مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی جزء اصلی رفتار درمانی دیالکتیک ( DBT ) می باشند ( به همین خاطر از صفت هسته ای برای اشاره به مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی استفاده شده است) .

آنها جزء اولین مهارت هایی هستند که در جریان درمان آموزش داده می شوند و در کارت های روزانه ای ای قرار می گیرند که مراجع هر هفته باید آنها را تکمیل کنند.

از بین چهار مهارت اصلی در DBT ، این مهارت ها تنها مهارت هایی می باشند که در کل دوره یک ساله درمان بر روی آنها تاکید می شود و در مرحله آغازین آموزش سه مهارت دیگر در DBT مورد بازنگری قرار می گیرند.

این مهارت ها شکل های روانشناختی و رفتاری اعمال مذهبی مراقبه ای هستند که ریشه در آموزه های معنوی شرقی دارند.

هر چند مولف بخش اعظم این مهارت ها را از سنت ذن استخراج نموده است اما آنها همخوان با اکثر سنت های فلسفی غربی و مراقبه های شرقی می باشند.

در DBT سه حالت اصلی برای حالت های ذهنی ترسیم شده است :

" ذهن منطقی، ذهن هیجانی و ذهن عقلانی" . زمانیکه به صورت عقلانی با اطلاعات بر خورد می شود ، تفکر حالت مستدل ومنطقی دارد ، به حقایق تجربی توجه می شود ، برای رفتار برنامه ریزی وجود دارد ، توجه حالت تمرکز یافته دار د ودر بر خورد با مشکلات حالت عاطفی آرام و خونسردانه ای حفظ شود فرد در ذهن منطقی به سر می برد.

زمانیکه کنترل رفتار و افکار فرد عمدتا به وسیله حالت ذهنی هیجانی انجام می شود فرد در ذهن هیجانی می باشد.

در ذهن هیجانی، شناخت ها حالت داغ دارند ؛ معقولند، تفکر منطقی دشوار، حقایق برای همخوانی با حالت جاری عاطفی دچار بزرگنمایی یا تحریف شده و همچنین انرژی رفتاری نیز با حالت احساسی جاری هماهنگ می شود.

همان گونه که مولف در فصل 5 این راهنمای درمان به آن اشاره کرده است ذهن عقلایی یکپارچه سازی ذهن هیجانی با ذهن منطقی می باشد.

ذهن عقلایی دانش شهودی را به تجربه هیجانی و تحلیل منطقی اضافه می کند. مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی ابزار هایی برای دست یابی به حالت ذهنی عقلاییند که این کار را با متعادل سازی ذهن هیجانی و منطقی انجام می دهند.

این مهارت ها شامل سه مهارت " چه" ( مشاهده، توصیف ومشارکت ) و سه مهارت "چگونگی" ( حالت غیر قضاوتی داشتن، تمرکز بر یک کار در هر لحظه و موثر بودن ) می باشند.

مهارت های" چه" حضور ذهن یا ذهن آگاهی :

مهارت های" چه "حضور ذهن یا ذهن آگاهی شامل یادگیری مشاهده، توصیف و مشارکت می باشند.

هدف توسعه سبک زندگی است که درآن فرد بتواند به صورت آگاهانه در زندگی مشارکت داشته باشد؛ فرض DBT آن است که زندگی کردن بدون آگاهی مشخصه رفتار های تکانشی و وابسته به خلق می باشد.

عموما این گونه است که مشاهده و توصیف پاسخ های رفتاری صرفا در آغاز یادگیری یک رفتار جدید یا زمانیکه در انجام آن رفتار خللی به وجود می آید یا ضرورت ایجاد تغییری در آن رفتار وجود داشته باشد نقش دارند.

برای مثال نوآموز موسیقی در مراحل اولیه یادگیری به موقعیت قرار گرفتن دست ها و انگشت هایش دقت فراوان می کند و ممکن است تعداد ضربه های خود را با صدای بلند ادا کند یا نام کلید یا تاری را که در حال نواختن آن است را ببرد.

با این حال هر چه مهارت در این زمینه بیشتر شود چنین مشاهده گری ها وتوصیف هایی نیز متوقف می شوند.

اما اگر پس از آموختن یک قطعه اشتباهی تکرار شود نوازنده مجبور خواهد شد دوباره درگیر فرایند مشاهده و توصیف گردد تا الگویی جدید آموخته شود.

یادگیری راننندگی با ماشین، رقصیدن و تایپ کردن از نمونه های آشنای دیگری هستند که از این اصل تبعیت می کنند.

اولین مهارت چه حضور ذهن یا ذهن آگاهی مشاهده کردن می باشد- یعنی توجه کردن به رویداد ها، هیجان ها و سایر پاسخ های رفتاری بدون تلاش برای حذف آنها در حالت بیزارآوری یا طولانی نمودنشان در حالت های خوشایند.

آنچه مراجع در این حالت می آموزداین است که به خود اجازه می دهد هر آنچه را در لحظه حال اتفاق می افتد را آگاهانه تجربه کند بدون اینکه موقعیت را ترک کند یا تلاش کند تا به حالت هیجانی پایان دهد. عموما توانایی توجه کردن به رویداد ها نیازمند توانایی معادل فاصله گرفتن از رویدادهاست.

مشاهده یک رویداد از خود آن رویداد مجزا و متفاوت است .

مشاهده راه رفتن و راه رفتن دو پاسخ متفاوتند ؛ مشاهده تفکر و تفکر دو پاسخ متفاوتند؛ مشاهده ضربان قلب و ضربان قلب دو پاسخ متفاوتند. این مهارت بر " تجربه لحظه" بر اساس رویکرد های روانشناختی شرقی و همین طور مفاهیم غربی که بر روی نقش مواجهه تقویت نشده بر روی خاموشی اجتناب خودکار و پاسخ های ترس تاکید دارند متمرکز می باشد.

دومین مهارت "چه" حضور ذهن یا ذهن آگاهی:

توصیف رویداد ها و پاسخ های شخصی در قالب کلمات می باشد. توانایی استفاده از برچسب های کلامی برای رویداد های رفتاری ومحیطی، عنصری اساسی هم برای برقراری ارتباط و هم خود کنترلی می باشد. یادگیری توصیف کردن نیازمند آن است که است که تلقی فرد از احساسات و افکارش حالت برابر انگاری کلامی را نداشته باشد؛ یعنی فرد افکار و احساساتش را به عنوان بازنمایی های واقعی رویداد های محیطی محسوب نکند.

برای نمونه داشتن احساس ترس ضرورتا به معنای این نیست که موقعیت تهدیدی برای زندگی یا بهزیستی محسوب می شود. بسیاری از افراد شامل افراد مرزی پاسخ های هیجانی را با رویداد های برانگیزان اشتباه می گیرند. ممکن است مولفه های جسمانی ترس (احساس می کنم عضلات شکمم سفت شده است، گلویم منقبض شده است) با ادراکات محیطی ( " در حال امتحان دادن در مدرسه ام") اشتباه گرفته شوند که نتیجه آن ایجاد فکری ناکارآمد ( " در امتحان مردود خواهم شد " ) خواهد بود.

