راهنمای نوشتن فصل پنجم پایان نامه روانشناسی

در این بخش راهنمای نوشتن فصل پنجم پایان نامه روانشناسی آمده است. در فصل پنجم فرضیه های آماری تفسیر می شوند. در اینجا یک فرضیه به همراه تفسیر آن می آید.

هدف این پژوهش « تبیین آموزه های دینی والدین در رشد اخلاقی کودکان دبستانی » است.

جامعه این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دبستانی شهر تهران و مادران آنها می باشند که در سال تحصیلی 94-1393 مشغول به تحصیل هستند.؛ و نمونه پژوهش شامل 30 آزمودنی (5 نفرپایه اول، 5 نفرپایه دوم، 5 نفر پایه سوم، 5 نفر پایه چهارم، 5 نفر پایه پنجم و 5 نفر پایه ششم) ؛ که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.

پرسشنامه هایی که جهت جمع آوری اطلاعات از گروه نمونه در نظر گرفته شدند عبارت بودند از: پرسشنامه سنجش دینداری؛ آزمون رشد اخلاقی کلبرگ و پرسشنامه محقق ساخته جهت ارزیابی تربیت دینی. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از شاخص های آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، آزمون ضریب همبستگی و آزمون خی دو ( مجذورکا) به کمک نرم افزار 22SPSS- استفاده شد.

در این فصل با استفاده از یافته های پژوهش در فصل 4، به تبیین فرضیات پژوهش می پردازیم؛ و باتوجه به اطلاعات به دست آمده از بررسی های آماری و بحث های نظری و سوابق پژوهش مندرج در فصل دوم، هر یک از فرضیه ها، تفسیر و نتیجه گیری خواهد شد.

5-1 تفسیر یافته های تحقیق:

فرضیه اول: «بین دینداری مادران و رشد اخلاقی کودکان دبستانی رابطه وجود دارد».

جدول شماره 4-5 نتایج ضریب همبستگی مولفه های التزام دینی ، عواطف دینی و باور دینی و دینداری کلی مادران با نمرات رشد اخلاقی کودکان را نشان می دهد.

نتایج بیانگر آن است که مولفه های التزام دینی ، عواطف دینی و باور دینی و دینداری کلی مادران همبستگی مثبت و معنی داری(p<0/01) با نمرات رشد اخلاقی کودکان دارد.

به عبارت دیگر، هرچه میزان دینداری مادران افزایش یابد کودکان از نظر رشد اخلاقی بهتر تحول می یابند. با توجه به نتایج بدست آمده از محاسبه رابطه دینداری مادران و رشد اخلاقی کودکان، می توان گفت، فرض صفر رد و فرض تحقیقی اول یعنی « بین دینداری مادران و رشد اخلاقی کودکان دبستانی رابطه وجود دارد » تایید می شود.

با توجه به این که پژوهش با این موضوع تاکنون صورت نگرفته در مقایسه نتایج این فرضیه، از پژوهش هایی که مشابه با این پژوهش از ابزاری برای سنجش دینداری در سایر موقعیت های استفاده کرده بودند استفاده نمودیم.

این یافته با پژوهش های زیادی از جمله؛ کریمخانی (1391)، مک کلایت (2009) و جاناتان (2006) همخوان است. در تبیین این یافته می توان گفت که بین افکار و اعمال اخلاقی (دین)، به خصوص در سطوح بالاتر استدلال اخلاقی، هماهنگی وجود دارد (واستا و همکاران، 1992، به نقل از توکلی و همکاران، 1388).

بنابر نظر کلبرگ زمانی که اصول اخلاقی درک می شود، می تواند به شکل ذاتی به عمل اخلاقی منجر گردد و با تحول استدلال اخلاقی، افراد دارای آمادگی بیشتری جهت به کار گیری اصول اخلاقی برای قضاوت کردن در موقعیت ها می شوند(کلبرگ، 2001، توریل، 2002، به نقل از توکلی و همکاران، 1388).

از دید قرآن نیز انسان در طول زندگی از مراحلی با ویژگی های مخصوص آن مرحله می گذرد و این موضوع در نظریه رشد اخلاقی کلبرگ نیز مطرح شده است و منظور آن این است که در کار با کودک و نوجوان باید مرحله و شرایط خاص آن مرحله را در نظر داشت(جاویدیان و همکاران،1391).

دین دارای نقش موثر "انگیزه سازی" برای انجام، تکرار، تثبیت و رشد رفتار اخلاقی است (حسینی، 1383).

به کارگیری این شیوه قرآنی در نهاد خانواده توسط والدین موجب می گردد زمینه های تکرار، تثبیت و رشد افعال اخلاقی فراهم آید(علاءالدین، 1389).

همچنین دین "ضمانت گر" اجرا و تثبیت و رشد اخلاقی است. در آیات متعدد قرآن این تضمین گری برای انجام و استمرار و تثبیت و رشد فعل اخلاقی به تعددبه چشم می خورد(همان منبع).

از سویی دیگر دین عامل "تثبیت، رشد و تعالی اخلاق" است. هر قدر انسان در پرتو استورات و برنامه های انسان ساز قران کریم قرار گیرد و دایره ی خود را گسترش دهد، اخلاق او اخلاق برتری خواهد بود. نتیجه دیگر این امر آن است که کارهای اخلاقی بیشتر و مفید تری نیز می تواند انجام دهد (مطهری،1372).

با توجه به آنچه که گفته شد می توان گفت که آموزه های دینی و میزان دینداری فرد با رشد اخلاقی رابطه دارد و می تواند روند رشد اخلاقی را تسریع بخشد.