فرهنگ سازمانی را معمولاً در سه سطح تقسیم بندی می کنند یکی نمادهای قابل مشاهده که در سطح عینی تر قرار دارند که درواقع همان ظهور فیزیکی فرهنگ می باشد؛ و سطح دوم ارزش های قراردادی است و سطح سوم هم فرضیات بنیادی که غیرقابل رؤیت اند (طبرسا و میرزاده، 1389)
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
39 صفحه
کد:
755 mb
فرهنگ سازمانی را معمولاً در سه سطح تقسیم بندی می کنند یکی نمادهای قابل مشاهده که در سطح عینی تر قرار دارند که درواقع همان ظهور فیزیکی فرهنگ می باشد؛ و سطح دوم ارزش های قراردادی است و سطح سوم هم فرضیات بنیادی که غیرقابل رؤیت اند (طبرسا و میرزاده، 1389) هوی و میسکل ، ترجمه: عباس زاده (1371)، معتقدند که فرهنگ سازمانی به سه سطح تفکیک میشود: اصول: اصول در سطح بالای فرهنگ سازمانی، به مقررات و معیارهای هستند که به شکل رفتار و سلوک اجتماعی، رفتار اخلاقی، تسلیم، تبعیت از اقتدار و قبول مسؤولیت کارکنان نمود مییابند. اصول ضمن این که نقشها مورد انتظار یک کارمند را تعیین میکنند، انجام آنی نقشها را نیز مورد تأیید قرار میدهند. به علاوه، موجب هدایت کارکنان در ایفا و انتخاب نقشها میشوند. ارزش ها: مفاهیمی هستند که در تعیین موفقیت کارکنان به عنوان معیار مورداستفاده قرار می گیرند. باعث رشد سازمان میشوند و جایگاه ارزشی انسان، اشیا و پدیدهها را در درون سازمان تعیین میکنند.
بر این اساس، مفهوم ارزش از اصول عمیقتر و ذهنیتر است. بدین معنی که تا اصلی ناشی از ارزش ها نباشد، نمیتواند شروع شود و ارزشهای فرهنگی هستند که به اصول، ماهیت، قواعد و معیار میدهند. موارد پنهانی: نسبت به ارزش ها و اصول بیشتر ذهنی هستند و عناصر فرهنگی عمیقی را در برمی گیرند. کارکنان یک سازمان موارد پنهانی را در رابطه با انسان و پدیدهها، گسترش و توسعه میدهند. این موارد باوجود ذهنی بودن، اساس رفتارهای سازمان را تعیین میکنند و حتی رفتار سازمانی کارکنان را نیز عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند (مرمریان، 1385). شرکت مشاوره ای مک کندی با همکاری محققین دانشگاه های هاروارد و استنفورد امریکا هفت عامل مهم را به عنوان عامل های فرهنگ سازمانی اثربخش معرفی می کند.
این مدل توسط پیتر واترمن و فلیپس (1980) ایجاد شد که شامل استراتژی (جلوه رفتاری، فرا دید سازمان، ساختار سازمانی) سیستم های رایج (همچون سیستم تولید، ارزیابی، انتخاب و سیستم کیفی) سبک رهبران (تعیین نگرش ها و نمودهای توسط رهبران مافوق) مهارت های مدیران (شایستگی های فردی که می تواند فرایند تغییر را ایجاد کند) کارکنان (انتخاب و توسعه منابع انسانی) نمادها (تصویری که فرهنگ را تقویت می کند) آن ها نشان دادند که تغییر فرهنگ سازمانی موفق نیاز به تغییر این عوامل دارد. (کامرون و کوین، 2009).