تفکر نهایت چاره جویی انسان است. کیفیت آینده ما تماماً به کیفیت تفکر ما بستگی دارد. این نکته هم در سطح فرد، هم در سطح جامعه و هم در سطح دنیا مصداق دارد (دوبونو ،1967، ترجمه ی فرجی، 1384). به طور کلی تفکر قابلیتی است که فرد بتواند به وسیله ی آن مساله ای را حل کند و یا حقیقتی را درک نماید (هالاهان و کافمن ، 1944 ترجمه ی جوادیان،1383). در ارتباط با تفکر دیدگاه های مختلفی وجود دارد و متخصصین، هر یک نظرات خاصی در مورد چگونگی آن ارائه می دهند. برخی از این دیدگاه ها انواع مختلفی برای تفکر کرده اند که عبارتنند از: تفکر شهودی، تفکر تحلیلی، تفکر اخلاق و تفکر انتقادید(مارینوز و همکاران، 13890). در پژوهش حاضر به بررسی تفکر انتقادی خواهیم پرداخت. در بیست سال گذشته شاهد اقدامات اولیه ی جنبشی عظیم و نوین به حمایت گسترش خردورزی بوده ایم. این جنبش به تفکر انتقادی یا مهارتهای تفکر نام گرفته است (فیشر،1970، ترجمه ی کیان زاده، 1385).
لغت « انتقادی » برگرفته از دو واژه ی یونانی « kriticos » به معنای قضاوت ظریف و باریک بینانه و « kriticos» به معنای استاندارد است. این واژه از لحاظ ریشه شناختی دارای معنای ضمنی « قضاوت کردن و تشخیص بر اساس استاندارد هاست". در لغت نامه نیز واژه انتقادی « critical» به این صورت تعریف شده است قضاوت و تجزیه و تحلیل دقیق است و در توضیح آمده است و واژه ی انتقادی در مفهوم خاص آن به معنای تلاش در رسیدن به ارزیابی مزایا و معایب است(پل والدر 1998). یک ادعای بدون اختلاف آن است که تفکر انتقادی مستلزم آگاهی از اندیشیدن خود (تفکر فرد درباره ی چگونه اندیشیدن خود) و تعمق در تفکر نسبت به خود و دیگران به عنوان یک هدف شناختی محسوب میگردد. (توماس ،2005).
در سادترین تعریف، تفکر انتقادی را میتوان توانایی فکر کردن به شیوهای روشن و منطقی دانست. تفکر انتقادی به معنای مجادله یا انتقاد نسبت به دیگران نیست. بلکه نوعی مهارت است که به ما کمک میکند تا به کمک فراگیری دانش، نظریههای خود را بهبود بخشیده و به استدلالهای قوی دست یابیم. شامل: تامل روی معنای عبارات، بررسی شواهد و استدلالهای ارائه شده و قضاوت راجب واقعیتها است.
اساس تفکر انتقادی را ارزشهای عقلانی تشکیل میدهند؛ ارزشهایی همچون: تیزبینی، دقت، مدلل بودن، تمامیت و بیطرفی را دارا است(عسگری، 1392). ). تعریفی که انجمن روانشناسی آمریکا (1990) ارائه کرده این است، ما تفکر انتقادی را این گونه درک میکنیم که باید قضاوت خود ساخته و هدفمندی باشد که منجر به تفسیر یا تحلیل، ارزیابی و استنباط شود. علاوه بر این، توضیحی را در برمی گیرد، متکی به دلیل و مدرک، توضیح مفهومی، منظم و قانونمند با ملاحظات مبتنی، که بر پایه آن قضاوت انجام شده است (اسمیت و استوم ، 1999، نقل از ملکی ، 1386). مارازینو و همکاران (1998) تفکر انتقادی را تفکری میدانند که به ارزشیابی و قضاوت درباره راهبردها و تولیدات فکری میپردازد(ترجمه ی احقر، 1378).
تفکر انتقادی میتواند سبب توسعه فرآیندهای فکری از طریق گذر به فراتر از نگرشها و تصورات فرد محورانه و توسعه دادن تجربه ی دانش آموزان و آشنا کردن آن ها با ارزش ها و تصورات نوین است (مایرز، 1960، ترجمه ی ابیلی ،1386). امروزه افراد با استفاده از رسانه های الکترونیکی در مقابل حجم عظیمی از داده ها و اطلاعات قرار می-گیرند و ارزیابی و شناخت صحیح از سره یا ناسره بودن این اطلاعات برای افراد مشکل و یا حتی غیرممکن می شود. برای رفع این معضل تقویت تفکرانتقادی به عنوان راه حلی مطلوب پیشنهاد می شود زیرا ارزشیابی و قضاوت و راه حل جدیدی می پردازد و این چیزی است که دنیای امروز به آن نیازمند است ( محمدیاری، 1381).