قیمت نوشتن پروپوزال پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی کار و محیط معماری با تکیه بر متغیرهای روانشناسی ارزان تر خواهد بود.
مطلب زیر را مطالعه کنید ، متغیرها را استخراج کنید شاید موضوعی به ذهنتان برسد:
در مورد تقلید حیوانات مباحث زیادی مطرح شده اند و از هر موضعی که دفاع شود می توان این اصل را پذیرفت که حتی در حیواناتی که «مقلد» نامیده می شوند، توانایی تقلید بسیار محدود است و تأثیر آن بر رفتار عمومی حیوان بسیار ضعیف است.
پدیده های تقلید که در میمونی به «جانی» توسط «لیدی گوئینا ـ کوتس» مشاهده شده اند، بسیار آموزندنه اند. «جانی» غالباً اعمال انسان و بخصوص اعمال ابزاری مانند کوفتن یک میخ با چکش را تقلید می کرد.
معهذا به دریافت منطق عینی عمل نائل نمی گشت:
خواهد بدین دلیل که نیرویی کافی به کار نمی برد، خواه به این علت که میخ را به صورت عمودی نگه نمی داشت یا اینکه چکش را کنار میخ می کوبید و بدین ترتیب مؤلف می نویسد که با وجود تمرین های طولانی، هرگز نتوانست میخی بکوبد. اما در کودک، تقلید واجد خصیصه ای کاملاً متفاوت است.
هر چند در کودک نیز پدیده های تقلید بازتابی مشاهده می شوند اما این تظاهرات تدریجاً تا حد دو سالگی، اهمیت خود را از دست می دهند و کودک واکنش تقلیدی ویژه انسان را نشان می دهد. این نوع تقلید، تقلید عقلی یا تقلید بر اساس الگو نامیده می شود.
انعکاس واقعیت:
تحت شکل هشیاری مسأله ارتباط های شرطی را «پاولف» و شاگردانش در حد یک مرحله پیشرفته حیوانی بررسی کرده اند، یعنی در حدی که ارتباط های شرطی در شمار ارتباط های عصبی هستند که در کرتکس تشکیل گردیده اند. «پاولف» تجربیات خود را متوجه بررسی قوانین فرآیندهای عصبی که فعالیت شرطی را تحقق می بخشند، نموده است و این فعالیت را مبنای فیزیولوژیک هر رفتار، اعم از ساده ترین و پیچیده ترین شکل آن که در انسان دیده می شود، می داند. «لئونتیف» معتقد است که نقش یادگیری در انسان، در مقایسه با حیوان، به طور عظیمی افزایش می یابد، یعنی کنش آن به پاس ظهور اجتماع انسانی، مبتنی بر کار بالا می رود.
اعمال انسانی، اعمال عمدی، مستلزم شکل جدیدی از انعکاس واقعیت اند و این انعکاس تحت شکل هشیاری است.
وقتی یک عنکبوت به سوی شیئی که تارهایش را مرتعش می کند، حرکت می نماید، این فعالیت تابع یک رابطه زیست شناختی طبیعی است که ارتعاش را به ویژگی های غذایی حشره ای که در تار گرفتار شده است، متصل می سازد.
به دلیل چنین رابطه ای است که ارتعاش برای عنکبوت، واجد معنای غذایی می شود.
هر چند وجود رابطه بین مرتعش شدن تارها و خوراکی بودن حشره، فعالیت عنکبوت را هدایت می کند، اما این رابطه از نظر وی پنهان می ماند، یعنی در واقع چنین رابطه ای برای او وجود ندارد.
به همین دلیل است که عنکبوت به هر شیء دیگری که تارهایش را مرتعش کند، نزدیک می شود، حتی اگر ارتعاش بر اثر صدا ایجاد شده باشد.
اما در مورد انسان وضع چنین نیست، مثلاً وقتی در یک شکار دسته جمعی افرادی مأمور ترساندن حیوانات می شوند، آنها نیز عمل خود را تابع یک رابطه معین می کنند (فرار طعمه و افتادن وی در دام).
اما این رابطه یک وابستگی یا رابطه طبیعی نیست، بلکه رابطه ای اجتماعی است که بین کار دو گروه از افراد ایجاد می شود. به عبارت دیگر، افراد گروه باید هر یک معنای عمل خویشتن را دریابند یا نسبت به آن هشیار شوند و این هشیاری نسبت به معنای یک عمل، از راه انعکاس موضوع آن به منزله یک هدف هشیار، صورت می پذیرد.
وقتی رابطه بین موضوع یک عمل (هدف آن) و علت فعالیت (انگیزه آن) برای آزمودنی روشن شدن، وابستگی و ارتباط به صورتی قابل درک، یعنی به شکل فعالیت کارگروه انسانی نمایان می گردد و چنین فعالیتی در فکر انسان منعکس شده و سبب می شود که فرد بین خود و اشیاء تمایز ایجاد کند و نسبت به روابط بین اشیاء نیز هشیار گردد.
بدین گونه است که انسان غذا را به منزله موضوع یک فعالیت خاص (تجسس، شکار، آماده کردن و جز آن) و در عین حال به منزله موضوعی که پاره ای از نیازهای انسانی را ارضا می کند، درک می کند و این دریافت مستلزم نیاز بالافاصله انسنا به غذا نیست و لزومی نیز وجود ندارد که مسأله غذا موضوع فعالیت کنونی وی باشد.
بدین ترتیب غذا در بین دیگر موضوع های فعالیت متمایز می گردد، تمایزی که فقط جنبه عملی ندارد، بلکه واجد جنبه نظری است یعنی غذا می تواند در هشیاری فرد حفظ گشته و به صورت «فکر» درآید.
بنابراین، فعالیت مشترک انسان هاست که شرایط ظهور هشیاری را فراهم می آورد و فقط این گونه فعالیت های مشترک اند که محتوای فعالیت انسان را از امتزاج با روابط زیستی می رهانند.