دانلود رایگان یک نمونه پروپوزال آماده کارشناسی ارشد روانشناسی راهنمایی است تا دانشجو با مراحل و شیوه و چگونگی نوشتن پروپوزال پایان نامه ارشد آشنایی پیدا کند (قسمت اول).

توجه: (این پروپوزال به صورت کامل و در چهار بخش در این سایت منتشر شده است که لینک بقیه بخش ها در پایان همین مطلب موجود است)

 

بخش اول:

عنوان نمونه پروپوزال ارشد روانشناسی

تاثیر آموزش روش های مقابله با استرس بر بهبود عملکرد خانواده بیماران روانی

 

بیان مساله:

در حال حاضر اختلالات روانی و رفتاری عمده، 813 تا 823 میلیون نفر یعنی حدود 14% جمعیت جهان را گرفتار کرده است. سازمان بهداشت جهانی درصد به خطر افتادن سلامتی به دلیل اختلال روانی را در سال 1990 در حدود 5/10 درصد اعلام کرده است.

بیماری روان، افراد را در کلیه سنین، فرهنگ ها و سطح تحصیلات یا در آمد می تواند تحت تاثیر قرار دهد. اتحادیه بیماری روانی و بهداشت روانی در کانادا اعلام کرده است حداقل 5 نفر در کانادا یک نفر در طول عمر به بیماری روانی مبتلا می شود (حجتی عابد، کربلایی نوری، رفیعی، و کریملو، 1389).

در میان بیماری های روانی، سایکوزها و در راس آن ها اسکیزوفرنیا از اهمیت بیشتری برخوردار است (بهمنی، زندی قشقایی، خسروی، 1393).

اسکیزوفرنی یکی از شایع ترین اختلالات شدید روانی است که با آشفتگی در محتوای فکر، ادراک، عاطفه، درک خود، رفتار و کارایی میان فردی همراه است (هالجین ، 2010). در سطح جهانی بروز اسکیزوفرنی 01/0 جمعیت را شامل می شود ( الششتای و الزب ، 2011).

در جهان هر سال 2 میلیون نفر به بیماری اسکیزوفرنی دچار می شوند (سادوک و سادوک ، 2010). و به طور تقریب در هر سال یک میلیون نفر در ایلات متحده به عنوان اسکیزوفرنی مورد درمان قرار گرفته اند. همچنین اسکیزوفرنی بیش از نیمی از تخت های موسساتی که برای اختلالات روانی و عقب ماندگی ذهنی فراهم شده اند را اشغال کرده و یک چهارم کل تخت های بیمارستانی را به خود اختصاص داده اند (آزاد، 1389).

اسکیزوفرنی یک اختلال شدید و ناتوان کننده است بهداشت عمومی، عملکرد، استقلال، سلامت روان و رضایت از زندگی کسانی که از آن رنج می برند را تحت تاثیر قرار می دهد (سولانکی ، سینگه ، میداح و چیوق ، 2008).

این اختلالات تاثیر فراگیری را بر بسیاری از جنبه های عملکرد زندگی می گذارد (الششتای، 2011). علاوه بر آن، بیماری اسکیزوفرنیک تاثیر قابل توجهی بر خانواده این بیماران می گذارد. اما مطالعات بسیاری عمدتا بر این بیماران متمرکز شده است و کمتر بر عملکرد خانواده این بیماران تاکید داشته اند (اوسمان ، الیپا ، توتیریان ، انیشا ، 2010).

در هر بیماری دو جنبه خانوادگی وجود دارد. یکی به عنوان عامل مراقبت از عضو بیمار و دیگری نقش یا سهم خانواده در ایجاد بیماری (غفلت، انتقال اختلال یا قرار دادن بیمار در شرایط نامطلوب).

بیماری های روان شناختی در خلا رخ نمی دهند؛ صرف نظر از نقش محیط، بیماران در معرض تاثیر متقابل (پاتولوژیک یا غیر پاتولوژیک) با اعضای خانواده نیز قرار دارند. بیماری مزمن، مقوله ای بین فردی، اجتماعی و فرهنگی است و نباید تنها داستان تجربیات بیمار تلقی شود.

زمانی که بیماری شدیدی وارد خانواده می شود، مانند مهمان ناخوانده، تعادل حیاتی موجود در سیستم خانواده را در مرزها، نقش ها، انتظارات، آرزوها و امید ها بر هم می زند. بنابراین سیستم خانواده را در بیماری ها نمی توان نادیده گرفت؛ چرا که در آن صورت خانواده، علیه درمان و تیم درمانی، با انکارها، پیش داوری ها، شرم و دوسوگرایی اش مقابله خواهد کرد. بر این اساس درمان بایستی بر فرد و زمینه ای که در آن جای گرفته، یعنی خانواده تمرکز یابد.

