مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 36 صفحه
نوع فایل: word کد Mb496
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

توصیف های داده شده از هوش هیجانی به همان قدمت رفتار انسانی است. از انجیل عهد قدیم و فلاسفه ی یونانی گرفته تا شکسپیر، توماس جفرسون و روان شناسی مدرن، جنبه ی هیجانی منطق به عنوان عنصر بنیادین سرشت انسان مطرح شده است. کسانی که هوش هیجانی خود را تقویت می کنند و آن را به حد کمال می رسانند، یک توانایی منحصر به فرد به دست می آورند تا در شرایط و موقعیت هایی که دیگران در آنها گیر می کنند و رنج می کشند، به خوبی شکوفا شوند. هوش هیجانی «چیزی» در درون هر یک از ماست که تا حدی نامحسوس است.

هوش هیجانی است که تعیین می کند چگونه رفتار خود را اداره کنیم، چگونه با مشکلات اجتماعی کنار بیایم و چگونه تصمیماتی بگیریم که به نتایج مثبت ختم شوند. در سالهای 1900 تا 1920 جنبش جدیدی پدید آمد که می خواست برای اندازه گیری هوش شناختی (IQ) راهی پیدا کند. دانشمندان آن زمان IQ را که روشی سریع برای جدا کردن افراد متوسط از افراد باهوش بود، مورد مطالعه قرار دادند.

آنها خیلی زود متوجه محدودیت های این روش شدند. بسیاری از مردم خیلی باهوش بودند اما توانایی آنها در اداره کردن رفتارشان و کنار آمدن با دیگران آنها را محدود کرده بود. همچنین آنها متوجه شدند، افرادی وجود دارند که هوش متوسط دارند ولی در زندگی بسیار موفق هستند. ثرندایک استاد دانشگاه کلمبیا، اولین کسی بود که مهارت های هوش هیجانی را نام گذاری کرد. اصطلاحی که او اختراع کرد، «هوش اجتماعی » ، نشانگر توانایی افرادی است که در خوب کنار آمدن با مردم مهارت های کافی دارند. در سالهای دهه ی 1980 بود که هوش هیجانی(EQ) نام فعلی خود را به دست آورد.

بلافاصله بعد از آن پژوهش ها و مطالعات بسیار قدرتمندی انجام شد، از جمله سری پژوهش ها در دانشگاه ییل که هوش هیجانی را به موفقیت های شخصی، شادی و موفقیت های حرفه ای ربط می داد(برادبری و گریوز، 2005، ترجمه ی گنجی، 1392). وکسلر نیز بر ابعاد غیر شناختی هوش عمومی تأکید کرده است. عبارت زیر بیانگر تأکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است:«سوال اساسی این است که آیا توانایی های غیر عقلانی مانند هیجان می توانند عوامل تأثیرگذاری بر هوش کلی باشند؟ من کوشیده ام نشان بدهم که علاوه بر عوامل عقلانی ، عوامل غیر عقلانی نیز وجود دارند که تعیین کننده هوش می باشند.

چنان چه مشاهدات آتی مؤید این فرضیه اند که: می توان هوش کلی را بدون لحاظ کردن عوامل غیر عقلانی اندازه گرفت» این اندیشه های اولیه پس از 50 سال توسط گاردنر دنبال شد، گاردنر بیان می کند که هوش ابعادی دارد که ترکیبی از ابعاد شناختی و عناصر هیجانی است. بعد هیجانی هوش شامل دو جزء قابلیت های درونی فرد و مهارت های بین فردی است. گاردنر مطرح می کند که هسته هوش بین فردی، توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات، خلق و خو و خواسته های افراد دیگر است و در هوش درون فردی، مفهوم خود شناسی نهفته است یعنی آگاهی از احساسات خود و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خود(سانیاتس ، 2010، به نقل از نادری، 1391).