک از این هیجان ها کار کنند؟

اشاره ای برای رهبران گروه ها:

توجه به این ایده که هدف تنظیم هیجانی خلاصی از هیجان ها یا تبدیل انسان ها به موجودات بی جان و بی احساس نیست دارای اهمیت بسیاری است.

افراد مرزی همواره هیجانی می باشند. هدف کاهش رنج آنهاست. تعیین کنید کدام یک از مراجعان از فقدان این هیجان ها می ترسند و کدامیک در جهت خلاص شدن از این هیجان ها تلاش می کنند.

B . ارزشیابی هیجان ها- یعنی آنچه افراد درباره هیجان ها به خودشان می گویند ، می تواند بر روی احساس راحتی و آسودگی آنها تاثیرگذار باشد.

موضوع سخنرانی:

یکی از مشکلات اصلی افراد مرزی این است که آنها به اکثر هیجان های منفی با هیجان های ثانویه گناهکار بودن، شرمساری یا خشم واکنش نشان می دهند. این هیجان های ثانویه همه نوع مشکلی را به وجود می آورند. به ویژه آنها مانع از دیدن درست امور می شوند و شناسایی و توصیف هیجان های اولیه بسیار دشوار می شود. هیجان های ثانویه در زیر سایه هیجان های اولیه قرار می گیرند. و بدین وسیله حل مسئله در ارتباط با هیجان اولین دشوارمی شود. برای این حالات بارها و بارها در این بخش بحث خواهد شد.

موضوع بحث :

نمونه هایی از بیماران در ارتباط با موقعیت هایی که آنها واکنش های هیجانی ثانویه ای را به یک هیجان اولیه نشان داده اند بیرون بکشید (برای مثال، افسرده شدن از افسردگی، عصبانی شدن یا احساس شرمساری از عصبانیت خود) . از شرکت کنندگان بپرسید معمولا کدامیک از هیجان ها بیشتر برای آنها دردسر و رنج می آفریند- هیجان های اولیه یا ثانویه؟

جزوه شماره2

تنظیم هیجانی را مرور کنید:

باور های نادرست درباره هیجان ها

موضوع بحث: از تکنیک وکیل مدافع شیطان برای بحث درباره باورهای نادرست درباره هیجان ها استفاده کنید.

تکلیف شرکت کنندگان اقامه دلایل چالش برانگیز و نقض کننده برای این باورهای است. در مرحله بعد می توان از این چالش ها به عنوان جملات روحیه بخش برای کمک به بهتر کردن احساس مراجعان استفاده کرد . از همه شرکت کنندگان بخواهید چالش هایی را که سایر شرکت کنندگان اقامه می کنند بر روی کاغذ بنویسند. برای دسترسی به روشهای به کارگیری راهبرد وکیل مدافع شیطان برای بحث درباره باورهای نادرست بحث های جزوه شماره 4 تاثیرگذاری بین فردی در فصل 8 را ببینید .

5- نظریه ای درباره هیجان ها ارائه دهید.

A . احتمالا ما دارای 8 نوع هیجان اولیه یا پایه ای هستیم (برای مثال خشم، غم، شادی، تعجب، ترس، تنفر، گناه شرمساری و علاقه مندی). انسان ها با استعداد یا آمادگی زیست شناختی برای بروز این هیجان ها به دنیا می آیند. سایر هیجان ها آموخته می شوند و معمولا آنها ترکیبی از هیجان های اولیه هستند.

B. هیجان ها انواع ویژه ای از الگوهای واکنش به رویدادها هستند. آنها پیچیده اند و از اجزای فراوانی تشکیل شده اند.

c. هیجان ها می آیند و می روند آنها همچون امواج دریا هستند. مدت داوم اکثر هیجان ها چند ثانیه تا چند دقیقه باشد.

d. هیجان ها خود تداوم بخش اند. زمانی که هیجانی ایجاد شد خود به خود دوباره می تواند شروع گردد زمانی که هیجانی مدتی تداوم می یابد، آن را خلق می نامند.

جزوه شماره 3

تنظیم هیجانی را مرور کنید:

مدلی برای توصیف هیجان ها اشاره ای برای رهبران گروه ها: برگه تکلیف بیرون از جلسه برای این مهارت ها برگه شماره 1 تکلیف بیرون از جلسه تنظیم هیجانی است.