واکنش خانواده در مقابل بیماری یک عضو نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چنانچه اختلال، نوعی اختلال روان شناختی باشد که محتاج بستری شدن است، خانواده بنا به دلایلی باید مورد توجه قرار گیرد. از این دلایل، به سهم احتمالی خانواده در عود بیماری، بروز بحران به هنگام بستری شدن عضوی از خانواده و تاثیر نامطلوب بیمار بر خانواده در زمان بازگشت، می توان اشاره کرد (مجرد کاهانی و قنبری هاشم آبادی، 1390).

بنابراین عملکرد خانواده در اصل اشاره به ویژگی های سیستمی خانواده دارد. به بیان دیگر عملکرد خانواده یعنی، توانایی خانواده در هماهنگی یا انطباق با تغییرات ایجاد شده در طول حیات، حل کردن تعارض ها، همبستگی میان اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز میان افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده است (پورتس و هاول ، 1992؛ به نقل از مجردکاهانی و قنبری هاشم آبادی، 1390).

ویزمن (2005) در مطالعات خود پی برد که انسجام و پیوستگی در خانواده و درک اعضا از خودشان به عنوان یک واحد، با سلامت هیجانی کلی اعضای خانواده و بیمارشان، همبستگی و رابطه دارد؛ به طوری که انها تنیدگی، اضطراب و افسردگی پایین تری را گزارش می کنند.

برای بیمار نیز ادراک انسجام و پیوستگی در خانواده، با نشانه های روان پزشکی کمتری همراه است. به عبارتی دیگر، بیمارانی که محیط خانواده خود را حمایت کننده دریافت می کنند، نشانه های شدید روان پزشکی مانند توهم، هذیان، آشفتگی کلامی و .. کمتری را تجربه می کنند.

خانواده ها در هنگام رویارویی با اینگونه موقعیت های فشار زا و دشواری استرس زیادی را تجربه می کند و این استرس موجب ناراحتی، تنش یا نومیدی اعضای خانواد می شود. موقعیت فشار زا سامانه خانواده را مختل می کند مگر اینکه خانواده بتواند با وضعیت تازه خود را سازگار کند. برای اینکه خانواده به عملکرد عادی خود باز گردد، به کوشش زیادی برای از میان برداشتن یا حل مشکل نیاز دارد (بالارد ، 1979).

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد آموزش خانواده ها و مراقبان بیماران روانی می تواند از استرس و فشار آنها بکاهد، بدین صورت که ترس مراقبت را با برطرف کردن افسانه ها و کج فهمی از بیماری کاهش می دهد، رفتارهای درد آور بیمار را با قابل فهم کردن نشانه های بیماری پیش بینی پذیر می کند، تحمل بیشتر و گرایش پذیرنده تری را نسبت به بیمار تشویق می کند و به مراقب کمک می نماید تا احساس کنترل بیشتری بر موقعیت داشته باشد و از این طریق بر احساس ناامیدی و بدبینی غلبه کند (بیرچوود ، اسمیت و کوچرونی ، 1992).

از طرفی بیماران اسکیزوفرنیک برای مقابله با استرس های حاد و مزمن مشکلاتی را گزارش می کنند (الششتای، 2011). استفاده از راهبرد های مقابله ای حداقل تاثیر بیماری بر زندگی را جبران می کند (انگل برچت و همکاران، 2012).

مقابله شامل تمام تلاش های شناختی و رفتاری است که برای مهار، کاهش و تحمل درخواست های درونی و بیرونی بکار گرفته می شود (خدایاری فرد و پرند، 1390). اگر چه بسیاری از مطالعات به چگونگی مقابله با علائم بیماری در این بیماران پرداخته اند (سو و وانگ ، 2008)؛ اما در مورد در مورد تاثیر این راهبردهای مقابله با استرس بر عملکرد خانواده این بیماران پرداخته نشده است.

اطلاعات، مهارت های مقابله با استرس بیماری، حمایت اجتماعی، رویارویی با پرچسب اجتماعی بیماری، منابع مالی برای پرداخت هزینه های درمان های روانپزشکی، مهمترین نیازها و تقاضای خانواده های دارای بیماران مزمن روان پزشکی است (برلانگ ، اولوف و ادمان ، 2003) که برنامه های مداخله ای و آموزشی برای خانواده ها با شناسایی عوامل ایجاد کننده فرسودگی نزدیکان بیمار مثل اطلاعات درست درباره بیماری، بهبود راهبردهای مقابله ای، حمایت اجتماعی و رفع اضطراب، می توانند به رفع فرسودگی مراقبان کمک کنند (گوتیرز-مالدوناد و و کاکیو-یوریزار ، 2007).

بنابراین با توجه با آنچه که گفته شد، پژوهشگر از طریق اجرای آموزش مقابله با استرس به دنبال پاسخگویی به این سوال است که:

آیا روش های مقابله با استرس بر بهبود عملکرد خانواده بیماران روانی موثر است؟

 

لینک قسمت های دیگر (کلا در 4 قسمت)

 

نمونه پروپوزال آماده ارشد روانشناسی - بخش دوم

نمونه پروپوزال آماده ارشد روانشناسی - بخش سوم

نمونه پروپوزال آماده ارشد روانشناسی - بخش چهارم