تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر رفتار سازمانی به شیوه های متفاوت تعریف شده است. معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است كه تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر میگیرند. براساس این شیوه ، فردی كه به شدت متعهد است هویت خود را از سازمان می گیرد، در سازمان مشاركت دارد و با آن در میآمیزد و از عضویت در آن لذت میبرد (ساروقی ، 1375).
پورتر و همكارانش (1974) تعهد سازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف میكنند و معیارهای اندازهگیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه كار و پذیرش ارزشهای سازمان می دانند.چاتمن و اورایلی (1968) تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یك سازمان، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابزاری آن (وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف میكنند (رنجبریان، 1375).
تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به كل سازمان (نه شغل ) است كه در آن مشغول بهكارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می دهد (غیاثی ،1390). شلدون (1971) تعهد سازمانی را چنین تعریف میكند :نگرش یا جهت گیری كه هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می كند.كانتر نيز تعهد سازمانی را تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم هایاجتماعی می داند.
به عقیده سالانسیك (1977) تعهد حالتی است در انسان، كه در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد كه به فعالیتها تداوم بخشد و مشاركت مؤثرخویش را در انجام آنها حفظ كند. تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصبآمیز به ارزشها و اهداف سازمان میباشد، يعني وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزشها واهداف و به سازمان است. به نظر لوتانزو شاو (1992)،
تعهد سازمانی به عنوان یك نگرش عبارتست از تمایل قوی به ماندن در سازمان، تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان، اعتقاد قوی به پذیرش ارزشها و اهداف (خسروی ، 1387). وجه اشتراك تعاریف بالا این است كه تعهد حالتی روانی است كه رابطه فرد را باسازمان مشخص كند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترك آن را به طور ضمنی در خود دارد (زارعی متین، 1392؛).
تعهد سازماني يكي از موضوعات مهم مديريت رفتار سازماني است كه اخيراً مطالعات زيادي را به خود معطوف نموده است، نه تنها مطالعاتي كه مستقيماً در ارتباط با ايجاد تعهد و نتايج آن، انجام گرفته بطور قابل ملاحظه اي افزايش يافته است، بلكه در اغلب مطالعاتي نيز كه تأكيد اصلي آنها بر تعهد نبوده است نيز، تعهد را به عنوان يك متغير مد نظر قرار داده اند و اين موضوع هم از جنبه عملي و هم از جنبه نظري مورد توجه زيادي قرار گرفته است. تعهد يك موضوع پيچيده و چند بعدي است ، بنابراين تعهد مي تواند انواع متفاوتي داشته باشد و لازم است كه در مطالعات مشخص شود كه كداميك از انواع تعهد مد نظر مي باشد. از طرف ديگر تعهد در قلمرو وسيعي مورد مطالعه قرار گرفته است از جمله تعهد كاركنان به كارفرما يا تعهد سازماني، تعهد به اتحاديه ها، تعهد به مشتري، تعهد به كار، تعهد به افراد و تعهد به خود( رنجبریان، 1375).