مشاهده و توصیف هیجان ها

بخش مربوط به عملکرد در برنامه بعدی توصیف شده است اما برای کاهش تعداد برگه ها آن را در این برگه گنجانده ایم .

1- رویداد برانگیزان (درونی یا بیرونی) . رویدادهایی که برانگیزاننده هیجانند می توانند بیرون از فرد یا درون او باشند. افکار، رفتارها و واکنش های جسمانی یک فرد می تواند هیجان ها را برانگیزانند. یک هیجان می تواند برانگیزان هیجانی دیگر باشد. برخی از رویدادها می توانند به صورت خودکار هیجان ها را برانگیزانند. یعنی یک فرد می تواند بدون تفکر درباره رویدادی نسبت به آن یک واکنش هیجانی داشته باشد. احساس ترس در زمانی که از بلندی به پایین نگاه می کنیم و احساس شعف در زمان مشاهده یک غروب زیبا نمونه های از این دست هستند . موضوع بحث: نمونه های دیگری بیرون بکشید.

2 . تعبیر رویداد: اکثر رویدادها به طور خودکار نمی توانند هیجانی را به وجود آورند بلکه این تعبیر فرد از یک رویداد، شیوه ارزشیابی و یا تفکر او درباره آن رویداد است که هیجان ها را برمی انگیزاند.

a . مثال: بسیاری از ترس ها آموخته می شوند. انسان ها اگر ندانند که اسلحه می تواند مرگ آفرین باشد احتمالا از آن نخواهند ترسید.

b. مثال: پریسا، سارا و ریحانه را دوست ندارد. ریحانه از اینکه پریسا او را دوست ندارد بسیار عصبانی شده است و سارا بسیار ترسیده است. چرا؟ ریحانه به این فکر می کند که مگر چقدر می شود برای پریسا معرفت خرج کرد ؛پریسا باید کمی قدرشناس باشد و او را دوست بدارد. سارا به این فکر می کند که اگر پریسا با همه کاری که او برایش انجام داده او را دوست نداشته باشد پس دیگر هیچ کس پیدا نخواهد شد که او را دوست بدارد. تمرین عملی: از شرکت کنندگان بخواهید در ذهن خود رویدادها و تعبیرهایی را که منجر به ایجاد هیجان های متفاوت در آنها شده اند را بجویند .

یک راه آن است که از یکی از اعضا بخواهیم مثالی را درباره یک موقعیت یا رویداد بزند، از دیگر بخواهیم درباره آن موقعیت تعبیر به دست دهد و از نفر سوم بخواهیم نوع هیجانی را که در آن موقعیت تجربه خواهند شد مشخص کند. سپس از نفر چهارم بخواهیم تعبیر دیگری درباره آن موقعیت انجام دهد و از نفر بعدی بخواهیم هیجانی را که با آن تعبیر همخوانی دارد مثال بیاورد. این کار را می توان به دفعات زیاد با همان موقعیت تکرار نمود. در مورد چند موقعیت این تمرین را انجام دهید. نکته ای که باید به آن توجه کرد آن است که افراد اغلب بر اساس تعبیراتشان به یک رویداد پاسخ می دهند نه بر اساس خود رویداد.

3. هیجان ها : هیجان ها بسیار پیچیده اند اما عموما از اجزای متعدد یا واکنش های متفاوتی تشکیل شده اند که به صورت هم زمان رخ می دهند .

a. هیجانها از تغییرات بدنی تشکیل شده اند ( برای مثال سفت وشل شدن عضلات، تغییر در قطر رگ های خونی، نوسانات ضربان قلب، دمای پوست و غیره ).

الف) مهم ترین تغییرات عضلانی در عضلات صورت رخ می دهند. در حال حاضر محققین بر این عقیده اند که تغییرات در عضلات صورت نقش بسیار مهمی در ایجاد هیجان ها دارند .

