یک نمونه فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بهترین راهنما برای یادگیری نحوه نگارش و نوشتن فصل های دوم پایان نامه روانشناسی بالینی و عمومی و رشته های علوم تربیتی و مشاوره است (قسمت چهارم).
نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی بالینی (قسمت چهارم)
فصل دوم: ادبیات و پیشینه پژوهش
عنوان موضوع پایان نامه روانشناسی:
مقایسه تاب آوری و ویژگی های شخصیتی و راهبردهای مقابله ای در بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم
2-4 مقابله
در بخش چهارم به بررسی تعاریف مقابله، انواع راهبردهای مقابلهای و نقش سبکهای مقابله در بروز بیماری میپردازیم.
2-4-1 تعریف مقابله
لازاروس و فولکمن (1986) مقابله را چنین تعریف کردهاند: «تلاشهای رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواستههای خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی میشوند بر آیند» بر اساس این تعریف:
1. مقابله فرایندی است که دائماً در حال تغییر است؛
2. مقابله به طور خود کار انجام نمیشود، بلکه الگوی آموخته شدهای است برای پاسخگویی به موقعیتهای تنش زا؛
3. مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.
در تعریف دیگری که لازاروس (1982) از مقابله ارائه میدهد، آن را تلاشهایی معرفی میکند که برای مهار (شامل تسلط، تحمل، کاهش دادن یا به حداقل رساندن) تعارضها و خواستههای درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت میپذیرد.
بنابر این تعریف مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمیشود، در عین حال علاوه بر آنکه اشاره به بعد کنشی و حل مسئله مقابله دارد، تنظیم پاسخهای هیجانی را نیز مد نظر قرار داده است. شفر (1982) نیز مقابله را پاسخ سازش یافته جسم و روان در مقابل موقعیتهای استرس زا تعریف میکند.
شفر با توجه به آنکه مقابله بتواند استرس را کاهش دهد، حذف کند یا از بین ببرد، یا حتی یک GAS کامل را قبل از آنکه به ارگانیسم صدمهای وارد آید تبدیل به یک مدار کوتاه کند، تحت عنوان مقابلههای موثر و نا موثر طبقه بندی میکند (خدایاری فرد و پرند، 1390، ص31).
2-4-2 راهبردهای مقابلهای
یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان، مهمترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کردهاند. عوامل تنش زا میتوانند بیرونی یا درونی باشند.
ویژگیهای مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقشهای متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگیهای اختصاصی زندگی صنعتی است که همه ما را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است.
اما آنچه در این بین میتواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد، «شیوههای مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی میتواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به مفهوم مقابله در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماریها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد، زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا، سطحی از استرس که هر شخص تجربه میکند، به میزان زیادی توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی به این عوامل بستگی دارد (خدایاری فرد و پرند،1390، ص 34).
روشهای بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روشها ماهیت روانشناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود، هر یک روشی را برای مقابله با استرس بر می گزینند. برخی سعی میکنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایتهای اجتماعی میگردند و عدهای دیگر از آن میگریزند. به کار گیری راهبرهای مقابلهای مناسب به مردم کمک میکند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند.
راهبردهای مقابله به روشهای آگاهانه و منطقی مدارا با استرسهای موجود در زندگی اشاره دارد. این اصطلاح برای روشهای مبارزه با استرس مورد استفاده قرار میگیرد (پورافکاری،1376). به نظر ایندلر و پارکر (1994) راهبردهای مقابلهای را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
• راهبرد تکلیف مدار: این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، تلاش میکنند تا فعالیتهای خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیتها مباردت میورزند.
• راهبرد هیجان مدار: این راهبرد مستلزم یافتن روشهایی برای کنترل هیجانها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیتهای تنش زاست. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا نا امیدی را نشان دهند.
• راهبرد اجتناب مدار: این راهبرد مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیتهای تنش زاست. افرادی که از این روش استفاده میکنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن میکنند. هنگامیکه افراد بتونند به طور منطقی موقعیتهای تنش زا را طبقه بندی کنند، راهبرد تکلیف مدار بیشترین تأثیر را دارد، ولی در صورتی که افراد نتواند موقعیتهای تنش زا را پیش بینی و برای آن راه حلهایی اتخاذ کنند، راهبرد هیجان مدار مؤثرتر واقع میشود (آیزنک، 1995).
