مشخصات این متغیر:
نام متغیر: بخشش ، تعریف بخشش :
از بخشش تعاریف گوناگونی به عمل آمده است‌ که‌ بـرخی‌ از آنـها بیش‌تر به جنبه‌های‌ بیرونی و محیطی‌ و برخی به عوامل درونی و روانی افراد بیش‌تر تأکید کرده است.
انتقام ، تعریف انتقام:
انتقام جویی ترکیبی است از هیجانات مـرتبط‌ بـه‌ هـم، شامل رنجش، ناخوشایندی، نفرت، خصومت، خشم‌ درون‌ مانده،‌ و ترس (ورثینگتون و وید ، 1999) که‌ این‌ حالات هیجانی پس از تـوجه بـه یک تخطّی حاصل می آیند
منابع فارسی و لاتین: دارد
تعداد صفحه: 42 صفحه
نوع فایل: word کد Mb26
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

 بخشش و ا نتقام به عنوان خصلت های شخصیتی پژوهـش‌ هـا‌ در زمینه روان شناسی اجتماعی پایه و تحقیقات مداخله ای که به منظور افزایش عفو و گذشت انجام یافته اند تقریباً به صورت انحصاری بر گذشت فردی متمرکز شده‌ اند(ورثینگتون و وید، 1999)‌.

تفاوت های فردی در زمینه تمایل به بخشش و گذشت، بسیار کم مورد مطالعه‌ قرار‌ گرفته‌ اسـت. رابرتس (1995) به منظور تفکیک گرایش شخصی‌ یا‌ خصلت فضیلت مندانه از مـوارد خـاص گـذشت، اصطلاح (بخشایندگی) را برای اشاره به (گرایش پایدار به عمل یا فرایند‌ عفو‌ و گذشت) پیشنهاد می کند. فـردی ‌ ‌کـه در (بخشایندگی) در سطح‌ بالایی است، احتمال گذشتش از یک خطای خاص در مقایسه با فردی کـه در ایـن ویـژگی در سطح‌ پایینی‌ است، بیشتراست. بسیاری از بحث ها در مورد فایده عفو و گذشت‌ برای‌ سلامتی و بهزیستی, دست کـم تلویحاً، درباره بخشایندگی می باشد. اغلب سنت های دینی تلاش‌ دارند‌ باورهایی‌ را در افـراد بپرورانند و روش هایی را به آنـان آمـوزش دهند‌ که‌ می‌ توانند بخشایندگی را تسهیل نمایند(پارگامنت و ری ، 1998).

هدف ثانویه تدابیر غیر دینی‌ برای‌ افزایش‌ میزان گذشت از خطا، آموزش افراد برای گذشت کارآمدتر است، تا در نتیجه بخشایندگی‌ ملکه‌ ای و استعدادی در آنان پرورش یابد. تـصور بر این است که خصیصه‌ بخشایندگی‌ ای‌ که سال های متعدد تداوم یافته است ـ نه گذشت از یک خطای خاصّ‌ ـ سلامتی را افزایش می دهد(ورثینگتون و همکاران، ترجمه حیدری، 1383).

2-2-3. دیـدگاه نـظام های ناپیوسته درباره بخشش و انتقام در‌ مدلی‌ که ارائه شده است، بخشش و انتقام جویی قطب های مخالف یک‌ طیف‌ واحد نیستند. غلبه بر انتقام جویی مستلزم‌ بخشش‌ نیست.‌ از دیدگاه ما، بخشش و انتقام جویی، فعّال‌ سازی دو نظام انطباقی مـرتبط بـه هـم و در عین حال نسبتاً مستقل‌ را‌ نشان می دهند. این دیدگاه، وجوه‌ شباهت زیادی‌ به‌ پژوهش‌ ها و نظریه پردازی های اخیر‌ درباره‌ هیجان، شـخصیت، و راهـبردهای انـطباقی بسط یافته دارد.

در جدول 1 مثال‌ هایی‌ از نظام های نـاپیوسته و نـیز‌ مثال هایی از راهبردهای‌ انطباق‌ اجتماعی ناپیوسته، که می توانند‌ در‌ بخشش و انتقام جویی دخیل باشند، ارائه شده اند. سیستم های فـعال در‌ عـفو‌ و بخشش، راهبردهای انطباقی را‌ در‌ دست‌ یابی به پیوند، تعاون،‌ و روابط عاطفی صـمیمانه‌ بین‌ افراد حمایت می کنند(ورثینگتون و همکاران، ترجمه حیدری، 1383).

