قسمت عمده ای از تعلیم و تربیت دانش آموزان با اختلالات عاطفی رفتاری شدید (گذشته از تعلیم و تربیتی که در تیمارستان ها برای مجانین داده می شد) در محل هایی که افراد کانا در آنها نگهداری میشدند، صورت می گرفت.

روش های تدریس که به وسيله مربیان برجسته کودکان عقب مانده ذهنی به کار گرفته می شد، در بسیاری از جنبه ها به طور شگفت آوری مدرن بودند. این روش ها، بر اساس ارزشیابی فردی، ساختار عالی، منظم، رهنمودی و چند حسی داشتند و در آن بر خودیاری و کارهای روزانه تأکید می شد. در این روش ها مدام از بازی ها، آوازها و تقویت مثبت استفاده می شد (مثلا ایتارد، ۱۹۶۲، بریگام، ۱۸۴۸، سگن، ۱۸۶۶) در اواسط قرن نوزدهم عقیده فراگیر این بود که به تمام دانش آموزان بدون توجه به درجه عقب ماندگی آن ها می توان کمک کرد. بسیاری از کودکان، که در طبقه بندی امروزی ممکن است افرادی با ناتوانی خفیف یا متوسط قلمداد شوند، در آن زمان از زندان ها و مراکز خیریه سر در می آورند. با وجود این، حرکتی قوی در جهت ایجاد مؤسسات مراقبت کودک با هدف اصلاح و بازپروری کودکان و نوجوانان وجود داشت. هدف اصلی آنان حمایت از نوجوانان سرکش، ناتوان و ضعیف، ارائه تعلیم وتربیت و آموزش در فضایی انسانی و آشنا بود. نگرانی درباره آینده افرادی که رفتار برون ریز داشتند کاملا از بین نرفته بود. مطالعات طولی معاصر نیز فرض های نویسندگان قرن نوزدهم را تأیید کرده اند.

نمونه موضوع پیشنهادی :

بررسی اثربخشی مشاوره گروهی عقلانی-عاطفی-رفتاری بر افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان


دانلود پروپوزال کامل این موضوع