درتعریف نـوجوانی گفته شده است: «نوجوانی مرحلهای است که پس از کودکی رخ میدهد و بین کودکی و بزرگسالی قرار دارد». نـوجوان از طرفی بسیاری از ویژگیهای مـربوط بـه کودکان را داراست (وابستگی به اطرافیان ،به خصوص پدر و مادر) و از طرفی برخی رفتارهای بزرگسالان را دارد (ویژگی استقلال). در هرحال تغییرات مهمی در این دوره رخ میدهد که موجب رهایی از وابستگیهای خاص مرحلهی کودکی و احساس نیاز به استقلال و هویت در بزرگسالی میشود. به تـدریج که نوجوانان بالغتر میشوند، شباهت کمتری با کودکان و همانندی بیشتری با بزرگسالان پیدا میکنند(نفر، 1386).
زمان دقیق شروع و طول دورهی نوجوانی مشخص نیست، ولی معمولا 12 تا 19 سالگی در بر میگیرد. نوجوانی را به سه مرحله تقسیم میکنند: آغاز،میانه و پایان .در هردوره، نوجوانان وضـعیت و ویـژگیهای خاصی دارند و غالبا در پایان نوجوانی، از لحاظ رشد جسمی و جنسی کامل میشوند، از نظر تواناییهای شناختی به قدرت تفکر انتزاعی دست مییابند، از نظر رشد روانی-اجتماعی مهارتها و ارزشهایی را که خانواده و جامعه از آنها انتظار دارد، کـسب مـیکنند و به درک صحیح و مطلوبی از خود میرسند(نفر، 1386).
2-1-2. تکالیف مرتبط با رشد در نوجوانی نوج.انان را بر حسب میزان رشدی که در سطح توانایی ها و مهارت های مورد نیاز، برای رفتار اثر بخش (همانند بزرگسالان) به دست می آورند، نیز می توان شناخت. این تکالیف مربوط به رشد عبارتند از: کسب احساس هویت، کسب استقلال عاطفی و مالی از والدین، برقراری رابطه اثر بخش با همسالان، بالغ شدن و آمادگی برای انتخاب شغل(بیابانگرد، 1390).
در مقایسه با کودکان، نوجوانان از نظر جسمانی بالغ تر، از نظر تواناییهای شناختی ماهرتر، از نظر شخصیتی کامل تر و منسجم تر و از نظر اجتماعی مهارت های اثربخش تری دارند. این تغییرات بدان معناست که نوجوانان در مقایسه با کودکان، قادر به ایفای نقش اجتماعی فعال تری در جریان رشد خود هستند(بیابانگرد، 1390).
2-1-3. دیدگاههای نظری
در مورد نوجوانی در حال حاضر نظریه ای واحد و جامع که فرآیند رشد را در دوره نوجوانی تبیین کند وجود ندارد. در مقابل نظریه های زیادی وجود دارد که نوجوانی را از زوایای مختلفی بررسی کرده و هر کدام برجنبه یا جنبه های خاصی از رشد آنها (فیزیولوژیکی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی) توجه دارند(بیابانگرد، 1390).
2-1-3-1. دیدگاه زیستی
در اوایل قرن بیستم، نظریه پردازان عمده، دیدگاه طوفان و استرس را اختیار کردند. با نفوذ ترین آنها جی استانلی هال بود، عقاید خود را درباره رشد بر نظریه تکامل داروین استوار کرد. هال (1904) نوجوانی را به صورت دوره پر آشوبی توصیف کرد که به دورانی شباهت دارد که در آن، انسان ها از موجودات وحشی به موجودات متمدن تبدیل شدند (برک، 2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
استانلی هال دوران نوجوانی را «تولد دوباره» نیز نامیده است زیرا در این مرحله تکامل یافته ترین خصوصیات انسانی و اولین ویژگی های تمدن ظاهر می شود (احدی و جمهری، 1389). طبق نظریه هال مرحله رشدی که نوجوانی را در بر می گیرد «بلوغ» نامیده می شود و تقریبا از 12 تا 24 سالگی ادامه دارد. بسیاری از روان شناسان معاصر، نظریه هال را به خاطر تاکید بیش از اندازه بر تعیین کننده های زیستی مورد انتقاد قرار داده اند. در واقع، او معتقد بود که تاثیرات فرهنگی نقش بارزتری در نوجوانی دادند تا کودکی (بیابانگرد، 1390).
............
قیمت با تخفیف ویژه: