موضوع پایان نامه روانشناسی کودکان درباره تلویزیون با عنوان بررسی رابطه تماشای برنامه های تلویزیون با پرخاشگری و نقص توجه کودکان .

در آستانه سال ۲۰۰۴، کریستاکیس و همکارانش مقالاتی با عنوان مشکلات آشنایی و توجه زودهنگام کودکان به تلویزیون» به چاپ رساندند. در این مقاله آمده بود که بنا بر اقرار والدین، میان تماشای تلویزیون در سنین ۱ و ۲ سالگی و نقص توجه فرزندانشان در ۷ سالگی ارتباط وجود دارد. مقاله با اقبال بین المللی روبرو شد. درک نادرست، تقسیر تادرست و اطلاعات نادرست همه جا پراکنده شد. جان كلام این بود که تماشای تلویزیون باعث بروز ضعف توجه در کودکان می شود. پژوهشگران مخالف برنامه های تلویزیونی به سهولت این رابطه را پذیرفتند. ولی به راستی دانشمندان راستین چه وظیفه ای دارند؟ آنان موظفند در غیاب اطلاعات ایجایی بر حسب تعهد حرفه ای، بی طرفی خود را حفظ نموده و از اظهارنظر بپرهیزند. حقیقت مسئله این است که هرگز نمی توان روابط را به صورت ایجابی تفسیر کرد متأسفانه، به رغم آنکه کریستاکیس و همکارانش با دقت تمام از نتیجه گیری ایجابی در مقاله خود پرهیز نموده اند ولی مجامع عمومی آزادانه به تقسیر داده ها پرداختند.

به عنوان نمونه می توان به پایگاههای اطلاعاتی اینترنتی مراجعه کرد. به دو مورد از اظهارنظرهای کریستاکیس توجه کنيدة هما دریافته ایم که تماشای تلویزیون پیش از ۳ سالگی احتمال بروز عارضه کم توجه و بی دقتی را در ۷ سالگی افزایش میدهد.» یا هريشه مشکلاتی همچون چاقی، پرخاشگری و نقص توجه همگی در تماشای بیش از حد یا نامناسب تلویزیون تهقته اسثه ادعاهایی از این دست، دانشمندان شریف را برافروخته می کنند. به طور کلی، نتیجه گیری ایجابی از داده های ارتباطی غیرممکن است. من اعتبار روابط را در این بررسی زیر سئوال نمیبرم و یقین دارم نویسندگان به درستی تحلیل کرده اند. همچنین به رغم آنکه معتقدم تعريف التساب عارضه ی بی توجهی، ساخته و پرداخته خود نویسندگان است و علامت اقتراقی به هیچ عنوان اختلالات توجه محسوب نمی شوند، ولی به این موضوع نمی پردازم. حتی کوچکی دامنه تأثیرات مشکلات یاد شده نیز از حوصله بحث من خارج است. مشکل این است که نویسندگان نتوانسته اند توضیحات جایگزینی برای یافته های خود ارائه کنند. حداقل دو توضیح دیگر می توان برای ارتباط میان تماشای تلویزیون در سالهای نخست کودکی و اختلالات توجه در ۷ سالگی ارائه کرد.

نخست اینکه، محتمل یا حتی ممکن است کودکان مبتلا به اختلالات توجه بیش از کودکان سالم به برنامه های تلویزیونی علاقه داشته باشند. برنامه های کودک به دلیل داشتن ویژگی هایی همچون سرعت، موسیقی و تنوع تصاویر، توجه کودکان را جلب می کند. در سه سال نخست زندگی، به ازای هر ساعت فوق العاده ای که کودکان تلویزیون (یا فیلم) تماشا می کنند، احتمال ابتلا به اختلالات توجه ۹ درصد افزایش می یابد. به بیان دیگر، کودکانی که پیش از سه سالگی، روزانه ۲ ساعت تلویزیون تماشا می کنند، در ۷ سالگی، ۲۰ درصد بیشتر از کودکانی که تلویزیون تماشا نکرده اند به مشکلات توجه مبتلا می شوند. » چنانچه از عبارات فوق برداشت کنیم که تماشای تلویزیون در نوزادی، به اختلال نقص توجه در کودکی منجر خواهد شد، ادعای دانشمندان محترم به خطا رفته است. همان طور که پیشتر هم گفتيم، این تقسیر به لحاظ علمی اعتبار ندارد. توضيح منطقی و محتمل تر این یافته ها این است که نوزادان و کودکان مبتلا به نقص توجه مدت بیشتری تلویزیون تماشا می کنند. ۲. افسانه نمایش ها برای رشد شناختی کودکان ۳ و ۵ ساله مناسب بوده و برای رشد شناختی و زبانی کودکان کمتر از ۵ / ۲ سال خطرناک است.

بخش نخست این ادعا صحیح و بخش دوم آن نادرست است، زیرا هیچ پژوهش علمی تا به امروز خطر نمایش هایی از این دست را برای کودکان کمتر از ۵ / ۲ سال تابت تکرده است. پذیرش ادعاهایی از این دست به آن می ماند که بپذیریم هر چه سرطان ریه پیشرفته تر باشد احتمال مصرف سیگار افراد بیشتر شده، یا هر چه سرقت های یک فرد بیشتر باشد، سطح تحصیلات وی پایین تر می آید. به طور کلی، چنانچه تأثیرات گوناگون به لحاظ اعتبار، صحت و دقت هم سنگ یکدیگر باشند، داده های ارتباطی، ما را به نتیجه صریحی نخواهد رساند. این مسئله معمولا مشکل ساز نیست؛ چه، دانشمندان تقریبا هرگز از داده های ارتباطی نتیجه گیری ایجابی نمی کنند و به طور قطع هرگز بر اساس داده های ارتباطی حکم صادر نمی نمایند. ولی هنگامی که مسأله تأثير منفی رسانه های فراگیر بر سلامت روان فرزندان مطرح می شود، صدور نظریه بر اساس حدس و گمان علاوه بر آنکه بر کارکرد روزانه افراد تأثیر می گذارد، به رشد اضطراب در جامعه دامن می زند.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی کودکان (ایده 373) :

بررسی رابطه تماشای برنامه های تلویزیون با پرخاشگری و نقص توجه کودکان