مشخصات این متغیر:
شرح متغیر: در زندگی اجتماعی امروزی، فشار روانی یا استرس امری اجتناب‌ناپذیر است. محرومیت نا ناکامی و تعارض، کم و بیش در زندگی همه اتفاق می‌افتد. اضطراب عموما یک انتظار به ستوه درآورده است به منزله چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و اغلب بی‌نام اتفاق افتد.
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 34 صفحه
نوع فایل: word کد Mb96
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

بر اساس تعریف جاسمین و کلانتین (1991)، به هم خوردن تعادل درونی به صورت تغییرات هیجانی، شناختی، فیزیولوژیکی که در اثر عوامل بیرونی و یا تحریکات درونی به وجود می‌آید و درجه تهدیدآمیز بودن آن در یک ارزیابی شناختی تعیین می‌گردد، استرس نامیده می‌شود. (ملکوتی و همکاران، 1376).

تعریف بروس مک ایران (2000) از استرس عبارتست از: رویدادهایی که به صورت تهدید کننده برای فرد تعبیه شده‌اند و پاسخ‌های فیزیولوژیکی و رفتاری را فراخوانی می‌کنند. (کالات ، 2007). لازاروس استرس را این گونه تعریف می کند: استرس به طبقه وسیعی از مشکلات اشاره می‌کند که به این دلیل از مشکلات دیگر متمایز شده است که با هر نوع تقاضایی که نظام را تحت فشار قرار می‌دهد، از نظام فیزیولوژیکی تا نظام اجتماعی یا نظام روانشناختی و پاسخ آن نظام، سر و کار دارد. (پاول والزیت،1986).

همچنین استرس را واکنش بدنی، ذهنی، شیمیایی دو برابر رویدادهایی می‌داند که موجب ترس، دستپاچگی و احساس خطر می‌شوند. (اینلندر و همکاران،1999) 

مفهوم استرس اصطلاح فشار روانی که برای استرس پیشنهاد شده است و متداول گشته، در برگیرنده تعریف عملی و دقیق استرس نیست. تعریف استرس دشوار است و نظریه‌پردازان مختلف آن را به شیوه‌های متعددی به کار برده‌اند. هدف اصلی تحقیقاتی که در زمینه استرس انجام گرفته است روشن کردن و فهمیدن پدیده‌های مربوط به استرس است، نه تعریف لغوی آن. به هر حال، تعریف ارائه شده از استرس باید دارای دو ویژگی باشد: الف) تعریف به گونه‌ای باشد که بتوان توسط تحقیقات علمی آن را توصیف کرد ب) عواملی که بر روی آنها تأثیر دارند به طور مجزا بررسی نمود «توماس هولمز » (1979).

استرس را واقعه محرکی تعریف می‌کند که لازم است شخص با آن سازگار شود. بنابراین استرس به عنوان یک محرک موقعیتی است که درخواست‌های غیرمعمول داشته و نیازمند تغییر الگوی فعلی فرد می‌باشد (هولمز و راهه،2001). امتحان، بلایای طبیعی، طلاق و شغل‌های مخاطره‌آمیز مواردی از استرس به عنوان یک محرک هستند، زیرا فرد را مجبور می‌کنند رفتارهای سازگارانه‌ای برای کنار آمدن با درخواست‌های تحمیلی محیط انجام دهد و نیز سلامتی فرد توسط پیشامدهای محیطی تهدید شده و سازگاری با چنین وقایعی دشوار و خطرناک است.

از لحاظ زیستی موقعیت فشارزا، یعنی موقعیتی که از نظر شخص همراه با خطر است و مجموعه‌ای از فعل و انفعالات در بدن به وجود می‌آورد که باعث سازگاری و مقاومت و یا فرار فرد می‌گردد. طبق نظریه «هانس سلیه» الگوی نامتمایز فعالیت زیستی ما ذاتا ناگوار است، زیرا موجب تغییرات خودکار بدن می‌شود. «لازاروس و همکاران» بر فرایندهای شناختی که بین شرایط محیطی و واکنش‌های فیزیولوژیکی میانجی هستند تأکید می‌کنند (ریو، 2001).

جین کران ول معتقد است هنگامی که ظرفیت یک فرد برای تأمین نیازها و مقتضیات یک موقعیت ناکامی باشد، استرس به وجود می‌آید، به عبارت دیگر ما استرس نتیجه‌ای از عدم توازن است (کران ول، 1986).

تعاریف اضطراب : اضطراب عموما یک انتظار به ستوه درآورده است به منزله چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و اغلب بی‌نام اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس در فرد پدید می‌آید ممکن است به یک تهدید عینی (اضطراب‌آور یا تهدید مستقیم و غیرمستقیم نیز وابسته باشد. (لافون ، 1992). اضطراب به منزله حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی‌معنایی و نابساواتی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم. (ربر ، 1985).

نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی‌های آینده توأم با احساس بی‌لذتی یا نشانه‌های بدنی تنش، منبع خطر پیش‌بینی شده می‌تواند درونی یا بیرونی باشد. (راهنمای تشخیصی آماری انجمن بیماری های روانی نسخه سوم، 1994). هر کسی دچار اضطراب می‌شود و آن، تشویقی فراگیر، ناخوشایند، مبهم است که اغلب علائم دستگاه خودکار نظیر سردرد، تعریق، تپش قلب و ... نیز با آنان همراه است. مجموعه علایمی که در عین اضطراب وجود دارد و اغلب در هر فرد به گونه‌ای متفاوت از دیگران است (کاپلان، 2003).

