شرح موسیقی درمانی در روانشناسی

در شرح موسیقی درمانی پروفسور تیلور اینگونه می گوید: در مقام متخصص حرفهای موسیقی درمانی، مردم از من می پرسند، چگونه موسیقی می تواند چنین اثری داشته باشد؟

من نمی توانم پاسخ آنها را بدهم و این نکته همیشه مرا آزار می دهد. به همین خاطر تلاش کردم در ارتباط با موسیقی درمانی نظریه زیست دارویی مطرح کنم که بر اساس آن موسیقی روی مغز و در نتیجه رفتار انسان اثر می گذارد.

با دانستن اثرات موسیقی می توان آنها را تکرار کرد. تحقیقات شخصی نشان می دهد موسیقی درمانی چگونه اضطراب را کاهش داده و نقاط صدمه دیده بدن را بهبود میبخشد.

یعنی زمانی که اضطراب و استرس زیادی، مثلا در سیستم ایمنی بدن وجود دارد، این شیوه مؤثر واقع می شود.

پروفسور تیلور ادامه می دهد:

اولین تلاش واقعی من برای توصیف موسیقی درمانی و اثر آن روی عملکرد مغز، شامل یک مدل عصب شناختی به منظور درمان زبان پریشی بود. اگر قسمتهای آسیب دیده مغز، مناطق مربوط به زبان و تکلم باشد، بیماری، زبان پریشی نامیده می شود.

در واقع تحقیق من استفاده از سیستمی برای بهره گیری از موسیقی است که به قسمتهای سالم مغز کمک می کند تا اعمال زبانی مربوط به مراکز صدمه دیده زبان را انجام دهند.

۹۷ درصد این مراکز در نیمکره چپ مغز قرار دارند. بنابراین از نقش موسیقی نیمکره راست استفاده می کنم تا اعمال قسمتهای آسیب دیده نیمکره چپ را اصلاح کنم.

بر اساس گفته های پروفسور تیلور، پایه عصب شناختی عبارت است از فرآیند شفابخشی بر اساس یافته هایی که نشان میدهد زمانی که انسان صحبت می کند، فعال ترین قسمتهای مغز، مراکز زبانی مربوط به نیمکره چپ است.

اما اسکن های مغزی (به وسیله اندازه گیری میزان مصرف انرژی در قسمتهای مختلف مغز) نشان می دهند زمانی که فرد مشغول گوش دادن به موسیقی است، قسمت بیشتر مغز، بخصوصی نیمکره سمت راست، فعال می شود.

بنابراین میلیاردها نورون دیگر برای انجام این وظیفه با هم متحد می شوند.

دکتر ویگرام میگوید:

مغز با استفاده از موسیقی کارهایی انجام می دهد که بدون موسیقی قادر به انجام آنها نیست، زیرا بخش وسیع تری از مغز روی آن کار می کند.

سپس مغز این وظیفه را از قسمت آسیب دیده در نیمکره سمت چپ رها ساخته و احتمالاً به قسمت متناظر آن در نیمکره راست منتقل می کند.

تحقیقات فراوان صورت گرفته نشان می دهد مغز دارای قابلیت انتقال اعمال و وظایف از یک نیمکره به نیمکره دیگر است.

از نظر من این پدیده، قابلیت مغز انسان و انعطاف پذیری آن نشان میدهد.

به عقیده دکتر ویگرام لازم است نه تنها متخصصین درمانی، بلکه روانشناسان نیز تحقیقات فراوانی در ارتباط با تأثیر موسیقی روی ضربان قلب، فشار خون و سایر پارامترهای فیزیکی صورت بدهند.

لازم است تلاش زیادی برای شناخت سطوح و عناصر موسیقی انجام داد. او میگوید:

هدف مهم این تحقیق، تعریف و توصیف پارامترهای موسیقی در موسیقی مورد استفاده است.

مثلاً اگر بگوییم ضربان قلب شخصی بعد از ۳۰ دقیقه گوش دادن به موسیقی موزارت کاهش مییابد، احتمالأبه این معناست که به طور کلی چنین اثری وجود دارد و در این موسیقی پارامترهایی است که باعث کاهش ضربان قلب می شود.

یکی از زمینه های تحقیقاتی دکتر ویگرام، اثر فیزیولوژیکی صدا روی بدن، بخصوص اصوات فرکانس پایین، است.

در بعضی از تحقیقات، او متوجه شد در صورتی که ارتعاش سینوسی مربوط به فرکانس پایین پالس امواج صدا همراه موسیقی آرامش بخش مورد استفاده قرار بگیرد، سطوح برانگیختگی کاهش پیدا می کند.

او می گوید:

موسیقی تسکین دهنده، نوعی موسیقی بسیار قابل پیش بینی است، زیرا این نوع موسیقی شگفتی می آفریند.

این نوع موسیقی اوج ها و تکیه صداهای ناگهانی و تغییراتی در تمپو دارد که انتظارش را ندارید.

همیشه از این مسئله شگفت زده می شوید و ضربان قلب تان نیز مطابق با این ضربان، نوسان می کند.

بنابراین اگر پارامترهای موسیقی قابل پیش بینی را بسیار پایدار و تقریباً با همین سطح شدت و بدون تغییرات ناگهانی در تمپو را تعریف کنیم، با گذشت زمان، این نوع موسیقی ضربان قلب را به طور قابل توجهی کاهش میدهد.

این مسئله برای اشخاصی که دارای اضطراب ناشی از مشکلات هستند، یا اشخاصی که به نوعی نیاز به کاهش ضربان قلب دارند، بسیار مفید است.

اما او براین ، متخصص موسیقی درمانی بخش غده شناسی و مراقبتهای ویژه بیمارستان سلطنتی ملبورن است.

او یکی از پیروان پر و پا قرص این نظریه است که موسیقی به فرایند درمان کمک می کند.

او می گوید: ما از روش های موسیقی درمانی برای درمان بهتر علائم شیمی درمانی، پیوند مغز استخوان و کمک به بیماران برای تحمل درمان و مدت زمان طولانی بستری شدن، استفاده می کنیم.

ما به تسکین مشکلات حسی، احساس تنهایی، استرس های هیجانی و همچنین استرس های ناشی از بستری بودن در بیمارستان و تشخیص بیماری سرطان کمک می کنیم.