اغلب افکار معادل واقعیت ادراک می شوند ، یعنی افکار (برای مثال احساس می کنم منفورم) با حقایق ( من آدم منفوری هستم ) اشتباه گرفته می شوند. یکی از اهداف اصلی شناخت درمانی آزمودن رابطه بین افکار با رویداد های معادل محیطی است .

سومین مهارت "چه" حضور ذهن یا ذهن آگاهی:

توانایی مشارکت کردن بدون خودآگاهی است. فردی که در حالت مشارکت قرار دارد کاملا درگیر فعالیت ها در لحظه حال می شود بدون اینکه خود را از رویداد ها و تعاملات جاری مجزا سازد. کیفیت عمل کیفیتی خود به خودی و فی ذات است ؛ رابطه فرد و محیط نیز رابطه ای معلوم و تا حدودی بر اساس عادت می باشد. البته مشارکت کردن ممکن است به صورت ناآگاهانه ( بدون حضور ذهن یا ذهن آگاهی ) نیز انجام شود.

همه ما تجربه رانندگی کردن در مسیر پر وپیچ وخم تا رسیدن به خانه مان را بار ها در حالیکه به موضوعی فکر می کرده ایم داشته ایم. در این حالت ها ما در فعالیت مشارکت داشته ایم اما هرگز آگاهی از آنچه در جریان بوده نداشته اییم. نمونه خوبی از مشارکت توام با حضور ذهن یا ذهن آگاهی قهرمان ماهری است که به جای اینکه درگیر خواسته های مرتبط با آگاهی از خود شود به صورت منعطفانه وروان به خواسته های موقعیت با هوشیاری وآگاهی پاسخ می دهد.

حضور ذهن یا ذهن آگاهی مشارکت کردن در تکلیف بدون توجه به تکلیف است؛حضور ذهن یا ذهن آگاهی نوعی مشارکت توام با توجه می باشد.

مهارت های "چگونگی" حضور ذهن یا ذهن آگاهی:

سه مهارت دیگر حضور ذهن یا ذهن آگاهی در ارتباط با شیوه توجه، مشاهده و مشارکت می باشند؛آنها شامل حفظ دیدگاهی غیر قضاوتی، تمرکز بر یک فعالیت در هر لحظه و موثر بودن (در انجام کاری که انجام می دهیم )می باشند.

همان گونه که در DBT آموخته می شود، حالت غیر قضاوتی داشتن صرفا به معنای اتخاذ رویکرد غیر ارزش گذارانه نسبت به امور و قضاوت نکردن در مورد آنها بر اساس خوبی یا بدی می باشد. آن به معنای تغییر قضاوت های منفی به قضاوت های مثبت نمی باشد.

اگر چه افراد مرزی در برداشت از خود و دیگران گرایش به قضاوت به صورت بیش از حد مثبت (ایده آل سازی ) یا بیش ازحد منفی (بی ارزش سازی) دارند اما در اینجا هدف متعادل سازی آنها از لحاظ قضاوت کردن نمی باشد بلکه هدف اصلی آن است که این افراد قادر شوند در مجموع قضاوت را کنار بگذارند .

این نکته بسیار ظریف اما با اهمیتی است. مشکلی که قضاوت ممکن است به وجود آورد برای مثال حالتی است که همان فردی که می تواند ارزشمند محسوب شود هم او می تواند همواره بی ارزش هم باشد. درDBT بر روی نتیجه رفتار و رویداد ها تاکید می شود.

برای مثال رفتار فردی ممکن است منجر به وجودآمدن عواقبی ناخوشایند هم برای خودش و هم دیگران گردد یا عواقب یک عمل ممکن است مخرب باشد. با رویکردی غیر قضاوتی این عواقب مورد مشاهده قرا می گیرند اما ضرورتا برچسب بد به آنها اضافه نمی شود.

حضور ذهن یا ذهن آگاهی در معنای کل گرایانه اش در ارتباط با کیفیت آگاهی است که فرد به فعالیت هایش مبذول می دارد. دومین مهارت چگونگی در ارتباط با یادگیری متمرکز کردن ذهن وآگاهی در فعالیت لحظه حال می باشد و این ویژگی در برابر حالتی قرار می گیرد که توجه در بین فعالیت های مختلف یا بین فعالیت جاری و تفکر درباره چیز دیگری دچار گسستگی می گردد.

دستیابی به چنین قدرت تمرکزی نیازمند کنترل توجه می باشد، قابلیتی که اکثر افراد مرزی فاقدآنند. مراجعان مرزی اغلب در اثر افکار و تصورات گذشته، نگرانی های آینده، نشخوار های فکری درباره مشکلاتشان یا خلق های منفی دچار سرگردانی می باشند .

آنها در بسیاری از مواقع نمی توانند مسائلشان را کنار بگذارند و توجه خود را بر تکلیف در حال انجام متمرکز کنند. زمانیکه آنها درگیر فعالیتی می شوند توجهشان اغلب پراکنده می شود. این مسئله به صورت آشکاردر مشکلاتی که این افراد درتوجه نمودن به جلسات مهارت آموزی دارند قابل مشاهده است.

مراجع باید شیوه متمرکز کزدن توجه به یک تکلیف یا فعالیت در یک لحظه و درگیر شدن با فعالیت به شکل هوشیارانه، آگاهانه و توام با بیداری را بیاموزد. هدف از سومین مهارت "چگونگی " ( موثر بودن) هدایت مراجع در جهت کاهش گرایش به نگران شدن در مورد درستی عمل انجام شده یا کار خواسته شده در یک موقعیت خاص است .

موثر بودن متضاد حالت به اصطلاح با خود بد کردن می باشد.

اغلب این جمله ها از مراجعان شنیده می شود : "بازی زندگی " یا " هر کاری که جواب بدهد انجام می دهم". بر حسب رویکرد مراقبه شرقی تمرکز بر موثر بودن عبارت است از به کارگیری ابزار های کارا . البته ناتوانی مراجعان مرزی در رها کردن ایده آل "بی عیب عمل کردن" در مسیر دستیابی به اهداف ریشه در تجارب فردی این افراد در محیط های بی اعتبارساز دارد.

برای بسیاری از مراجعان موضوع اصلی آن است که آیا می توانند واقعا به ادراک ها، قضاوت ها وتصمیم های فردی خود اطمینان کنند ، یعنی آیا آنها می توانند انتظار داشته باشند که اعمالشان صحیح یا درست باشد. با این حال اتخاذ رویکردی افراط گرایانه با تکیه بیش از حد بر روی اصول به جای نتیجه اغلب منجر به نا امیدی در مراجع و بیگانگی او از دیگران می گردد. بالاخره همه ما مجبوریم برخی مواقع تابع شرایط باشیم.