راهبردهای مقابلهای مناسب از بروز بیماریهای ناشی از استرس جلوگیری میکنند، اگرچه بیماریها منشأ و علل مختلفی دارند، سبک زندگی و ویژگیهای شخصیتی نیز در بروز انها دخالت دارند. روان شناسان معتقدند حتی درمان وخیمترین بیماریهای جسمانی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است (برانون و فیست ، 1997). لازاروس (1982) دو راهبرد را برای مقابله با استرس پیشنهاد کرد؛ مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان.
• مقابله متمرکز بر مسئله: راهبردهای مقابله مسئله مدار، راهبردهایی هستند که مستقیماً به موقعیت یا محرک استرس زا مربوط میشوند، به طوری که در نهایت آن را کاهش می هند یا برطرف میکنند.
این شیوهها عموماً همان راهبردهای مسئله گشایی هستند. بنابراین اگر شخص مسایل را بهتر حل کند، راهبردهای مقابله مسئله گشایی موثرتی را صورت بندی خواهد کرد (هافمن و همکاران،1997، ترجمه، بحیرایی و همکاران 1386، ص 89).
تدابیر حل مسئله شامل: تعریف مسئله، یافتن راه حلهای گوناگون، سبک سنگین کردن راه حلها به لحاظ سود و زیان آنها، انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است. تدابیر حل مسئله ممکن است متوجه ی خود شخص هم بشود، به این معنا که به عوض تغییر محیط، شخص در خودش تغییری ایجاد کند:
سطح آروزمندیش را تغییر دهد، هدف و محمل خشنودی دیگری در پیش گیرد یا مهارتهای تازه یی بیاموزد. موفقیت این تدابیر به دامنه تجربیات و خویشتنداری شخص بستگی دارد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، ص 507).
• مقابله متمرکز بر هیجان: آدمی برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجانهای منفی که منجر به درگیر نشدن با جریانهای عملی مسئله است، به مقابلهی هیجان مدار رو میکند. علاوه بر این در مواجهه با مسئله های لاینحل نیز مردم به این شیوه مقابله دست میزنند. شیوههای بسیار متعددی برای مقابله با هیجانهای منفی وجود دارد. بعضی از محققان، این شیوهها را به دو دستهی رفتاری و شناختی تقسیم کردهاند.
تدابیر رفتاری عبارت است از دست زدن به تدابیر فیزیکی از قبیل ورزش یا مصرف الکل یا سایر داروها؛ خالی کردن خشم خود بر سر دیگران، و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن خود از مسئله و کم کردن از تهدید موجود، از راه تغییر معنای موقعیت. تدابیر روانشناختی غالباً شامل ارزیابی دوباره موقعیتهاست. طبعاً انتظار داریم بعضی تدابیر رفتاری و شناختی، انطباقی باشند و بعضی دیگر، فقط شخص را گرفتار تنش و فشار بیشتر سازد (همان منبع).
اگر چه ما معمولاً، از راهبرد خاصی برای موقعیتهای معینی استفاده میکنیم، اما رفتار مقابلهای متمرکز بر مسئله، در مورد حوادثی که فراتر از توانایی و کنترل ما نیستند، بهتر عمل میکند. گاهی میتوانیم با اتخاذ چند فعالیت، مشکل را بهبود بخشیم و آن را برطرف کنیم. به عبارت دیگر، وقتی ما حادثهای را به عنوان حادثه قابل کنترل ارزیابی میکنیم، تمایل به استفاده از رفتارهای مقابلهای متمرکز بر مسئله داریم.
اما در موقعیتهای دیگری که میدانیم عملکرد اثر مفیدی را به وجود نخواهد آورد یا حتی ممکن است موقعیت و مشکل را بدتر سازد، ترجیح میدهیم که از رفتار مقابلهای متمرکز بر هیجان استفاده کنیم. لازاروس و فولکمن (1986) طی بررسی و تحلیل عامل روی پرسشهای مقیاس راههای مقابله، به چند سبک مقابله دست یافتند:
رویارویی (ایستادگی و جنگیدن برای آنچه خواهان انند)؛ o نادیده گرفتن مسئله، گویی که اتفاقی نیفتاده است؛
درون ریزی (ممانعت از اینکه در جریان آنچه اتفاق افتاده قرار بگیرند)؛
جست و جوی حمایت اجتماعی (پذیرش همدری دیگران در مورد آنچه اتفاق افتاده)؛
سرزنش خود و خود مقصر دانستن؛ o فرار- اجتناب (آرزوی اینکه زودتر این موقعیت تمام شود یا به نوعی ناپدید شود)؛
طرح ریزی برای مسئله. شایان ذکر است که رویارویی (ایستادگی) و طرح ریزی برای حل مسئله، از جمله راهبردهای شناختی- رفتاری برای حل مسئله است (تمرکز بر مسئله).