ب) اکثر افراد یاد می گیرند حداقل در برخی از زمان ها تغییرات بدنیشان را بازداری یا پنهان کنند . با این حال حتی اگر این تغییرات آشکار نباشند ابزار های حساس قادر به ثبت آنها می باشند. موضوع بحث: افراد مرزی بهتر از هر کس دیگری آموخته اند که چگونه با کنترل عضلات صورتیشان که مسئول ابراز هیجانند ، هیجان هایشان را پنهان کنند. این ویژگی محصول یادگیری اجتماعی و رشد در یک محیط نا معتبرساز از لحاظ هیجانی می باشد . راهبرد های پنهان سازی معمولا به صورت خودکار انجام می شوند؛یعنی فرد قصد هوشیاری برای انجام آن ها ندارد یا از اجرای آنها آگاهی ندارد. این ویژگی دلیل مهمی است برای تبیین اینکه چرا دیگران اغلب نمی توانند درک کنند که این افراد واقعا غمگیند – حالت صورت آنها اصلا شبیه فرد غمگین نیست.

در مورد اینکه شرکت کنندگان چگونه توانسته اند هیجانهایشان را به این شیوه پنهان سازند با آنها بحث کنید. موضوع بحث: به علاوه ممکن است یک فرد مرزی با سیستم هیجانی به دنیا آمده باشد که نسبت به سیستم های دیگران بازدارنده تر باشد. احتمالا این آمادگی اولیه برای بازداری هیجانی (برای مثال از طریق بیانات چهره ای) ممکن است موقعیتی را به وجود آورد که دیگران نتوانند بازخوردی را که برای کنترل مناسب تعاملاتشان با افراد مرزی نیاز دارند را دریافت کنند .

بنابراین افراد مرزی از محیط پاسخ های هیجان کمتری را دریافت می کنند که این عامل زمینه یک الگوی نامعتبر ساز را به وجود می آورد . این فرضیه را به صورت کاملا آزمایشی مطرح نمایید. و ببینید شرکت کنندگان چگونه به آن واکنش نشان مید هند. b. هیجان ها تغییرات مغزی را نیز شامل می شوند.

تغییرات عصبی شیمیایی از اجزای هیجان ها به حساب می آیند. به نظر می رسد برخی از بخش های مغز (برای مثال سیستم لمبیک) در تنظیم هیجان ها نقش بسیار مهمی دارند. این تغییرات مغزی می توانند بر روی کل بدن اثر بگذارند.

الف) برخی از متخصصین بر این باورند که یکی از دلایلی که افراد مرزی در تنظیم هیجانی دچار مشکل اند به دلیل مشکلاتی است که آنها در فعل وانفعالات شیمیایی مغز دارند.

ب) داروهای محرک تاثیر خود را در کنترل هیجان ها از طریق تغییر شیمیایی مغز اعمال می کنند. با این حال مشکل این جاست که زمانی که مغز پی به وجود دارو در خون می برد اغلب دوباره برای جبران این وضعیت تغییراتی را در خود به وجود می آورد.

C . هیجان ها شامل اجزای احساسی نیز می شوند. زمانی که افراد احساسات هیجانی را تجربه می کنند، آنها عملا بدنشان و تغییرات مغزی را حس می کنند. معمولا این همان معنایی است که ما از تجربه هیجانی برداشت می کنیم.

موضوع بحث: توضیح دهید بنابراین زمانی که دیگران به شما می گویند که به احساسات درباره یک موضوع توجه نکن، این واقعا حرف بی معنایی است. این جمله مثل این می باشد که به شما بگویند بارانی که بر روی جاده فرو می ریزد را احساس نکنید. تنها راه آرام کردن احساسات منحرف کردن توجه است . اگر چه گاهی اوقات انجام این کار آسان است اما گاهی اوقات تقریبا غیر ممکن است. وقتی شما به فردی که در حال آتش گرفتن است بگویید که توجهش را به موضوع دیگری منحرف کند، این جمله، جمله احمقانه ای خواهد بود .