گاهی اوقات نیز مراجعان مرزی تسلیم شرایط می شوند در حالیکه در آن موقعیت ها پی گیری ایده آل بی عیب عمل کردن برای موثر بودن به عنوان یک پاسخ ماهرانه تلقی می گردد. تکلیف بیرون از جلسه : بر خلاف سه مهارت دیگر DBT که برای آنها برگه های کاری خارج از جلسه وجود دارد این مسئله در مورد مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی صدق نمی کند.

صرفا از مراجعان خواسته می شود تا هفته بعدی مهارت های آموخته شده را تمرین کنند. همان گونه که پیشترنیز اشاره شد همه مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی در پشت برگه های روزانه نوشته شده است و از مراجع خواسته می شود دور مهارت هایی را که در طول هفته تمرین کرده است دایره ای بکشد.

در صورتی که مراجعی بخواهد می تواند نوشته های خود روی برگه روزانه یادداشت کند وآنها را با خود به جلسات آموزشی بیاورد. خلاصه محتوایی جهت دهی مراجع در مورد مهارت هایی که در این بخش آموزش داده خواهند شد و ارائه تبیین منطقی درباره اهمیت آنها. A .

تشریح تمرکز بر مهارت های هسته ای حضورذهن:

" یادگیری در کنترل ذهن بودن به جای واگذاری کنترل ذهن به خود"

موضوع بحث:

در کنترل ذهن بودن تا اندازه ای عملا به معنای یادگیری روشی برای تحت کنترل درآوردن فرایند های توجه می باشد-یعنی کنترل آنچه بدان توجه می شود ومدت زمان توجه به آن .

این برداشت از نمونه هایی از خلق مشکل به دنبال عدم کنترل توجه در مشارکت کنندگان برنامه گرفته شده است. این نمونه ها ممکن است شامل ناتوانی برای متوقف کردن تفکر درباره موضوعات مختلف (برای مثال درد یا آسیب هیجانی و جسمانی در گذشته، آینده یا حال) ؛ناتوانی در متمرکز شدن بر روی یک تکلیف زمانی که شرایط انجام آن را می طلبد؛ ناتوانی در تمرکز بر روی فردی دیگر یا پایداری در انجام یک تکلیف به دلیل حواس پرتی باشد. B .

مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی نیازمند تمرین تمرین تمرین می باشند

موضوع سخنرانی :

آموزش کنترل ذهن را به سنت های غربی و شرقی مراقبه ای که در طی هزاران سال توسعه داده شده اند مرتبط کنید. همه ما برای این کار متکی به تمرین می باشیم. آموزش را با توانایی خارق العاده یوگا برای تحمل درد، راه رفتن بر روی ذغال و مثال های دیگر مرتبط کنید. اشاره ای برای رهبران گروه ها : گاهی اوقات افراد ارجاع شما را به اعمال آیینی مراقبه شرقی رد می کنند. شما باید نسبت به این مسئله حساس باشید.

می توانید مراقبه را از هر مذهبی استخراج کنید یا آن را به تمام مذاهب ربط دهید.

(1) در حال حاضر مراقبه به صورت رایجی در درمان درد جسمانی مزمن و برنامه های اداره استرس استفاده می شود و کاربرد آن در حوزه اختلالات هیجانی در حال افزایش می باشد. بنابراین مراقبه می تواند در خارج ازهرنوع بافت معنوی یا مذهبی مورد استفاده قرا بگیرد.

(2) تمرین مراقبه شرقی شباهت فراوانی به عبادت ربانی در مسیحیت، سنت روحانی یهود و سایر اشکال عبادت که جزیی از آموزه های سایر مذاهب است دارد.

موضوع بحث:

در مورد اهمیت حیاتی تمرین رفتاری در یادگیری هر نوع مهارت جدید با شرکت کنندگان بحث کنید. تمرین رفتاری شامل تمرین بر روی کنترل ذهن، توجه، رفتار بیرونی ، بدن و هیجان ها می باشد. باور های بیماران درباره ضرورت تمرین در یادگیری را مورد بررسی قرار دهید:

آیا می توانید بدون تمرین کردن چیزی را یاد بگیرید؟ A. ذهن منطقی .

برای بیمار توضیح دهید که " در این حالت تفکر منطقی و مستدل است.

این بخشی از شماست که به برنامه ریزی و ارزیابی امور به صورت منطقی می پردازد.

این بخش خونسرد وآرام ذهن است. " موضوع سخنرانی : ذهن منطقی می تواند بسیار سودمند باشد.

بشر بدون آن نمی توانست خانه، جاده یا شهر ها را بنا کند.

نمی توانست از دستورالعمل ها پیروی کند، نمی توانست مشکلات منطقی را حل کند ، پایه دانش را بنا نهد یا اجتماع تشکیل دهد.

موضوع سخنرانی:

زمانیکه انسان ها احساس خوبی دارند ذهن منطقی در حالت آسوده تری به سر می برد اما زمانیکه چنین حالتی تجربه نمی شود شرایط برای عمل این حالت ذهنی دشوار تر خواهد بود.

موضوع بحث:

زمانیکه به شما می گویند که اگرتنها بتوانی درست فکر کنی همه چیز برایت حل خواهد شد منظور آن است که اگر شما در حالت ذهنی منطقی قرار داشته باشید می توانید به درستی کار ها را انجام دهید. این جمله را شرکت کنندگان جلسات درمانی بار ها از دیگران شنیده اند که اگر آنها دست از تحریف، اغراق یا سوء برداشت امور بردارند به میزان بسیار کمتری هم دچار مشکل می شوند.

شرکت کننندگان تا به حال چند مرتبه همین جملات را به خود گفته اند؟آیا حقیقتی در پس این گفته ها وجود ندارد؟ B .

ذهن هیجانی برای شرکت کنندگان توضیح دهید:

" زمانی که هیجان ها بر شما حکفرماست وآنها بر روی شیوه تفکر و رفتارتان اثرمی گذارند ، شما در ذهن هیجانی به سر می برید" .

موضوع سخنرانی :

ذهن هیجانی می تواند بسیار سودمند باشد. کتاب های تاریخی پر از داستان عشق های آتشینی بوده است که انگیزه ای برای ارتباط انسان ها فراهم کرده اند. عشق ها و نفرت های شدید عامل برافروزانده جنگ های خونین درتاریخ بوده اند. علاقه و اشتیاق وافر انگیزش اصلی سرسختی در برابر کار های سخت وایثار خود برای دیگران می باشد ( برای مثال مادری که برای نجات فرزندش وارد خانه ای که در آتش می سوزد می شود ).

موضوع سخنرانی:

حفظ اندازه ی ویژه ای از ذهن هیجانی حالت مطلوب می باشد. اما افراد مرزی چیزی بیش از اکثر افراد بشر دارای این ویژگی هستند؛آنها جزء افراد دراماتیک دنیا قرار می گیرند و همواره نیز از لحاظ این خصوصیت بسیار بالا می باشند.