باس (1996) از این راهبردهای اجتماعی، تحت عنوان (تسهیل راهبردی)‌ یاد‌ می کند. نظام هـایی کـه در‌ انتقام جویی دخیلند‌ راهبردهای‌ انطباقی‌ برای ارتقاء خود، تسلط، و محافظت از خود در مـقابل تـهدیدهای خارجی و داخلی را تقویت می کنند. در‌ واژگان‌ فنی باس (1996)، این نظام ها‌ به‌ حل‌ مشکلات‌ (تداخل‌ راهـبردی) ـ کـه‌ اسـاساً‌ مشکلات مربوط به تعارض منافع افراد با یکدیگر هستند ـ کمک می کنند. مـدلی کـه از‌ بخشش‌ و انتقام جویی ارائه شده است، با‌ تعدادی‌ از‌ نظریه‌ های‌ مربوط‌ به هیجان ناپیوسته، هماهنگ مـی بـاشد.

شـواهد زیادی دال بر آن است که هیجانات مثبت و منفی، نشان دهنده وجود نظام های ناپیوسته مـجزا مـی باشند(واتسن و تلجن ، 1985). در این دیـدگاه، هـیجان هـای مثبت و منفی، دو بُعد دوقطبی را می سازند، و نه قطب های مخالف یک بُعد واحد را. تحقیقات زیـست شـناختی هـمچنین شواهدی ارائه‌ کرده‌ اند مبنی بر این که هیجانات مثبت و منفی، با نـظام هـای عصب شناختی و زیست شیمیایی جداگانه ای ارتباط دارند (پلاتچیک ، 1994).

ویتلیت و ورانا (1996) واکنش های‌ فیزیولوژیکی را بر یک سازمان هـیجانی، کـه دوقطبی است منطبق ساخته اند. هیجانات، نوعاً در امتداد دو‌ بُعد جاذبه (مثبت بـه مـنفی) و انگیختگی (بالا به پایین) مفهوم‌ سازی‌ شـده‌ انـد. پژوهـش گران در ایجاد تمایز فیزیولوژیکی بین هیجانات مـنفی و بـا انگیختگی بالا (نظیر خشم و ‌‌ترس)‌ با استفاده از ای ام جی (EMG) بازتاب یکه خوردن و درجه سـمپاتیک‌ (مـانند‌ ضریب‌ رسانایی پوست) دچار مـشکل بـوده اند.

بـا ایـن حـال، ویتلیت و ورانا (1995) نشان دادند‌ که اگـر مـحورها 45درجه بچرخند، دو بعد مستقل ـ که آن ها، آن‌ دو را عواطف مثبت‌ و عواطف منفی نـامیدند ـ ایـجاد می گردند. در این طرح، محور عـواطف خوشایند سطح بالا (نـظیر شـادی) در مقابل عواطف خوشایند سطح پایـین (مـانند دلتنگی)، به وضوح، از محور عواطف منفی‌ سطح بالا (مانند ترس) در مقابل عواطف مـنفی سـطح پایین (مانند احساسات خوشایند) مـتفاوت اسـت. چـنین چرخشی با نـظریه هـای مهم ارائه شده در این زمـینه (لنگ ، برودلی و گوتبرت ، 1990) هـماهنگ است.

ویتلیت و ورانا نشان دادند که کدامیک از نشانه های فیزیولوژیکی پیرامونی، این حالات عـاطفی مـنفی و مثبت را از یکدیگر متمایز می سازند. «مستقل» دانـستن ایـن‌ نظام‌ هـا، بـه مـعنای آن نیست که آن ها نـمی توانند بر ضد هم باشند. به عنوان مثال، اگر افراد، همزمان در معرض یک محرک تـرس آور و یـک محرک‌ شادی‌ زا قرار گیرند، احتمالاً یـکی از ایـن دو هـیجان تـفوق خـواهد یافت.

به عـنوان مـثالی مناسب، می توان از فیلمی ترسناک یاد کرد که پایان خوشی داشته باشد. اگر‌ آن‌ فیلم، عـلی رغـم وجـود موقعیت های‌ بسیار‌ ترس‌ آور شادی زا نیز بـاشد و بـه صـورت رضـایت بـخشی بـه پایان برسد، عاطفه غالب که توسط فیلم ایجاد می شود‌ شادی‌ و شعف است، نه ترس(ورثینگتون و همکاران، ترجمه حیدری، 1383).