در مورد این مسئله بحث کنید. تمرین عملی: شرکت کنندگان را در یک سری تمرین ها هدایت کنید تا آنها تلاش کنند احساسات و درون داد های حسی خود را نسبت به شی بیرونی(برای مثال دست ها بر روی دسته های صندلی ها) متوقف کنند و سپس تلاش کنند تا توجهشان را به چیز دیگری منحرف کنند . توضیح دهید گاهی اوقات مشکلات هیجانی ناشی از این است که شما نمی توانید بدن و تغییرات بدنی تان را حس کنید. برای تنظیم هیجان ها شما باید در حس کردن بدنتان خیلی خوب عمل کنید. اگر شما در وضعیتی به سر برید که سالهاست تمام احساساتتان را خاموش کرده اید، این می تواند تمرین دشواری باشد .

موضوع بحث: درباره آنچه که مراجعان در حس کردن بدنشان دچار مشکل اند و آنچه مانع از تشخیص درست حس های بدنی در آنها می شود از شرکت کنندگان بازخورد بگیرید. این عقیده را به بحث بگذارید که چرا برای برخی از افراد هیجان ها همچون مه می باشند و آنها نمی توانند دقیقا چیستی هیجان ها را درک (حس) کنند .

d. هیجان ها از تکانه های عمل نیز تشکیل شده اند . یکی از عملکردهای مهم هیجان ها برانگیختن رفتار می باشد (برای مثال آماده کردن فرد برای پاسخ جنگ در موقع ترس و خشم) . اگر چه خود عمل معمولا به عنوان بخشی از هیجان محسوب نمی شود اما تکانه ای برای عمل کردن جزو اجزای هیجان محسوب می شود.

موضوع بحث: درباره تکانه های عمل برای هیجان های مختلف بحث کنید. بازخوردهایی را در این باره از شرکت کنندگان بگیرید.

e. در مواقع تجربه هیجان های شدید تعبیرها، باورها و فرضیات ممکن است بخشی از هیجان ها محسوب شوند. برای مثال ناامیدی عبارت است غمگینی که با باوری مبنی بر بد بودن شرایط و عدم وجود هیچ راه اصلاح ترکیب شده است.

4. بیان هیجان. یکی از مهم ترین عملکردهای هیجان ها انتقال پیام است. اگر این گفته درست باشد هیجان باید بیان شود.

a- بیان هیجان های پایه یا اولیه در انسان ها حالت سخت افزاری دارند (یعنی خودبه خودی و فطریند). متخصصین مشاهده نموده اند که در تمام فرهنگ ها جلوه های هیجانی یکسانی با هیجان های پایه ای مشابهی مرتبط می باشند . همچنین بسیاری از اعمالی که بیانگر هیجان ها هستند نیز فطریند .

b . انسان ها می توانند بازداری پاسخ های هیجانی یا بیان آن را به صورت افتراقی بیاموزند. برای هیجان های پیچیده که حالت آموخته شده دارند بیان های هیجانی نیز آموخته می شوند.

c. رفتارها و جلوه های چهره ای متفاوت ممکن است بسته به فرهنگ جمعی، فرهنگ منطقه ای (برای مثال فرهنگ نواحی جنوبی و شمالی در ایالات متحده)، فرهنگ خانوادگی، فرهنگ مدرسه و تفاوت های فردی هیجان های متفاوتی را بیان کنند.

موضوع بحث:

در مورد این حقیقت بحث کنید که هر خانواده، شهر و غیره هر کدام یک خرده فرهنگند. بیان های هیجانی که در یک فرهنگ ممکن است طبیعی باشد در فرهنگ دیگر ممکن است غیر طبیعی جلوه کنند. در این باره از شرکت کنندگان بخواهید بر اساس تجارب شخصی خود مثالهایی بزنند.

موضوع بحث:

در مورد این موضوع بحث کنید که معنای بیان هیجانی می تواند از زمانی به زمانی و از فردی به دیگر متفاوت باشد. بنابراین خواندن هیجان های دیگران از جهاتی ممکن است آسان اما بسیار دشوار باشد. افراد اغلب در خوانش هیجان های یکدیگر دچار اشتباه می شوند.

می توان با یک رفتار، هیجان های بسیار متفاوتی را بیان نمود و همچنین یک هیجان می تواند به شکل رفتارهای بسیار متفاوتی بیان شود . در مواردی که شرکت کنندگان در خوانش هیجان های دیگران اشتباه کرده اند یا دیگران در خوانش هیجان های شرکت کنندگان دچار اشتباه شده اند بحث کنید.