موضوع سخنرانی :

زمانیکه نتایج یک عمل در کوتاه مدت مثبت است اما خسرانی را در بلند مدت به همراه دارد یا زمانیکه خود تجربه ذاتا تجربه ای رنج آور است است یا منجر به حالت ها و رویداد های رنج آور می شود عمل کردن با ذهن هیجانی مشکل ساز خواهد بود.

موضوع سخنرانی:

در اثر عوامل ذیل در عملکرد ذهن هیجانی خلل وارد می شود:

1- بیماری

2- محرومیت از خواب (خستگی)

3- داروها، الکل

4- گرسنگی، نفخ ، پر خوری، تغذیه نامناسب

5- استرس محیطی (فشارهای بیش از حد)

6- تهدیدهای محیطی.

سعی کنید سایرعوامل موثر بر ذهن هیجانی را در شرکت کنندگان مورد بررسی قرار دهید.

موضوع بحث:

در مورد مزایا و معایب انواع حالت های ذهن بحث کنید.

سعی کنید تجاربی را که شرکت کنندگان در ارتباط با ذهن منطقی وهیجانی داشته اند را بیرون بکشید. C.

ذهن عقلایی را برای بیمار تبیین کنید" ذهن عقلایی ترکیبی از ذهن هیجانی و منطقی است شما نمی توانید با ذهن منطقی بر ذهن هیجانی غلبه کنید و همین طور هم نمی توانید با منطقی فکر کردن هیجان خلق کنید.

شما باید به هر دوآنها بپردازید و ترکیبی از آن دو را ایجاد کنید".

اشاره ای برای رهبران گروه :

لازم نیست در همه حال در جریان برنامه کل این موضوعات را پوشش دهید، سعی کنید تا حدی که برای شرایط و جو جلسه ضرورت دارد از آنها استفاده کنید.

ممکن است شما در اجرای برنامه ها بارها به این موضوعات پرداخته باشید.

سعی کنید در هر دفعه مقداری اشارات خود را گسترش دهید.

موضوع سخنرانی: ذهن عقلایی بخشی از هر فرد است که قدرت درک و تجربه حقیقت را دارد.

در این حالت است که فرد می تواند پی ببرد که مسئله ای درست یا معتبر است.

این بخش تقریبا همیشه آرام است ، آرامشی ویژه، اینجا جایی است که فرد به شیوه ای متمرکز قادر به درک امور است.

موضوع سخنرانی:

عقلانیت، ذهن عقلایی یا دانش عقلایی محصول یکپارچه سازی تمامی شیوه های کسب شناخت از مسائل و امور است.

دانستنی که محصول مشاهده، تحلیل منطقی، تجربه در بدن(تجربه حسی و جنبشی)، آگاهی از فعالیت ها و آگاهی شهودی است. (می، 1982)

موضوع سخنرانی:

ذهن عقلایی مشابه شهود است (یا شاید شهود بخشی از ذهن عقلایی است).

شناختی فراتر از استدلال وهر آنچه مستقیما قابل مشاهده است .

از جمله ویژگی های این حالت ذهن تجربه مستقیم، دانش بلافصل، درک معنا، اهمیت یا حقیقت یک رویداد بدون تحلیل منطقی آن (دایکمن 1982) و تجربه عمیق وحدت وجودی می باشد. (پولانی، 1958)

موضوع سخنرانی:

همه دارای ذهن عقلایی می باشند. اما ممکن است افرادی وجود داشته باشند که هرگز آنرا تجربه نکرده باشند البته هیچ کس نمی تواند همیشه در ذهن عقلایی قرار داشته باشد.

موضوع بحث:

از شرکت کنندگان درباره تجارب خود در ذهن عقلایی بازخورد بگیرید.

اشاره ای برای رهبران گروه :

گاهی اوقات ممکن است مراجعان بگویند که آنها فاقد ذهن عقلایی اند.

به توانایی های مراجعان در شناسایی ذهن عقلایی باور داشته باشید:

ذهن عقلایی همانند داشتن قلب است . همه قلب دارند خواه آن را تجربه کنند یا نکنند برای جا انداختن این موضوع از تمثیل چشمه استفاده کنید.

موضوع سخنرانی:

برای بیمار توضیح دهید که ذهن عقلایی همانند چشمه ای عمیق در عمق زمین است.

آبی که در ته چشمه سر تا سرسفره زیرزمینی را در بر گرفته است ذهن عقلایی است اما در مسیر رسیدن این آب به سطح زمین اغلب دریچه هایی قرار دارند که مانع از حرکت آب می شوند .

گاهی اوقات این دریچه ها آن چنان زیرکانه کار گذاشته شده اند که شما عملا وجود آب را در طبقه تحتانی چشمه منکر می شوید.

دریچه ممکن است شبیه کف چشمه باشد، ممکن است قفل شده باشد وبرای باز شدن نیاز به کلید باشد.

یا مهر و موم شده باشد و برای باز شدن نیاز به یک چکش باشد یا اینکه ممکن است چفت شده باشد و برای باز شدن نیاز به یک قلم سنگ تراشی باشد.

موضوع بحث:

نمونه هایی از شرکت کننندگان در ارتباط با این حالت ذهن بیرون بکشید.

برای مثال، گاهی اوقات فردی ممکن است به صورت ناگهانی تنها با مواجهه با فردی دیگر به عقلانیت دست یابد. یا ممکن است گفته پربار فردی آن چنان تاثیر گذار باشد که قفل دری درونی را بگشاید.

موضوع سخنرانی:

گاهی اوقات ذهن عقلایی در ناحیه مرکزی بدنی (شکم) یا مرکز سر یا بین چشم ها تجربه می شود. بسیاری از اوقات افراد می توانند با دنبال کردن دم وباز دم آن را بیابند.

تمرین عملی:

از شرکت کنندگان بخواهید در حال خودشان قرار بگیرند. و ذهن عقلایی را تجربه کنند:

برای بیمار توضیح دهید یافتن ذهن عقلایی شبیه یادگیری دوچرخه سواری است تنها با تجربه است که می توانید آن را بیاموزید. از آنها بخواهید تنفسشان را دنبال کنند. همان گونه که آرام و عمیق نفس می کشید به ورود و خروج هوا از بدن خود توجه کنید و پس از گذشت چند لحظه اجازه دهید توجهتان در مرکز خوددر انتهای دم آرام بگیرد.

این نقطه کاملا متمرکز ذهن عقلایی است. از شرکت کنندگان بخواهید تجاربشان را با همدیگر در میان بگذارند.

