برای سفارش انتخاب موضوعات جدید و نوشتن پروپوزال پایان نامه رشته مشاوره توانبخشی با ما در این سایت تخصصی همراه باشید.

رشته توانبخشی سلامت روان طیف گسترده ای از موقعیتهای ناتوان کننده، اختلالات شدید روانی یا دو قطبی، تا اختلالات خلقی را دربر می گیرد. به منظور تفسیر مفهوم توانبخشی، بهتر است مفهوم ناتوانی را تفسیر کنیم. چون «ناتوانی» بسته به ساختار و سیستم ارزشی هر جامعه، در طول تاریخ به صورت های مختلفی تعریف شده است، تعریف دقیقی از آن وجود ندارد. آلبرت و لوی (۱۹۸۱) معتقد بودند با توجه به این حقیقت که تعاریف مربوط به ناتوانی نسبی است نه مطلق، برخی جامعه شناسان به این نتیجه رسیده اند که معلولیت و ناتوانی را تنها می توان به عنوان یک سازه اجتماعی درک کرد (نقل از سوئين و همکاران، ۱۹۹۳: ۴۹).

با توجه به این موضوع تمایز «ناتوانی» از نقص فردی، چه نقص جسمی باشد و چه روانی، بسیار مهم است. فرانکلین (۱۹۸۰) نقص را فقدان قسمتی یا کل یک عضو از بدن معرفی می کند یا آن را داشتن نقصی در ارگان یا مکانیزم بدنی می داند، در حالی که ناتوانی محدودیت فعالیت ناشی از سازمان های اجتماعی معاصر است که توجهی به افراد دارای نقص های جسمانی ندارند (نقل از بورسی ۱۹۸۶: ۱۸۳).

این اصل که بسیاری از شرایط روانی چیزی جز سازه های اجتماعی نیستند هم مورد توجه قرار گرفته است. این مکتب نظری به نام «ضد روان پزشکی» شناخته شده است. زاس (۱۹۶۱) اظهار داشت: در بیست سال گذشته بحثی در مورد این بوده است که آیا «بیماری روانی» هم مثل بیماری جسمی ظاهر می شود، یا آیا اینکه درمان آن شامل حذف مشکلات رفتاری یا مشکلات زندگی توسط روان پزشک است (زاس ۱۹۶۱، نقل از پاتریک و اسکامبر، ۱۹۸۶: ۱۷۹).

بنابراین می توانیم ببینیم به افرادی که شرایط ناتوان کننده را تجربه می کنند، به عنوان «انحراف » از سطح عادی عملکرد پذیرفته شده نگاه می شود. معلولیت ناشی از نقص افراد نیست، بلکه ناشی از ارزش ها و انتظاراتی است که توسط جامعه بر آنان تحمیل می شود. ولفتزبرگر (۱۹۸۳) «ناتوان کردن افراد توسط جامعه» را «بی ارزشی اجتماعی » دانست. او توضح داد که جامعه باید مجموعه ای جدید از نگرش ها را اتخاذ کند تا دوباره به افرادی که در معرض خطر بی ارزشی قرار دارند ارزش بدهد. این اصل به عنوان اصل عادی سازی شناخته شد.

اصول اساسی عادی سازی عبارت است از: (۱) افراد ناتوان دارای حقوقی مشابهی سایر افراد در جامعه هستند، (۲) افراد ناتوان حق دارند و باید مانند دیگران در جامعه زندگی کنند، و (3) خدمات اجتماعی باید فردیت افراد ناتوان را تشخیص دهند. وظیفه توانبخشی روان پزشکی کمک به بیماران روانی است تا «عملکردشان بهبود یابد تا با حداقل مداخلات تخصصی بتوانند در مواقع انتخاب موفق و راضی شوند» (آنتونی، کوهن، و فارکاس، ۱۹۹۰: ۱۵۱). این روند برای افرادی که دارای اختلالات روانی هستند، و آنانی که دارای ناتوانی های عمده دیگر هستند تفاوتی ندارد، بلکه تجربه ای ذهنی از بازیابی احساس جدیدی از خود فرد و هدف در داخل و خارج از محدوده ناتوانی است (دیگان، ۱۹۸۸).