معمولا در پژوهش های تجربی از نمونه هایی استفاده می شود که نسب به مداخله های آزمایشی حساس باشند.

به طور مثال، اگر قرار است موثر بودن مداخله ی شناخت درمانی را در کاهش افسردگی و یا افزایش عزت نفس ارزیابی کنیم، معمولا آزمودنی های با تمره ی افسردگی بالا و یا کسانی که از عزت نفس پایین برخوردار هستند، نمونه های مناسبی برای ظهور و بروز اثر مداخله ی درمانی به حساب می آیند.

 البته در نمونه های انتهایی (کسانی که نمره ی آن ها در دو طیف انتهای یک متغیر قرار دارند)، همیشه خطر برگشت آماری و افزایش تصنعی نمره ی آزمودنی ها وجود دارد.

از طرف دیگر، اگر پژوهشگر موثر بودن مداخله ی آزمایشی را در افزایش عزت نفس آزمودنی های عادی بررسی کند، این مکان وجود دارد که آزمودنی های با عزت نفس بالا بهره ای از مداخله ی درمانی کسب نکنند و در نتیجه، این مشکل با موثر بودن اعمال آزمایشی مقابله ی منفی کند.

در واقع، نمره ی افزوده ی ازمودنی های با عزت نفس بالا بسیار کم و یا حتی صفر می شود.

هرچند انتخاب نمونه برای پژوهش های تجربی کاری مهم و دقیق است و با توجه به موضوع پژوهش، می تواند روش گوناگونی به کار گرفته شود، اما، در مداخله های درمانی علی القاعده از گروه های انتهایی استفاده می شود.

یکی از سودمندی های انتخاب نمونه های انتهایی، برابری میانگین ها و واریانس های گروه آزمایش و گواه در نمره ی اولیه (پیش آزمون) است.

به طور مثال، برای کاهش افسردگی، ابتدا یک نمونه ی نسبتا گسترده به صورت تصادفی از جامعه ی مورد نظر انتخاب می شود و از آن ها آزمون افسردگی به عمل می اید.

سپس آزمودنی هایی که یک یا نیم انحراف معیار از میانگین افسردگی کل افراد بالاتر هستند انتخاب می شوند.

و در نهایت، با روش گمارش تصادفی دو گروه 30 نفری از آن ها به صورت تصادفی انتخاب می شود.