موضوع بحث:

ذهن عقلایی ممکن است شبیه آرامش پس از طوفان باشد. تجربه ای که بلافاصله پس از یک بحران یا آشوب مهیب واقع میشود. ذهن عقلایی شبیه دستیابی به قلب یک موضوع است، نوعی دیدن و دانستن مستقیم و شفاف است ، درک کل یک تابلو پیش از درک اجزای آن است. حس انجام یک انتخاب درست در یک موقعیت چالش برانگیز است. احساسی که برخاسته از اعماق وجود است نه محصول یک حالت هیجانی. سعی کنید چنین تجارب و سایر مثال ممکن در این زمینه را از شرکت کنندگان بیرون بکشید.

D- ذهن هیجانی در برابر ذهن عقلایی:

چگونه به تفاوت آنها پی ببریم موضوع سخنرانی: ذهن هیجانی و عقلایی هردو دارای کیفیت های حسی هستند . قدرت هیجان ها می تواند تجارب کاملی را بیافریند که مشابه تجارب ثابت و آرام حالت عقلانیت باشند. برای کمک به فهم مطلب از تمثیل استفاده کنید. "پس از باران آب می تواند درون دریچه در چشمه جمع شود . ممکن است در این وضعیت آب درون دریچه با سفره عمیقی که در کف چشم قرار دارد اشتباه گرفته شود" .

موضوع بحث:

در اینجا هیچ راه حل ساده ای وجود ندارد . این پیشنهاد را بدهید که اگر هیجان شدید آشکار شد به ذهن هیجانی مظنون شوید. به این حالت زمان دهید . اگر در پایان قطعیت و حالت اطمینان باقی ماند به ویژه زمانی که احساس آرامش و امنیت کردید به ذهن عقلایی مظنون شوید. از شرکت کنندگان بخواهید نظرات دیگری درباره شیوه پی بردن به تفاوت این دو ذهن ارائه دهند. جزوه مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی 2 را مرور کنید: کنترل ذهنتان را به دست بگیرید:

مهارت های" چه" A:

دو نوع از مهارت های حضور ذهن یا ذهن آگاهی را توصیف کنید 1- مهارت های" چه" یعنی چه کاری انجام شود). مهارت های چگونگی (یعنی چگونه آن کار انجام گیرد)

B- اشاره به این موضوع در مورد مهارت های "چه" اهمیت دارد که شرکت کنندگان بفهمند که یک فرد در هر لحظه تنها می تواند یکی از آنها را انجام دهد؛ مشاهده کند یا توصیف کند یا مشارکت داشته باشد اما هرگز نمی تواند هر سه عمل را هم زمان انجام دهد. با این حال مهارت های "چگونگی" را می توانند به صورت هم زمان انجام دهد.

C- مشاهده کردن : توضیح دهید که: " مشاهده عبارت است از حس یا تجربه کردن بدون توصیف یا برچسب گذاری . این مهارت شامل متوجه بودن یا توجه کردن به امور است".

تمرین عملی:

از شرکت کنندگان بخواهید برخی از دستورالعمل های زیر را امتحان کنند .

1- بدن خود را بر روی صندلی تجربه کنید.

2- دست خود را بر روی یک سطح سرد برای مثال یک صندلی یا میز یا سطح گرم (برای مثال دست دیگرتان) بکشید. دست خود را بر روی سطوح سرد و گرم بکشید.

3- به ناحیه شکم و شانه هایتان توجه کنید و سعی کنید احساساتی را که در آنجا دارید مورد شناسایی قرار دهید.

4- به بالای لب فوقانی تان با انگشت ضربه بزنید. سپس این کار را متوقف کنید وتوجه کنید چه مدت زمان طول می کشد که شما نخواید توانست لب فوقانیتان را حس کنید.

5- اولین فکری که به ذهنتان می رسد را موردمشاهده قرار دهید.

6- ذهنتان را همچون یک نقاله تجسم کنید، افکار و احساس های شما در حال عبور از نقاله اند هر یک از افکار و یا احساس ها را در جعبه ای که کنار نقاله قرار دارد بگذارید.

7- ذهنتان را همچون آسمانی تجسم کنید که افکار، احساسات و یا حس های بدنی همچون ابرهای آن آسمانند. به دقت به عبور و جا به جا شدن آن ابرها تنها توجه کنید.

8- اگر خود را در حالتی یافتید که در حال توصیف افکار و احساسات خود هستید ، یک لحظه مکث کنید و به مشاهده و بیان توصیف هایتان بپردازید.

9- اگر خود را در حالت سرگردان یافتید آن حالت را مورد مشاهده قرا دهید. زمانی که آگاه شدید در حالت سرگردانی ذهنی قرار دارید خودتان را مورد مشاهده قرار دهید.

اشاره ای برای رهبران گروه :

کمک به مراجع برای مشاهده امور به شیوه ای که فرد وابستگی به امور را رها کند دارای اهمیت بسیار می باشد . با یک تمثیل به مراجعان کمک کنید. به آنها بگویید" عابران ذهنشان ( اعم از فکر ها، احساس ها و حس های بدنی را همانند گندم هایی در نظر بگیرند که برای آسیاب شدن وارد آسیاب می شوند . مهم نیست که چه کاری انجام میدهید، شما می توانید فاصله بگیرند و مشاهده کنید".

در این باره به مراجعان بازخورد دهید. آن قدر با مراجع کار کنید تا آنها مفهوم مشاهده کردن را دریابند. مدت زمانی را که هر فرد می تواند مشاهده کند مورد بررسی قرار دهید. در مراحل اول انجام این تمرین ها تمرکز توجه بسیار دشوار است و این امر طبیعی است که در یک دوره 1 یا 2 دقیقه ای تمرین پس از اندک زمانی دوباره تمرین از سر گرفته شود.

موضوع سخنرانی:

به شرکت کنندگان یادآوری کنید که برای مشاهده آنچه در درونشان می گذرد از خودفاصله بگیرند. مشاهده کردن با از هم گسیختگی فرق دارد. اگر فردی در به سربردن با خود دچار مشکل است و توجه او میل به قرا گرفتن در موقعیتی بیرون از خود دارد از این مثال برای کمک به او استفاده کنید. تصور کنید جایی که توجه شما میل به گریز دارد شبیه یک گل است. گل با ساقه ای بلند به راسش مرتبط است. راس ریشه گل می باشد. عبور از ساقه به ریشه را تجسم کنید. هر موقع که دچار این حالت شدید همین کار را انجام دهید.

D- توصیف کردن: توضیح دهید"توصیف کردن کاربرد کلمات برای بازنمایی آنچه مشاهده می کنید می باشد".

موضوع سخنرانی:

مشاهده شبیه حس کردن است. هیچ کلمه ای در این حالت ها مورد استفاده قرار نمی گیرد. مشاهده کردن یعنی متوجه بودن و توصیف واکنشی است به مشاهده کردن؛ توصیف کردن برچسب گذاری بر روی چیزی است که مشاهده شده است.

موضوع بحث:

تفاوت بین توصیف و مشاهده را مورد بحث قرار دهید. باز هم تکرار کنید که مشاهده کردن همانند حس کردن بدون کلام انجام می شود. توصیف کاربرد کلمات یا افکار برای برچسب گذاری بر روی مشاهده شده هاست.

موضوع بحث:

درباره این مسئله بحث کنید که توصیف یک فکر به عنوان فکر نیازمند توجه به صورتی است که با مسائل به صورت تفکری و نه از جنس واقعی برخورد شود. مثال هایی در مورد تفاوت بین این فکر که من احمقم و احمق بودن برای مراجعان بیاورید. به مراجعان در این باره بازخورد بدهید. مثال های بیشتری در این مورد بیاورید درک این تمایز از جانب شرکت کنندگان دارای اهمیت فراوانی است.

تمرین عملی :

از شرکت کنندگان بخواهید بر روی مشاهده و برچسب گذاری بر روی افکار تمرین کنند. به آنها پیشنهاد کنید برچسب گذاری خودرا بر اساس طبقات انجام دهند (برای مثال، افکار مربوط به خودم، افکار مربوط به دیگران و غیره) . از مثال نقاله که در بخش قبل ارائه شد استفاده کنبد. اما این بار از شرکت کنندگان بخواهید آن افکار و احساسات را در طبقات دسته بندی کنند برای مثال شما می توانید یک جعبه برای افکارتان (از هرنو عش) یک جعبه برای حسهای بدنی تان، برای تکانه های مربوط به انجام امور یک جعبه (برای مثال تکانه های لازم التوفیف) در نظر بگیرید .

موضوع بحث:

در مورد تفاوت بین توصیف و قضاوت بحث کنید. قضاوت کردن برچسب گذاری امور به شیوه ای ارزشیابانه است در توصیف شما با واقعیت های محض سر و کار دارید.

E. مشارکت کردن:

برای بیمارتوضیح دهید که مشارکت کردن ورود کامل به یک فعالیت است . آن عبارت است از یکی شدن با فعالیت. آن رها کردن خود در چیز دیگری است. تا اندازه ای رفتاری خود به خودی است هر چند که شما می توانید آنرا به شیوه حضور ذهن یا ذهن آگاهی انجام دهید.

موضوع بحث:

اشاره کنید که مشارکت کردن هدفی غایی است.

تنها دلیلی که ما به مشاهده و توصیف می پردازیم یافتن راهی برای فهم وبهبود امور است. نمونه هایی از مشارکت کردن را با شرکت کنندگان در میان بگذارید ( برای مثال رانندگی کردن زمانی که مسیر حرکت ماشین را عوض می کنیم. یا اگر قصد رفتن به انگلیس را داریم و مجبوریم از سمت چپ جاده رانندگی کنیم، ضرورت ایجاب می کند که بلافاصله توقف کنیم به مشاهده و توصیف بپردازیم). نمونه های دیگری را از مراجعان جمع آوری کنید. F رابطه بین این سه مهارت را مورد بحث قرار دهید.

با مراجعان برنامه درباره این مسئله بحث کنید که در کدامیک از مهارت های «چه» قوی و در کدامیک ضعیفند. مهارتی که بیشترین مشکل در ارتباط با آن وجود دارد مهارتی است که باید بیش از همه بر روی آن تمرین شود.

جزوه حضور ذهن یا ذهن آگاهی شماره 3 را مرور کنید: کنترل ذهن خود را به دست بگیرید: مهارت های «چگونگی» A .

عدم قضاوت.

در اینجا هدف برگزینش نگرش غیر قضاوتی در هنگام مشاهده، توصیف ومشارکت می باشد. قضاوت عبارت است از برچسب گذاری یا ارزشیابی درباره مسائل بر اساس ابعاد خوب- بد، ارزشمند- بی فایده، معتبر- نامعتبر. ضرورت این کار نیازی است که ما برای ارزشگذاری امور بر اساس خوب یا بد بودن انجام می دهیم. مهمترین مهارت حضور ذهن یا ذهن آگاهی عدم قضاوت امور بر اساس این شیوه می باشد.

موضوع سخنرانی:

تفاوت بین قضاوت در مورد یک عمل، کاربرد یک بر چسب خوب یا بد برای آن و توصیف نتیجه را مشخص کنید. نتیجه یک عمل ممکن است رنج آور، مخرب یا مضر باشد. فردی که قضاوت را رها می کند می تواند همچنان به مشاهده یا پیش بینی نتیجه عمل بپردازد. گاهی اوقات قضاوت راهی برای کوتاه کردن فرایند توصیف نتیجه عمل می باشد. برای مثال وقتی می گوییم این تکه گوشت خراب است، این جمله جانشینی برای این جمله بلندتر است " گوشت از باکتری پر شده است و ممکن است خوردن آن باعث بیماری شما شود".

موضوع بحث:

در مورد تفاوت های بین قضاوت کردن و توجه به نتایج انجام عمل مثال هایی بیاورید. " رفتارت آزارسان است درمقابل " رفتارت مراآرزده کرد" یا "نتیجه ای کاری که تو انجام دادی صدمه به من بود "؛ " من آدم احمق و بدی هستم". در مقابل این جمله : "این سومین باری است که فرصتم را از دست دادم واگر در خود تغییری ایجاد نکنم این وضعیت رابطه ام را با دوستانم را مختل خواهد کرد"

موضوع سخنرانی: به این مسئله اشاره کنید که قضاوت کردن شیوه ای میان بر برای مقایسه امور با یک ملاک می باشد، با قضاوت کردن در مورد احوال پدیده ها اطلاعات می دهیم. برای مثال وقتی می گوییم این گوجه خوبی نیست ممکن است منظورمان این باشد که این گوجه، گوجه تازه ای نیست. قضاوت ممکن است راهی کوتاه شده برای بیان توجیه یک چیز بر چیز دیگر باشد . وقتی می گوییم وضع اتاق مناسب نیست یا این کتاب، کتاب خوبی نیست، این بیان قضاوتی ما بر اساس ترجیح فردی در دکوراسیون اتاق یا درانتخاب موضوع مطالعه (یا گاهی اوقات بر اساس استاندارد فردی یا گروهی درباره نحوه چیدمان اتاق یا شیوه نگارش کتاب ها می باشد).

مشکل زمانی به وجود می آید که در طی زمان افراد فراموش می کنند که قضاوت یک راه میان بر مجازی است و همین امر موجب معادل گرفتن این قضاوت ها با واقعیت می گردد. موضوع بحث: شرکت کنندگان ممکن است معتقد باشند که اگر دیگران در مورد چیزی صحبت می کنند یا اگر فردی بد نباشد حتما آنها باید بگویند او خوب است و بالعکس. این گزاره تنهادرشرایطی صدق می کند که افراد در ذهن خود برای امور دوگانگی ها خوب- بد داشته باشند و از آن شیوه تفکربرای توصیف امور استفاده کنند اما تفکر درباره مسائل دنیای پیرامون بر حسب خوب و بد می تواند بسیار مضر باشد و ضروری هم نباشد.

