برخی مواقع، قسمت «نتیجه گیری» نادیده گرفته می شود. در مواقع دیگر، نتیجه گیری در قسمت بحث و بررسی آورده می شود.

قسمت نتیجه گیری فصل آخر بسیار مهم است، زیرا این قسمت بیان مختصری از مطالعه محقق می باشد.

کار قسمت نتیجه گیری، مشابه خلاصه هایی است که در پایان هر فصل ارائه می شود، با این تفاوت که این قسمت، نتیجه گیری از کل پژوهش است.

قسمت نتیجه گیری پایان بخش کل پروژه است.

هر رساله و پایان نامه باید با نتیجه گیری تمام شود.

نتیجه گیری در واقع ادعایی است که بر مبنای یافته ها انجام می شود.

با مطالعه نتایج تحقیق، خواننده در می یابد که به سؤالات تحقیق تا چه اندازه پاسخ داده شده یا چه تعداد فرضیه مورد تأیید قرار گرفته و چه تعداد رد شده است.

بنابراین، نتیجه گیری نشان دهنده مباحثی است که چارچوب نظری شما را تأیید می کند یا نمی تواند از آن پشتیبانی نماید.

برای مثال، اگر فرضیه ای با استفاده از داده ها تأیید شود، آن موقع محقق می تواند نتیجه بگیرد که این داده ها روایی نظریه مورد آزمون را تأیید می کند.

محققان کیفی می توانند از روندها و موضوعاتی که در یافته ها پدیدار شده اند به عنوان مبنای بالقوه نظریه پردازی استفاده کنند.

در این مورد، قسمت نتیجه گیری نظر محقق را درباره این که چگونه یافته های تحقیق بر غنای پایگاه دانش مربوط می افزاید، بیان می کند.

خطای متداولی که از سوی دانشجویان رخ می دهد، نتیجه گیری فراتر از داده های موجود است.

نتایج نبایستی فراتر از آن چیزی که داده ها پشتیبانی می کنند، تعمیم داده شود. مجدداً، توجه شما را به این قاعده جلب می کنیم که: «به داده هاپای بند باشید».

خطای متداول دیگری که در قسمت نتیجه گیری اتفاق می افتد این است که نتیجه گیری در واقع به عنوان خلاصه تحقیق فرض می شود.

نتیجه گیری همانند جمله زیر در رساله ها و پایان نامه ها به وفور یافت می شود: «میانگین نمرات مردان و زنان تفاوت معناداری نداشتند».

چنین جمله ای، صرفاً تکرارِ یافته ای است که از تحلیل داده ها به دست آمده است.

این یافته باید به گونه ای تعبیر شود تا منجر به نتایجی گردد که بر حسب سؤالات یا فرضیه های تحقیق بتوان آن را معنا کرد.

نکته آخر این که، شما می توانید یافته های تکمیلی را که در سؤالات یا فرضیه های تحقیق نیاورده بودید در قسمت نتیجه گیری نشان دهید، مشروط بر این که این تحلیل ها را درفصل یافته ها آورده باشید.

این تحلیل ها معمولاً زیر عنوان «تحلیل های تکمیلی» در فصل چهارم نشان داده می شوند.

آوردن داده های جدید در هر قسمت از فصل بحث و نتیجه گیری کار مناسبی نیست.

سالی کرای کرافت (1999) در قسمت نتیجه گیری تحقیق، مطالبی را در رابطه با تسلط مغز و سبک های رهبری سرپرستان مدرسه و مدیران ارشد اجرایی شرکت های بازرگانی آورده است. 

 

مثال :

یافته های این تحقیق، کار محققان قبلی در حوزه سبک رهبری و ویژگی های تسلط مغز را توسعه بخشید. این تحقیق نشان داد که افرادی که در سطح عالی اجرایی مدیریت آموزشی (سرپرستان مدرسه) قرار دارند از سبک خاصی از تسلط مغز برخوردارند که در آن فرایندهای منطقی، تحلیلی، سازماندهی شده و کنترل شده نیمکره چپ مغز ترجیح داده می شود. نتایج ارزیابی دیگری از تسلط مغز در این مطالعه نشان داد که سرپرستان مدرسه به طور کلی فاقد مهارت های شهودی و مفهوم سازی نیمکره راست هستند؛ در حالی که این مهارت ها لازمه مدیریت و رهبری در محیط های مخاطره پذیر و متغیر است. از سوی دیگر، مدیران ارشد اجرایی شرکت های بازرگانی بیشتر زیر سلطه نیمکره راست خود قرار دارند و بیشتر فرایندهای شهودی، مفهومی، بین فردی و کل گرایی را ترجیح می دهند. بین نمرات میانگین تسلط مغز رهبران مرد و زن نیز تفاوت های عمده ای به دست آمد که به ترتیب برای هر گروه تسلط نیمکره های چپ و راست را نشان می داد. ادبیات مدیریت و رهبری نشان می دهد که اکثر سازمان های آمریکایی در حال تجربه فرآیندهای تغییر چشمگیر هستند که به علت تغییرات در فناوری، منابع مالی و بازسازی ساختارهای سازمانی و کارکنان آن اتفاق می افتد. این ادبیات نیاز به رهبر اجرایی را نشان می دهد که بتواند آینده را تصویر پردازی کند و چشم انداز را به گونه ای به طرفداران منتقل نماید که آنها را برای ایجاد تغییر توانمند سازد (Craycraft, 1999, p.108). توجه داشته باشید که کرای کرافت بحثی خلاصه اما جامع از نتایج تحقیق ارائه داد. هم چنین به این نکته دقت کنید که او «به داده ها پای بند بوده است»؛ یعنی، قسمت نتیجه گیری را بر مبنای یافته ها نوشته است.

نمونه های زیر نیز بسیار مفید است:

روش نوشتن نتیجه گیری در پایان نامه ارشد روانشناسی

روش نوشتن بحث و نتیجه گیری پایان نامه ارشد روانشناسی

روش نوشتن نتیجه گیری در پایان نامه به همراه نمونه کار

نمونه فصل پنجم بحث ونتیجه گیری در پایان نامه روانشناسی