هزینه پروپوزال کارشناسی ارشد روانشناسی زبان مانند گرایش های دیگر اعم از بالینی و عمومی محاسبه می شود.

 

مطلب زیر را مطالعه کنید شاید موضوعی به ذهنتان برسد:
دوست داشتن و حساسیت بین فردی پس از گذشت چند هزار سال، هنوز هم مردم به عوامل ایجادکننده کشش و جاذبه می اندیشند. هنگامی که از دوستان خود می پرسیم که چرا بعضی از آشنایان را بیشتر از دیگران دوست دارند، پاسخ های متنوعی می دهند.

رایج ترین پاسخ ه دالّ بر آنند که مردم کسانی را بیشتر دوست دارند که:

1) عقاید و علایق مشابهی با آنان دارند. 2) دارای مهارت، قابلیت و کفایت هایی هستند. 3) ویژگی های پسندیده و نیکویی از قبیل وفاداری، مستدل بودن، صداقت و مهربانی دارند. 4) به آنها علاقه متقابل دارند. دست کم در مراحل اولیه فرایند شناختی و آشنایی، از یافته های تجربی آزمایشگاهی دقیق چنین برمی آید که ما مردمی را که خصائل پسندیده دارند، بیشتر از آنانی که واجد خصوصیات نامطلوبند، دوست داریم.

ما به مردمی که موافق هان باشند، بیشتر از کسانی که با ما مخالفند، علاقه مندیم. ما کسانی را که دوستمان دارند، بیشتر از آنانی که به ما علاقه ندارند، دوست داریم. ما به کسانی که با تشریک ساعی کنند، بیشتر از آنهایی که با ما رقابت به عمل می آورند، دلبستگی داریم. یک نظریه کلی پاداش به مقدار زیادی در مورد کوشش و جاذبه کاربرد دارد و به ما اجازه می دهد تا این واقعیت را که افراد زیبا را بیشتر از افراد عادی دوست بداریم، توجه کنیم، زیرا، زیبایی افراد زیبا رو، خود پاداش دهنده است. در عین حال، به ما اجازه می دهد تا پیش بینی کنیم که به کسانی که اعتقاداتی مشابه ما دارند، علاقه مند خواهیم شد.

چه هنگامی که با این اشخاص مواجه شویم، با تأیید صحت عقایدمان، یعنی از طریق کمک در اثبات درستی عقایدمان، ما را پاداش می دهند. یک طریقه تقلیل پیشداوری و خصومت، تغییر محیط است. به گونه ای که افراد به جای رقابت، با هم تشریک مساعی کنند. به دیگر سخن، تشریک مساعی منجر به ایجاد علاقه می شود. بدین ترتیب خواه محیط یک اردوی تابستانی، مانند محیط آزمایش ها باشد یا یک کلاس درس، اگر افراد مدتی با هم همکاری کنند، علاقه متقابل بین آنها افزایش می یابد. بنا به تعریف، رفتار مبتنی بر تشریک مساعی، پاداش دهنده است.

چه، شخصی که با ما همکاری می کند، ما را یاری می دهد، به نظرات ما گوش فرا می دهد و باری از دوش ما برمی دارد. یک نظریه کلی پاداش ـ هزینه می تواند بخش زیادی از کشش و جاذبه بین افراد را تبیین کند، اما قادر نیست همه آنها را توجیه کند. مثلاً یک نظریه پاداش ـ هزینه که به کشش و جاذبه مربوط باشد، مار متوقع می سازد تا در صورتی که سایر شرایط یکسان باشند، به مردمی که در مجاورت ما زندگی می کنند، علاقه مند شویم. آگاهی از پاداش دهنده بودن چیزی، ما را در پیش بینی یا فهم رفتار شخص کمک نمی کند.

دریافت تمجید، تحسین، جلب محبت، اجتناب از تمسخر، توجیه رفتار خود، درستی فکر و عمل. همه این رفتارها به گونه ای منطقی هستند، یا در شخص احساس خوشایندی پدید می آورند، یا هر دو و در نتیجه، می توانند پاداش تلقی شوند. اما پاداش نامیدن همه اینها، این واقعیت را که از لحاظ نوع، میان آنها تفاوت هایی هست، در پرده ابهام فرو می برد. تأثیر نسبی تحسین و خرده گیری، حتی بیش از این پیچیده و جالب است. برخی از پژوهش ها نشان می دهد که هرگاه سایر شرایط یکسان باشند، یک ارزشیابی منفی اگر آشکارا به ارزیابی ما نپردازد، تمجید و تحسین کلی ما را از ارزیاب، افزایش می دهد.

در یک آزمایش، ترزا آمبایل از دانشجویان خواست تا قطعاتی از دو بازنگری کتاب های داستان را که در بخش بازنگری کتاب های روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده بودند، بخوانند. هر دو بازنگری، از لحاظ سبک و کیفیت نوشته، همانند بودند، جز اینکه در یکی از آنها، کتاب مزبور به صورت کاملاً مطلوب و دیگری کاملاً نامطلوب ارزیابی شده بود. دانشجویان به طور قابل ملاحظه ای فرد بازنگر منفی را از بازنگر مثبت، هوشمندتر، شایسته تر، متخصص تر، ولی کمتر دوست داشتنی تلقی کردند.

پژوهش ها نشان می دهد که گرچه مردم دوست دارند مورد تمجید و تحسین قرار بگیرند، مایل نیستند فریب بخورند. اگر تمجید و تحسین خیلی مبالغه آمیز باشد، اگر غیر موجه جلوه کند، یا تحسین کننده در موقعیتی باشد که بتواند از خود شیرینی بهره برداری کنند، آنگاه خیلی مورد علاقه و محبت واقع نخواهد شد. بدین ترتیب، ما به کسانی که نسبت به ما نیکی و احسان کنند، علاقه مند می شویم. نیکی و احسان می تواند به عنوان پاداش تلقی شود و ما تمایل داریم کسانی را که این گونه پاداش ها را برایمان فراهم می کنند، دوست بداریم.