در حالی که بقیه شامل کوششهای شناختی – رفتاری برای کاهش آشفتگیهای هیجانی است (تمرکز بر هیجان).
2-4-3 راهبردهای مقابلهای سازش یافته و سازش نایافته
پاسخهای واقعی فرد نسبت به فشار روانی به دو گروه متمایز تقسیم میشود: نخست، پاسخهای سازش یافته یعنی آن اعمالی که کمک میکند فشار روانی کاهش یابد و بدن را به حالت تعادل بازگرداند. دوم، راهبردهای سازش نیافته یعنی آن اعمالی که به تشدید انتظارات موجود کمک میکند و بدن را در وضعیت بی ثباتی قرار میدهد (پاول و انرایت،1991، ترجمه بخشی پور رودسری و صبوری مقدم، 1380؛ خدایاری فرد و پرند، 1390).
به کار گیری راهبردهای سازش یافته پیامدهای مثبت و طولانی مدت دارد. به این ترتیب که تنش به وسیله تلاشهای فرد کاهش مییابد و به دنبال آن سطح عزت نفس و مهارت وی افزایش مییابد و سلامت او تأمین میشود. در عین حال شخص در برابر عوامل تنش زا که در آینده با آن مواجه میشود مقاومتر میگردد (خدایاری فرد و پرند، 1390، ص 38).
مقابله سازش یافته احتمالاً شامل این موارد میشود:
بازشناسی منابع فشار روانی خارجی و انتظارات، و اگاهی از منابع فردی جهت مقابله، شناختی اساسی از آنچه در گذر است- این شناخت عبارت است از نگرانی طبیعی از موقعیت به همراه اتخاذ رویکردی مبتنی بر حل مسئله؛ انجام عملی به منظور کاهش انتظارات خارجی- چنین عملی اتخاذ راهبردهایی را در بر میگیرد چون ایجاد تغییراتی در زندگی، تعیین هدفها، تصمیم گیری در مورد اولویتها، استفاده بهینه از زمان، مشورت جویی، ابراز وجود بیشتر؛ اتخاذ عملی جهت کاهش درخواستهای درونی - این عمل نیز مواردی چون اختصاص زمان برای استراحت جسمانی، تغییر الگوهای مضر اندیشیدن، تخلیه کردن عواطف و هیجانات واپس زده شده و تلاش آگاهانه برای تغییر رفتار را شامل میشود (پاول و انرایت،1991، ترجمه بخشی پور رودسری و صبوری مقدم، 1380، ص 46و 47).
راهبردهای سازش نایافته مقابلهای، شیوههای از مقابلهاند که مولد مشکلات بعدی هستند: فرد آنچه را که اتفاق میافتد تشخیص نمیدهد و درک نمیکند از جمله موقعیت را به طور غیر منطقی و به غلط بیش از حد فاجعه آمیز تفسیر میکند، یا نشانههای جسمی خویش را در واکنش در برابر آن موقعیت بیش از حد جدی و تهدید کننده تعبیر میکند. این نگرانیها اغلب در یک دور باطل فزاینده به بیشتر شدن مداوم اضطراب و نگرانی منجر میشود.
پاسخهای رفتاری سازش نایافته عبارتند از: اجتناب از موقعیتهایی که موجب اضطراب میشوند، دوری از تقویت اجتماعی، پرخاشگری، افراط در مصرف الکل، مصرف زیاد قرصهای آرامش بخش، مصرف داروهای مختلف، مشکلات جسمی و پذیرش «نقش یک بیمار».
از دست دادن کلی اعتماد نسبت به قابلیت خود جهت مقابله با مشکلات و رشد مشکلات ثانویه مثل اضطراب ناشی از هراس، وابستگی به آرام بخشها، بیماری جسمی و افسردگی از اثرات بلند مدت اتخاذ راهبردهای سازش نایافته است (همان منبع).
2-4-4 عوامل موثر بر انتخاب سبکهای مقابله
منابع شخصی مقابله، مجموعه پیچیدهای از عوامل شناختی، شخصیتی و بازخوردی است که بخشی از توانایی روانی فرد را برای مقابله مهیا میسازد.
منابع شخصی عبارتند از ویژگیهای زمینهای نسبتاً پایدار که انتخاب روشهای ارزیابی و مقابله را تحت تأثیر قرار میدهند. برخی از این ویژگیها عبارتند از تحول من، احساس کارامدی شخصی، خوشبینی، احساس یکپارچگی، سبکهای شناختی، سبکهای دفاعی و مقابله، و تواناییهای حل مسئله (موس و اسکافر ،1993؛ به نقل از خدایاری فرد و پرند، 1390).
2-4-5 سبکهای مقابله و نقش آن در بروز بیماریها شناخت
شیوههای مقابله میتواند در پیشگیری و همچنین در درمان اختلالها کاربرد داشته باشد. اقدامات پیشگیرانه در دوران نوجوانی و حتی کودکی از طریق آموزش روشهای مقابله میتواند افراد را در مواجهه با مسائل و مشکلات یاری دهد. یکی از روشهای موثر در ارتقای توانایی کودکان و نوجوانان در مقابله با منابع استرس، آموزش مهارتهای حل مسئله است.
منبع مداخلات درمانی نیز میتواند عوامل تنش زا و تقویت مقاومت شخص (از قبیل منابع و فرایندهای مقابله) را هدف قرار دهد. برای تعیین شیوه مطلوب مقابله با استرس، نمیتوان راهبرد یگانهای را ارائه داد، بلکه، باید انعطاف کافی وجود داشته باشد و به تناسب ارزیابی از موقعیت و ویژگیهای فردی به انتخاب موثرترین شیوه مقابله مبادرت ورزید. در موقعیتهای مهار شدنی و چالش پذیر فرایندهای مقابله گرایشی بیش از همه موثر واقع میشوند.
اما در شرایطی که نمیتوان موقعیت را تغییر داد، فرایندهای مقابله اجتنابی کار آمد ترند. انجام فعالیتهای جایگزین، در موقعیتهایی که عامل تنش زا تغییر پذیر است، میتواند منابع جدید ارضا را در اختیار شخص قرار داده و سازش یافتگی وی را افزایش داد.
لیکن همین فعالیتها در موقعیتهای مهار شدنی که شخص میتواند طی آن عمل سازنده اختیار کند، ممکن است نیروی شخص را در مسیر انحرافی که به حل مسئله منتهی نمیشود به جریان اندازد و موجب ایجاد احساس گناه و شکست گردد (خدایاری فرد و پرند،1390، ص 40).
2-4-6 ویژگیهای شخصیت و راهبردهای مقابلهای
کوباسا، مدی و کان (1982) برای تبیین این موضوع که بعضی از اشخاص در مواجهه با مقدار مشخصی از استرس، بیمار میشوند و حال آنکه بعضی دیگر در برخورد با همان مقدار استرس سلامت خود را حفظ میکنند، از نظریه شخصیت سود جسته و الگوی شخصیت سخت رو را پیشنهاد دادهاند. شخصیتهای سخت رو، اشخاصیاند که توانایی تحمل استرس را دارند. سه مشخصه بارز این اشخاص، تعهد، چالش گری و احساس مهار رویدادهای زندگی است.
این ویژگیها با عوامل تعیین کننده شدت استرس از چندین نظر رابطه متقابل دارند. برای مثال، متعهد بودن موجب میشود تا فرد هنگام بروز استرس از حمایتهای اجتماعی برخوردار باشد. مفهوم چالش گری نیز در ارزیابی شناختی نهفته است؛ یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی امری عادی است و بیشتر باید آن را فرصتی برای رشد به شمار آورد. به همین ترتیب، احساس مهار رویدادهای زندگی، موجب میشود که فرد احساس کارایی داشته باشد و در موقعیتهای تنش زا برای تغییر موقعیت اقدام کند. افرادی که فاقد این ویژگیها هستند، با احتمال بیشتری در رویارویی با استرس در دام بیماریها در میافتند (خدایاری فرد و پرند،1390، ص44).
افرادی که در مقابل استرس مقاوم اند، خلا، امیدوار، دارای ذهنی باز و آماده برای یادگیری هستند. آنان برای سبک مناسب زندگی خود برنامه ریزی میکنند؛ خوش بین اند؛ بر سرنوشت خود کنترل و تسلط دارند و در تعیین سرنوشت خود نقش فعال دارند؛ بازخوردها و سبک عمل آنان منطقی است؛ به تغییرات و رویدادهای تنش زا زندگی به عنوان فرصت و چالش مینگرند، و با چالشها به روش حل مسئله برخورد میکنند (شفر ، 1982).