تجارب شرکت کنندگان را در مورد قضاوت شدن بر حسب خوب- بد در شرایطی که خودشان تصور نمی کردند کاری که انجام می دهند ، نظری که می دهند یا احساسی که دارند خوب یا بد بوده باشد بیرون بکشید.

موضوع بحث:

اغلب قضاوت راهی برای خلاصی ازمسئولیت پذیری است. برای شرکت کنندگان توضیح دهید که اگر من کار دیگران را نپسندم و از آنها بخواهم دست از من بردارند. می توانم بگویم کار شما ناراحت کننده است و این حقیقت را مدنظر قرار نمی دهیم که دلیل واقعی که دیگران کاری را که انجام می دادند را متوقف می کنند این است که من (و شاید هم فردی دیگر) آن کار را دوست نداریم، به آن کار معتقد نیستم یا علاقه ای به نتیجه عمل نداریم. تجارب شرکت کنندگان را درباره مواردی که دیگران تلاش کرده اند رفتارشان را با بیان قضاوت ها به عنوان حقایق کنترل کنند بیرون بکشید.

از شرکت کنندگان بخواهید مثال هایی را درباره زمان هایی که خودشان تلاش کرده اند با قضاوت هایشان رفتار دیگران را تحت کنترل درآورند بیاورند. مولف از رهبران گروه در این جا خواسته تا مثال و تجربه های خود را در این باره بیان کنند.

اشاره ای برای رهبران گروه:

افراد همواره بر این باورند که امور واقعا یا خوبند یا بد. شما دراینجا باید به صورت دیالکتیک عمل کنید وبه دنبال ترکیبی از دیدگاه های مختلف باشید. انتظار نداشته باشید که مراجعان بدون نزاع قضاوت های خود را رها کنند. انتظار شما باید این باشد که آنها با خود هیتلر یا ندرتا تجارب سو استفاده جنسی را به عنوان نمونه ای از بدها به جلسه آورده باشند.

بر این اساس موضوع سخنرانی به دنبال این بخش می آید دارای اهمیت است : قضاوت ها جایگاه خود را دارند. رها کردن قضاوت ایده ای است که درطی زمان حاصل خواهد شد. در آغاز کار نباید زیاد بر روی آن اجبار شود. معمولا در ابتدای درمان می توانید تمرکز بر روی کاهش خود قضاوتگری را بیش از حد تاکید نکنید . زیرا این هدف در ابتدای برنامه می تواند چندان مفید نباشد .

موضوع سخنرانی: برخی افراد بیش از حد برای مقایسه امور با استانداردها یا پیش بینی عواقب عمل یعنی قضاوت کردن اهمیت قائلند. معلمین دانش آموزان را درجه بندی می کنند و مغازه داران کالاها و غذاهای خوب و بد را از هم جدا می کنند . البته واژه خوب برای باز خورد دادن به کودکان یا افراد بزرگسال درباره رفتارشان مورد استفاده قرارمی گیرد. بر این اساس آنها درخواهند یافت چه کاری را باید پی بگیرند و انجام چه کاری را متوقف کنند بنابراین چیزی را که باید به خاطر سپرد این است که بر روی قضاوت قضاوت نکنید. بسیاری از اوقات قضاوت کردن اجتناب ناپذیر است.

اما اکثر افراد در انجام این کار افراط می کنند، خصوصا زمانی که به قضاوت در مورد خودشان می پردازند. موضوع بحث: در مورد تفاوت بین قضاوت و حکم واقعی بحث کنید. یک حکم واقعی ممکن است یک قضاوت به نظر برسد . زیرا واقعیت به طور همزمان مورد قضاوت قرار میگیرد.

برای مثال جمله «من چاقم» ممکن است به سادگی یک حکم واقعی تلقی گردد. اما اگر فردی در افکار، طرز تلقی یا تون صدای خود به تصور چاق بودن حکم بد بودن یا غیر جذاب بودن را اضافه کند آن گاه قضاوت به واقعیت آنها اضافه می شود. به نظر مولف کلمه قضاوتی که اغلب توسط مراجعان مورد استفاده قرار میگیرد کلمه احمق می باشد که در قالب جملاتی مانند «من آدم احمقی هستم» یا "چه حرف احمقانه ای زدم " بیان می شود.

قضاوت ها اغلب به شکل احکام واقعی تغییر صورت می دهند و به همین خاطر شناسایی آنها دشوار است. متخصصین بهداشت روانی گاهی اوقات در انجام این کار خیلی خوب عمل می کنند. زمانی درمانگری داشتم که تلاش داشت مرا متقاعد سازد که نارسیتسک نامیدن یک بیمار یک حکم قضاوتی نیست ( حتی زمانی که او نزد من (مولف) کار می کرد به واقعی بودن گفته خود اعتقاد راسخ داشت) .

نمونه های دیگری بیاورید. هر لحظه یک عمل با حضورذهن: هدف دراینجا تمرکز بر یک چیز در لحظه است فرایند انجام یک عمل در یک زمان با آگاهی را برای بیمار توضیح دهید. بر روی تمرکز بر روی یک عمل یا چیز در یک زمان و قرار دادن کل وجود در راستای یک تکلیف یافعالیت تاکید کنید.

موضوع بحث:

این ویژگی بر خلاف شیوه معمول انجام امور توسط اکثر انسان ها ست. برای بیمار توضیح دهید که اکثر ما فکر می کنیم که اگر تعداد زیادی کار در یک زمان انجام دهیم کارایی مابیشتر خواهد بود. این دیدگاه درستی نیست با این حال این گزاره به این معنا نیست که شما نمی توانید از یک کار به کار دیگر تغییر وضعیت دهید و یا دوباره به عمل یا حالت اول خود برگردید. نکته ای که در این حالت وجود دارد آن است که ذهن خودرا به طور کامل بر روی آنچه قصد انجامش را دارید متمرکز کنید.

این ویژگی هم در مورد فعالیت های جسمانی و هم روانی قابل ارجاع است.

موضوع بحث:

مثالی درباره انجام دو عمل در یک زمان بزنید مثل نشستن در یک جلسه مهارت آموزی و فکر کردن به گذشته و یا نگرانی درباره آینده. توضیح دهید که« رویکرد حضور ذهن یا ذهن آگاهی این عقیده را دارد که اگر می خواهید درباره گذشته فکر کنید بایستی کاملا توجه خود را به آن سمت جهت دهید. اگر می خواهید به کلاس توجه کنید توجه خود را به طور کامل برروی آن متمرکز کنید. » از شرکت کنندگان بخواهید در این باره مثال هایی را بیاورند (برای مثال، تماشای تلویزیون یامطالعه کردن هنگام خوردن شام) . موضوع سخنرانی: مفهوم «نگرانی کردن در زمان نگران شدن» به درمان بسیار موثری که برای نگرانی های مزمن توسط توماس بورکووک توسعه داده شده است بسیار شبیه می باشد (بورکووک و وانیز، 1990) .

اساس درمان مشخص کردن 30 دقیقه از زمان هر روز برای نگرانی کردن است. توضیح دهید " هر روزبه مکان مشخصی بروید و تلاش کنید آن زمان را به نگرانی کردن ادامه دهید، در طول روز هر زمان که نگرانی به سراغتان آمد آن را از ذهنتان رها کنید و به خودتان یادآور شوید که به آن نگرانی ویژه در طی زمان نگرانی توجه خواهید نمود. تکنیک مشابهی با تکنیک زمان نگرانی برای غلبه بر بی خوابی وجود دارد. از بیمار بخواهید تمام کارهایی که قرار است برای فردا انجام دهد پیش از رفتن به رختخواب یادداشت کند، بدین وسیله دیگر لازم نخواهد بود که برای فکر کردن بدانها بیدار بمانید.

موضوع سخنرانی:

تمرکز بر یک موضوع در لحظه به معنای آن نیست که نتوان تکالیف پیچیده را که نیازمند انجام فعالیت های همزمان فراوانی است را انجام داد. این مفهوم بیشتر به این معناست که می توان هر کاری را که انجام می گیرد را به طور کامل مورد توجه قرار داد . بنابراین بنیان این ایده عمل کردن با توجهی وحدت یافته است. عکس این حالت عدم حضور ذهن یا ذهن آگاهی (یعنی انجام رفتارهای خودکار بدون آگاهی) و حواس پرتی (یعنی انجام یک عمل و در عین حال فکرکردن یا توجه کردن به موضوعی دیگر) می باشند . موثر عمل کردن: در این جا هدف تمرکزبرروی موثر عمل کردن است. به جای تمرکز بر روی درستی – نادرستی یاعادلانه – غیر عادلانه بودن بر روی عملی که انجام می دهید تمرکز کنید. عموما این حالت عکس حالت به اصطلاح به خود بد کردن است.

موضوع سخنرانی:

انجام کاری که انجام می دهیم یا آنچه موثر است نیازمند آگاهی از اهداف اصلی یا خرده هدف هاست. برای نمونه فردی ممکن است در کارش خواستار اضافه حقوق باشد، اما علاوه بر این ممکن است فکر کند که ناظرش بایدبدون اینکه به او بگوید بداند که او شایسته اضافه حقوق است. بر این اساس او از درخواست مستقیم امتناع می کند . در این مورد، آن فرد بر حق بودن خود را بر دستیابی به هدفش ارجحیت می دهد .

موضوع سخنرانی:

موثر بودن به جای آگاهی از فکری که باید در یک موقعیت داشت نیازمند آگاهی از شرایط عملی و واقعی یک موقعیت است. برای نمونه افرادی که که در اتوبان با سرعت آهسته تر رانندگی می کنند به وسیله علایمی که نشان دهنده رانندگی در مسیر درست است راهنمایی می شوند. افرادی که در پشت رانندگان آهسته ران در لاین چپ رانندگی می کنند (به جای اینکه وارد لاین راست شوند) به گونه ای عمل می کنند که گویی همه آماده تبعیت از دستورالعمل ها هستند در حالیکه این گونه نیست.

موضوع سخنرانی:

موثر بودن به نوعی رعایت اصول بازی است. رعایت اصول و قواعد امر در موقعیت هایی که افراد در یک موقعیت پایین از لحاظ سلسله مراتب قدرت قرار دارند و در موقعیت هایی که آنچه بدنبال آنند برایشان حیاتی است به ویژه دارای اهمیت بیشتر می باشد. نمونه خوب آن شرایطی است که فردی ناخواسته به دلیل وجود مشکلی در بیمارستان بستری می گردد. در اینجا اعضای بیمارستانند که قواعدی در مورد شرایطی که بر بیمار در بیمارستان خواهد گذشت وضع می کنند. این حالت چه خوب چه بد قدرتی است که در اختیارآنها ست نه بیماران.

موضوع بحث:

برای درک بیشتر این مفهوم مثال هایی را درباره عدم موثر عمل کردن از شرکت کنندگانی به دست آورید. مولف به رهبران گروه اشاره می کند که در اینجا سعی کنند نمونه هایی از تجارب شخصی شان را درارتباط با این مفهوم بیان کنند و معتقد است هر چه قدر این کار به صورت نامتعارف تر و با حالت طنز آمیز تر همراه باشد نتیجه بهتری خواهد داد.

موضوع سخنرانی:

موثر بودن اغلب به داشتن سیاست یا زیرکی درارتباط با دیگران معنا می شود. این وضعیت نیازمند آن است که ما به دیگران همان گونه که هستند نه آن گونه که فکر می کنیم باید باشند توجه کنیم و ارتباط خود را از همان نقطه با آنها شروع کنیم. افراد مختلف همانند فرهنگ های مختلفند. عملی که در یک فرهنگ مورد پسند و موثر است ممکن است در فرهنگی دیگر این گونه نباشد . زمانی که شما به جای تمرکز بر آنچه موثر خواهد بود بر روی درستی ذاتی امورتاکید می کنید، این کارشبیه تحمیل فرهنگ شخصی خودمان به کشوری دیگر در هنگام ملاقات از آن کشور می باشد.

موضوع بحث:

ازشرکت کنندگان بخواهید مثالهایی را درباره تحمیل فرهنگ ودیدگاهایشان به دیگران بیاورند . آیا زمان هایی هم بوده که دیگران همین کاررا با آنها انجام داده باشند؟ موضوع سخنرانی: گاهی اوقات موثر بودن قربانی کردن اصول شخصی برای رسیدن به هدفی رامی طلبد. درموقعیت های خاص ( برای مثال در یک اردوگاه تمرکز و مراقبه که در آن عدم رعایت اصول و قواعد به معنای خارج شدن از اردو است. ) اکثر افراد تمایل به پیروی از مقررات دارند حتی اگر مقررات عادلانه نباشند. اما گاهی اوقات در زندگی واقعی حفظ چنین وضعیتی بسیار دشوار است.

حفظ این حالت درزمان هایی که بیشترین نیاز به آن وجود دارد برای مثال در مقابل مراجع قدرت می تواند به صورت خاصی دشوار باشد. D .

با شرکت کنندگان در مورد نقاط ضعف و قوت خود درباره مهارت های" چگونگی" ( اتخاذ یک دید غیر قضاوتی، تمرکز بر یک موضوع در هر لحظه و موثر بودن) بحث کنید. از آنها بخواهید در هر کدام که ضعف بیشتری دارند به تمرین بیشتری بپردازند.

خلاصه 

حالت های ذهن، مهارت های "چه" حضور ذهن یا ذهن آگاهی ( مشاهده ، توصیف و مشارکت کردن ) و مهارت های "چونگی" حضور ذهن یا ذهن آگاهی (اتخاذ یک دید غیر قضاوتی، تمرکز بر یک موضوع درلحظه، موثر بودن) را برای شرکت کنندگان خلاصه کنید.