مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 23 صفحه
نوع فایل: word کد Mb495
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

شخصیت کل صفات، خصوصیات و کیفیات فرد است که در او جنبه دائمی داشته و او را از سایرین متمایز می سازد و موجب می شود که فرد با محیط خود ارتباط و سازش برقرار کند (قلی زاده کلان،1376). بنابراین می توان گفت کلمه شخصیت یکی از گمراه ترین کلمه در زمان ما می باشد، وقتی گفته می شود فرد بی شخصیت است، منظور این است که وی دارای نوع خاصی از شخصیت می باشد و یا وقتی گفته می شود شخص، با شخصیت است، منظور این است که فردی محترم، صمیمی و مهربان است (مورهد و گریفن،ترجمه الوانی و همکاران،1384).

نظریه های مربوط به شخصیت نظریه فروید: مهمترین نظریه فروید در مکتب روانکاوی، تحلیل او در مورد ساخت شخصیت است. فروید شخصیت را مرکب از سه دستگاه یا سطح می داند.1- نهاد: تابع اصل لذت است2- من: که با واقعیت سرو کار دارند3- من برتر : که جنبه اجتماعی شخصیت را می رساند (سیاسی،1370). الف) نهاد: مرکب از غرایز، تمایلات و خواسته های شخص است. اصرار نهاد بر ارضای بدون قید شرط این غرایز و تمایلات است، نهاد تابع لذت است. همه کس نهاد را در هنگام تولد با خود به دنیا می آورند و در تمام طول زندگی خود نیز آن را با خود به همراه دارند. اما باید توجه داشت که نهاد همیشه منع شر و بدی نیست. بلکه نهاد است که ما را به رفع نیازهایی چون گرسنگی، تشنگی، گریز از مخاطرات و نظایر آن ها بر می انگیزد و به فعالیت وادار می کند.

البته نهاد جنبه های منفی و خواسته های نامعقول و غیر معقول نیز دارد. اما در این زمینه ها نهاد غالبا با من و من برتر در تعامل است و عمدتا تحت کنترل آنها قرار دارد. لیبیدو با نیروی حیاتی نیز در نهاد تجسم می یابد. ب) من یا خود: گفتیم که نهاد تابع هیچ قید و بندی نیست و ارضای صرف تمایلات و نیازها را می طلبد. از سوی دیگر، جامعه و محیط نیز نمی تواند پای بند نبودن به هیچ اصلی را بپذیرد.

بنابراین وجه دیگری از شخصیت فرد در اینجا وارد عمل می شود که تابع اصل واقعیت است. یعنی از یک سو به ارضای خواسته ها و تمایلات همت می گمارد و از سوی دیگر، این ارضاء را در چهار چوب مقررات و ضوابط قابل قبول اجتماعی تحقق می بخشد. اصل لذت، ذاتی و فطری است، اما اصل واقعیت اکتسابی است، یعنی، انسان با اصل لذت به دنیا می آید اما به راهنمایی اطرافیان و تجاربی که کسب می کند، معنی واقعیت را می فهمد و درک می کند که چگونه باید با خویشتن و محیط خود رفتار کند. ج) من برتر یا فراخود: در حقیقت نقطه ی مخالف و ضد نهاد است، یعنی، هر اندازه نهاد کوشش به ارضای بدون چون و چرای غرایز و تمایلات دارد، فراخود سعی در محدود کردن ما از همه ی لذت ها و ارضای نیازها دارد.

محتوای فراخود که در نظریه فروید معادل وجدان اخلاقی است، عبارت است از ایده آل های انسانی و اخلاقی و حربه کنترل و سانسور شخصیت است. توجه فراخود به کمال است و هم با نهاد در مبارزه و مخالفت است و هم با من، زیرا کار او از یک سو جلوگیری از برآورده شدن خواسته نهاد بویژه خواسته های جنسی و پرخاشگرانه است و از سوی دیگر، قانع کردن من یا خود برای جایگزین کردن هدف های اخلاقی به جای هدف های واقعی و توجه دادن شخص به کمال و سعی در وصول به آن است. به یک معنی، بین نهاد و فرا خود همواره کشمکش و منازعه وجود دارد و من در این میان نقش میانجی را بازی می کند (شولتز،به نقل از سید محمدی،1384).