چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی

 انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی بدون ایده جدید سبب می شود تا موضوعات در ایرانداک تایید نشود. برای چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی ایده های زیر را بررسی کنید.

چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی (ایده 56) : تاثیر روابط با همسالان و دوستان بر کاهش روان رنجوری / رابطه ویژگی های شخصیتی با روان رنجوری
روابط صمیمی با دوستان و اعضای خانواده و علاقه به حیات جامعه به خودی خود ارضاکننده اند، البته نه به این علت که میل جنسی با پرخاشگری و به طور غیر مستقیم در این جریان ارضا می شود. طبق این نظریه ها، آدم «روان رنجور» کسی است که احساس کند بسیار حقیر یا بی ارزش است. احساس هایی که ریشه در کودکی دارند. اریک اریکسون  (۱۹۰۲۔ ۱۹۹۴) معتقد بود که رشد شخصیت به صورت هشت «بحران» در طول عمر ادامه می یابد. هر «بحران» دوره ی حساسی است که طی آن فرد نسبت به دو نیروی متضاد، بسیار آسیب پذیر است: یکی فرد را به سمت عملکرد سالم و دیگری او را به سوی عملکرد ناسالم می کشاند. بسته به این که چگونه این بحران حل شده باشد، خود فرد توانمندی جدیدی کسب می کند که منحصر به آن مرحله از بحران است. در صورتی که نیروهای بحرانی خاص، فرد را به سمت حل ناسالم آن بحران بکشانند، او نسبت به پیدایی مشکلات بعدی آسیب پذیرتر می شود. حل کردن بحران ها اثر تراکمی دارد، اگر یک مرحله به نحو نامطلوبی حل شده باشد، مراحل بعدی نیز به احتمال بیشتری به نحو نامطلوب حل خواهند شد.



چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی (ایده 57) : رابطه همدلی و خودپنداره ، شادکامی و عزت نفس
همدلی اساس درمان های انسان گرایانه است. همدلی به معنای توانایی درک احساسات و دنیای دیگری است. در واقع بخش عمده ای از مشاوره مراجع محور به فهم این احساسات مرتبط است. ضروری است ذهن دیگران را درک کنیم و در ضمن بتوانیم خود پنداره فرد را اصلاح کنیم و همدلی را افزایش دهیم. در این رابطه گوش دادن فعال مسئله ای اساسی است. از دید انسان گراها یکی از راه های افزایش گوش دادن فعال این است که درمان گر بتواند سخنان و اعمال مراجع را بازگو و از آنها، حمایت کند علاوه بر راجرز، آبراهام مزلو در خصوص کمال انسانی، خود شکوفایی را مرکز توجه خود قرار داده است. خودشکوفایی از دید فرد تحقق کامل استعداد او برای رشد روانی است. از دید فرد هر انسانی برای تحقق بخشیدن به حداکثر استعدادهای خود دارای یک انگیزش درونی است. در واقع این افراد دایما در صددند که خود را کشف و در جهت تحقق خود تلاش کنند. به عقیده ی مزلو، افراد خودشکوفا از خویشتن ادراک دقیقی دارند و در فعالیت هایی که انجام می دهند، منابع غنی از لذت و تحریک را پیدا می کنند. این انسان ها، قادرند که تجربیات اوج خود را که منجر به یک شادکامی درونی می شود، با دیگران قسمت کنند. افراد خودشکوفا دارای فلسفه ای هستند که بر ارزش های بشردوستانه و سعادت گرا استوار است. بنابراین در دید راجرز و آبراهام مزلو زمانی که یک محیط حمایت گر برای رشد عزت نفس خودشکوفایی و پذیرش بلاشرط به وجود نیاید، احتمال بروز آسیب روانی افزایش می یابد و آسیب پذیری فرد منجر به بیماری روانی او می شود. علاوه بر این آبراهام مزلو بر سلسله مراتب نیازها نیز تأکید کرده است.



چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی (ایده 58) : تاثیر خودشکوفایی بر درمان اختلالات روانی بر اساس نظریه نیازهای مازلو
براساس سلسله مراتب نیازها، فرض مزلو این است که افراد برای این که به خودشکوفایی برسند، می بایست نیازهای اساسی تر جسمانی و روانی خود را ارضا کنند، نیازهای سطح پایین همان نیازهای کمبود است و نیازهایی است که فرد به دنبال آن ها می رود، زیرا فاقد آنها است. براین اساس کسی که هنوز برای ارضای این نیازها تلاش می کند، کمتر قادر است به بالای هرم نیازها صعود کند. علاوه بر این مزلو مانند راجرز اختلال روانی را براساس میزان انحراف از حالت ایده آل مطرح کرده است. و مانند راجرز از بروز اختلالات و موانعی صحبت می کند که خودشکوفایی را دچار فقر می کند. تأکید این دیدگاه این است که انسان ها از کودکی باید احساس کنند که برای نیازهای کمبود، از آنها مراقبت جسمانی می شود و از آسیب مصون خواهند بود. کودکان می بایست بفهمند که عزیزند و محترم شناخته می شوند. و می بایست به آن ها این امکان داده شود تا نیازهای سطح بالاتر را که برای رسیدن خودشکوفایی لازم است، ابراز کنند. در روند درمان نیز، درمان گران می بایست الگویی از صداقت و خلوص و راستی را با تجربیات خود به مراجعین شان یاد دهند. بی تردید در سالیان اخیر درمان در دیدگاه های انسان گرایی بر اهمیت وارد شدن به دنیای تجربه شده ی درمان جویان تأکید می کند و این تلاش را مورد تأکید قرار می دهد، که آن چه برای مراجعین در زمان حال حیاتی و ضروری است می بایست درک شود و به مشارکت گذاشته شود



چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی (ایده 59) : تاثیر گشتالت درمانی بر حل تعارض زناشویی
یکی از رویکردهای مرتبط با درمان های انسان گرا، رویکرد گشتالت درمانی است. پرلز مانند راجرز اعتقاد دارد که انسان ها ظرفیتی قابل توجه برای خوب بودن و خلاقیت دارند و می توانند به سمت رشد استعدادهای بالقوه ی خود حرکت کنند. درمان گر در گشتالت درمانی به شدت با مراجعین خود در می افتد تا نسبت به احساسات آنها آگاه تر و با مشکلاتشان بیشتر رودررو شود. از دید پرلز ریشه ی مشکلات روانی افراد به تعارض هایی برمی گردد که در گذشته حل نشده و تا زمان حال تداوم یافته اند. از این نظر دیدگاه پرلز مانند دیدگاه فروید است و اعتقاد دارد که می بایست بر این تعارضات تأکید شود و مورد توجه قرار گیرند. پرلز معتقد است که زمینه ی تعارضات را باید در این مکان و این زمان بررسی کرد و همین امر او را از فروید کاملا دور می کند. درمان گر پرلزی مراجعان خود را مجبور می کند که یا مثل سابق اختیار خود را به دست گذشته بسپارند و آینده ی خود را مثل گذشته تخریب کنند یا در عین حال آن چه را که در آینده می خواهند باشند، انتخاب کنند. خود پرلز برای تحقق این اهداف با افراد رودررو می شود و آنها را تشویق می کند تا سرنوشت خود را به دست بگیرند و احساساتشان را بشناسند. تأکید در همه ی این موقعیت ها بر این جا و اکنون است از دید پرلز چالش و درگیر شدن با مراجعین یعنی: آگاهی بخشی و درک احساسات واقعی خود در زمان فعلی در بسیاری از موقعیت های درمانی.



چگونگی انتخاب موضوع پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی (ایده 60) : تاثیر تکنیک صندلی خالی بر کاهش خشم و پرخاشگری جوانان
پرلز بر این مسئله تأکید می کند که به نظر می رسد آسیب هایی که به انسان ها وارد می شود نوعی کار ناتمام را در آنها به وجود می آورد. پرلز برای آن که بتواند این کار ناتمام را تمام کند، از افراد می خواست که از تکنیک صندلی خالی استفاده کنند تا بتوانند آنچه را که ناتمام مانده است، تمام کنند، صندلی خالی یکی از جالب ترین تکنیک های گشتالت درمانی است که برای اثرات تروماها و آسیب های روانی به وجود آمده است. تکنیک صندلی خالی، به فرد کمک می کند که صادقانه گاهی نقش خود و گاهی نقش دیگری را به صورت تصویری اجرا و احساسات، افکار و مسائل خود را که ناتمام مانده اند، بیان کند. خشم، سوگ، از دست دادن عشق و بسیاری از آسیب های دیگر در فرایند درمان با صندلی خالی مجددا بیدار می شود و تجربه ای دوباره را به وجود می آورد یکی دیگر از روش های گشتالت درمانی، اعتقاد بر این است که میتوان با بازی، بسیاری از آسیب های گذشته را با درمان گر به مشارکت گذاشت. گاه درمان گر، فرد را کمک می کند تا فریادها، نفرت ها و گذشته ی خود را بیرون بریزد. گشتالت درمان گر با این کار به مراجعین خود کمک می کند تا با بروز احساسات خود به نحو درستی این احساسات را در دست بگیرند و اجازه ندهند که احساسات آنها، به هر نحوی که خود می خواهد فرد را به هر سمت و سویی بکشاند. گشتالت درمان گران کسانی هستند که رهنمودهای مستقیمی به افراد می دهند و از تفسیرها و بازخوردها به نحو بارزی استفاده می کنند. این دیدگاه مانند دیدگاه های راجرز و مزلو، انسانها را تشویق می کند تا در قبال احساسات و رفتار خود مسئولیت بیشتری بپذیرند و آزردگی ها و مشکلات را بفهمند و تصمیم بگیرند که در زندگی خود چگونه رفتار کنند.