دیدگاه‌های نظری درباره اضطراب 2-3-2-1. روانكاوي تكامل تدريجي نظريه‌هاي زيگموندفرويد را در مورد اضطراب از مقاله وسواس‌ها و فوبيها كه در سال 1895 نوشت تا مطالعاتي در هيستري و بالاخره مقاله مهارها، علائم و اضطراب كه در سال 1926 به رشته تحريري درآورده مي‌‌توان يافت. درمقاله آخر ، فرويد اضطراب را هشداري براي ايگو معرفي مي‌كند كه از فشار يك سائق نامقبولي براي تظاهر آگاهانه و تخليه خبر مي‌دهد. اضطراب بعنوان يك هشدار ايگو را براي اقدامات دفاعي در مقابل فشارهاي دروني تحريك مي‌كند.

اگر سطح اضطراب بالاتراز آنچه بعنوان هشدار لازم است نرود ممكن است با شدت يك حمله هراس خودنمايي كند. در بهترين شرايط استفاده از واپس‌زدن به تنهايي بايد بدون پيدايش علائم به بازگشت تعادل رواني منجر شود ، چون واپس زدن مؤثر تمام انگيزه‌ها و عواطف همراه آنها و خيالات را با راندن به ناخودآگاه در بر مي‌گيرد. اگر واپس زدن درمقام دفاع ناموفق باشد ، ساير مكانيسمهاي دفاعي( ميل تبديل، جابجايي، پسرفت) ممكن است موجب پيدايش علائم گردند و به اين ترتيب شكل باليني يك اختلال نوروتيك كلاسيك( مثل هيستري، فوبي، وسواس) بوجود آيد. (ساراسون،1976)

اضطراب در روانكاوي بسته به ماهيت نتايج ترسناك به چهار طبقه عمده تقسيم مي‌شود: اضطراب سوپرايگو، اضطراب اختگي اضطراب جدايي واضطراب ايد يا تكانه. چنين تصور مي‌شود كه انواع مختلف اضطراب در طول طيف رشد و نمو اوليه در نقاط متفاوتي بوجود مي‌آيند. اضطراب ايد يا تكانه چنين فرض مي‌شود كه با ناراحتي ابتدايي و منتشر نوزادان به هنگام احساس مغلوب شدن در مقابل نيازها و محركهائي كه خود هيچ كنترلي بر آنها ندارند پديد مي‌آيد. اضطراب جدايي به مرحله‌اي كمي ديرتر از دوره اديپال مربوط مي‌گردد كه در آن كودك از اينكه نتواند تكانه‌هاي خود را كنترل نموده و با معيارها و تقاضاهاي والدين هماهنگ سازد نگران بوده ومي‌ترسد كه محبت آنها را از دست بدهد يا از جانب آنها طرد شود.

خيالات اختگي كه از مشخصات كودك دوره اديپال است، بخصوص در ارتباط با تكانه‌هاي جنسي در حال رشد او ، دراضطراب اختگي بزرگسالي تجلي مي‌كند اضطراب سوپرايگو نتيجه مستقيم رشد انتهايي سوپرايگو است كه سپري شدن عقده اديپ و ظهور دوره پيش از بلوغ نهفتگي را خبر مي‌دهد. در مورد منبع و ماهيت اضطراب در روانكاوي اختلاف عقيده وجود دارد. مثلاً اوتورانيك پيدايش اضطراب را به فرآيندهايي مربوط به ضربه تولد مربوط مي‌سازد . هاري استك ساليوان روي روابط اوليه مادر و كودك و انتقال اضطراب مادر به كودك تأكيد نموده است. معهذا ، صرف نظر از مكتب خاص روانكاوي ، درمان اختلالات اضطرابي در محدوده اين مدل معمولاً مستلزم رواندرماني دراز مدت بينش‌گرا يا روانكاوي معطوف به پيدايش انتقال است كه تجربه مجدد مسائل مربوط به رشد و انحلال علائم نوروتيك را امكانپذير مي‌سازد.

نظريه‌هاي رفتاري نظريه‌هاي رفتاري يا يادگيري اضطراب بعضي از مؤثرترين درمانهاي اختلالات اضطرابي را بوجود آورده است. طبق نظريه‌هاي رفتاري ، اضطراب يك واكنش شرطي در مقابل محيطي خاص است. در يك مدل شرطي سازي كلاسيك كه مثلاً هيچ نوع حساسيت غذايي ندارد ، پس از خوردن حلزون صدفدار در يك رستوران دچار ناراحتي شديد مي‌گردد.

مواجه شدن بعدي با حلزون ممكن است سبب شود كه شخص احساس ناراحتي كند. امكان دارد كه چنين فردي از طريق تعميم نسبت به هر غذايي كه خودش آماده نكرده باشد حساسيت و سوءظن پيدا كند. يك احتمال ديگردر سبب‌شناسي اين است كه شخص با تقليد واكنش اضطرابي والدين خود ممكن است واكنش دروني اضطراب را ياد بگيرد( فرضيه يادگيري اجتماعي). درهر حال ، درمان معمولاً بانوعي حساسيت زدايي از طريق رويارويي مكرر با محرك اضطراب‌انگيز، همراه با روشهاي رواندرماني شناختي بعمل مي‌آيد. (ساراسون،1976)