2-4-7 شخصیت سرسخت و مقاوم
کوباسا (1979) سعی کرد ارتباط بین استرس و سلامتی را بر حسب ویژگیهایی که افراد آسیب پذیر در برابر استرس و افراد مقاوم در برابر استرس را متمایز میکنند، مشخص نماید (به نقل از زهرا کار، 1387، ص 55). اصطلاح سرسختی روان شناختی در مورد افرادی به کار برده میشود که در برابر فشار روانی مقاومترند و نسبت به بیشتر افراد کمتر مستعد بیماری هستند (کوباسا و همکاران، 1982؛ به نقل از ساراسون و ساراسون، ترجمه نجاریان و همکاران، 1383).
کوباسا اصطلاح سرسختی را برای توصیف سه بعد مورد استفاده قرار داد که این سه بعد عبارتند از: تعهد ، کنترل و چالش . او اصطلاح مقاوم یا سرسخت را به عنوان یک شخصیت، شناخت یا سبک اسنادی که تعهد، کنترل و چالش را نشان میدهد، تعریف کرد (فارنهام، 1992؛ به نقل از زهرا کار، 1387).
تعهد، سطح درگیری را در همه جنبههای زندگی، بر اساس سطح عقیدهای که در خود و اهداف فرد حفظ شده است، توصیف میکند. کنترل، در حقیقت عقیدهای در مورد منبع کنترل رویدادهای مهم زندگی است.
منبع کنترل دو نوع است یکی درونی و دیگری بیرونی. چالش عقیده بهنجاری و طبیعی بودن تغییر را منعکس میکند که این عقیده منجر به این میشود که او مشکلات را به جای اینکه تهدید کننده بدانند، به عنوان چالش در نظر بگیرند (کاسیدی، 1999؛ به نقل از زهرا کار،1387).
به عبارت دیگر افراد مقاوم در برابر استرس دارای خصوصیات زیر میباشند:
1. افراد مقاوم در برابر استرس بر موقعیتها و رویدادهای زندگیشان احساس کنترل میکنند. آنها معتقدند که میتوان به مسیر و روند رویدادها تأثیر بگذارند. آنها مسئولیت چیزهایی که در زندگیشان اتفاق میافتد را به جای اینکه متوجه دیگران بدانند یا آن را به تقدیر و سرنوشت نسبت دهند، میپذیرند. انها به جای منبع کنترل بیرونی، منبع کنترل درونی دارند.
2. این افراد نسبت به هر چیزی مثل کار، خانه، سرگرمی و کارهای ذوقی یا موقعیتهای اجتماعی احساس تعهد دارند.
3. آنها دارای حس چالش هستند، حسی که بر این عقیده مبتنی است که تغییر، مسیر طبیعی زندگی است نه ثبات و یکنواختی. این افراد آشوبها و بی نظمیهای مرتبط با رویدادهای پراسترس زندگی را پیش بینی میکنند و به جای اینکه این رویدادها را تهدیدی برای امنیت خود بدانند، انها را به عنوان فرصتی خلاق و مثبت برای رشد خودشان در نظر میگیرند. آنها توانایی انعطاف پذیری و مقابله با ابهام را دارند (زهرا کار، 1387، ص، 56).
این سه نگرش یعنی احساس کنترل، تعهد و چالش، مشخصه افرادی است که به طور موفقیت آمیزی با فشار روانی مقابله میکنند.
در عوض، افرادی که با فشار روانی مقابله نمیکنند و دچار مشکلات مرتبط با فشار روانی میشوند بر رویدادهایی که در زندگیشان رخ میدهد، کنترل ندارند، حس تعهد و التزام نسبت به خودشان، کارشان، خانوادهشان و فعالیتهای اجتماعی-تفریحی شان ندارند و خواهان تغییر نیستند و آن را چون تهدیدی علیه امنیت شان که باید از آن اجتناب ورزند، تلقی میکنند (پاول و انرایت،1991، ترجمه بخشی پور رودسری و صبوری مقدم، 1380، ص38).
نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی بالینی (قسمت اول)
نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی بالینی (قسمت دوم)
نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی بالینی (قسمت سوم
نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی بالینی (قسمت پنجم)
دانلود فصل 1 تا 5 این پایان نامه همراه با منابع کامل فارسی و لاتین