نمونه فصل دوم پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی

یک نمونه فصل دوم پایان نامه ارشد روانشناسی بالینی در این قسمت آمده است که با مطالعه و یا دانلود آن در فایل ورد می توانید استفاده های لازم را از آن داشته باشید.

نمونه فصل دوم پایان نامه روانشناسی-بخش اول

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم

موضوع این پایان نامه:

بررسی اثر بخشی آموزش سبک های فرزند پروری در پیشگیر ی از اعتیاد

2-1 اعتیاد

اعتیاد کلمه ای است عربی از ریشه عاد و به معنای چیزی را به عادت پذیرفتن و به چیزی و خوگرفتن (باوی، 1388). در چند دهه اول قرن بیستم، واژه اعتیاد به مواد شیمیایی به حالتی خاص اطلاق می شد که در اثر مصرف مواد به وجود می آمد. در سال 1931 میلادی واژه های عادت دارویی و اعتیاد دارویی به وسیله تاتوم و سیورز به عنوان واژه های جایگزین برای اعتیاد مطرح شد(گلپرور و همکاران، 1382).

تعریفی که تاتوم و سیورز از فرد معتاد و اعتیاد دارویی نمودند، عبارتند بود از:«معتاد فردی است که ماده شیمیایی خاصی را مصرف نموه و بدان وابستگی بدنی یا جسمی پیدا کند» در سال 1964 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به این نتیجه رسید که اصطلاح اعتیاد، دیگر جنبه علمی ندارد و وابستگی دارویی را به جای آن توصیه نمود(، گلپرور و همکاران، 1382؛ باوی، 1388).

از نظر سازمان بهداشت جهانی وابستگی به مواد نشانگانی است که با یک الگوی رفتاری خاص آشکار می شود. با مصرف برخی ا داروها مانند، داروهای روان گردان، الگویی از رفتارهای ویژه بر رفتارهایی که قبلا ارزش بیشتری داشته اند، ارجحیت می یابند. نشانگان مورد نظر به معنی وابستگی مطلق نیست. بلکه پدیده کیفی است که به درجات مختلف، متجلی می شود(باوی، 1388).

2-1-1 انواع وابستگی به مواد:

وابستگی به مواد به دو صورت، وابستگی جسمی و وابستگی روانی می باشد: وابستگی جسمی: به دو شکل صورت می پذیرد:

الف) تحمل: عبارت است از نیاز به مقادیر فزاینده ای از مواد، برای رسیدن به حالت مسمومیت (یا آثار مطلوب) و یا کاهش بارز اثر مواد، با مصرف مداوم مقدار ثابتی از آن.

ب) علایم ترک: تغییر رفتاری ناسازگارانه، توام با علائم فیزیولوژیکی و شناختی است که بر اثر کاهش ماده مورد نظر در خون یا بافت های کسی که قبلا مقدار زیادی از آن را برای مدت طولانی مصرف کرده است، دیده می شود. پس از بروز نشانه های ناخوشایند ترک مصرف، شخص ممکن است برای اجتناب یا رهایی از نشانه ها دوباره به مصرف دارو روی می آورد(باوی، 1388).

وابستگی روانی: بعضی از افراد همراه با وابستگی جسمانی، الگویی از مصرف اجباری را نشان می دهند و برخی دیگر، بدون علائم وابستگی جسمانی، علائم وابستگی روانی (اشتیاق و ولع مصرف) را نشان می دهند. که در این صورت احتمال دارد که شخص:

الف) برای قطع ماده یا کنترل آن به طور مداوم تمایل نشان دهند.

ب)شخص ممکن است برای تهیه ماده مورد نظر، مصرف آن یا رهایی از عوارض آن، وقت زیادی را صرف می کند.

ج) در برخی از موارد وابستگی به مواد، همه فعالیت های روزمره شخص بر ماده مورد نظر متمرکز شده و احتمال دارد، فعالیت های مهم اجتماعی، شغلی و تفریحی وی به دلیل مصرف مواد به شدت مختل شده یا کاهش یابد(باوی، 1388).

2-1-2 اختلالات مرتبط با مواد بر طبق DSM-5

اختلالات مرتبط با مواد 10 طبقه مجزای داروها را در بر می گیرند: الکل؛ کافئین؛حشیش؛ مواد توهم زا؛ مواد استنشاقی؛ مواد شبه افیونی؛ داورهای آرامبخش، خواب آور، و ضد اضطراب؛ مواد محرک؛ توتون؛ و مواد دیگر(یا نامشخص). این طبقه کاملا مجزا هستند.

تمام داروهایی که بیش از حد مصرف شوند از نظر فعال سازی مستقیم سیستم پاداش مغز مشترک هستند، که در تقویت رفتارها و تولید خاطرات مشارکت دارند. آنها به قدری سیستم پاداش را فعال می کنند که از فعالیت های عادی غفلت می شود. داروهایی که سوء مصرف می شوند به جای اینکه از طریق رفتارهای انطباقی به فعال سازی سیستم پاداش دست یابند، مستقیما گذرگاه های پاداش را فعال می کنند. مکانیزم های دارویی که هر طبقه از داروها به وسیله آنها پاداش را تولید می کنند متفاوت هستند، اما داروهایی که معمولا این سیستم را فعال کرده و احساسات لذت ایجاد می کنند، اغلب نشه آور نامیده می شوند. به علاوه، افرادی که خویشتن داری کمی دارند برای مبتلا شدن به اختلالات مصرف مواد خیلی مستعد باشند، بدین معنی که منشا اختلالات مصرف مواد در برخی افراد را مدت ها قبل از شروع عملی مصرف مواد، می توان در رفتارها پیدا کرد(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

اختلالات مرتبط با مواد به دو گروه تقسیم شده اند: اختلالات مصرف مواد و اختلالات ناشی از مواد. اختلالات زیر را می توان با عنوان ناشی از مواد طبقه بندی کرد: مسمومیت، ترک، و اختلالات روانی دیگر ناشی از مواد / دارو (اختلالات روان پریشی، دوقطبی و اختلال مربوط، اختلالات افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس فکری-عملی و اختلال مربوط، اختلال خواب، کژکاری جنسی، دلیریوم، و اختلالات عصبی-شناختی) (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

2-1-3 اختلالات مصرف مواد بر طبق DSM-V ویژگی اصلی اختلال مصرف مواد مجموعه ای از نشانه های شناختی، رفتاری، و فیزیولوژیکی است که نشان می دهد فرد با وجود مشکلات قابل ملاحظه مرتبط با مواد، مصرف مواد را ادامه می دهد. ویژگی مهم اختلالات مصرف مواد تغییر اساسی در مدارهای مغزی است که امکان دارد بعد از مسمومیت زایی ادامه یابد، مخصوصا در افرادی که به اختلالات شدید مبتلا هستند. تاثیرات رفتاری این تغییرات مغزی ممکن است در برگشت های مکرر و اشتیاق شدید به دارو در مواقعی که افراد با محرکهای مرتبط با دارو مواجه می شوند، آشکار شوند. این تاثیرات مداوم دارو ممکن است در اثر روش های درمانی بلندمدت بهبود یابند(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

در مجموع، تشخیص اختلال مصرف مواد بر الگوی بیمارگون رفتارهای مرتبط با مصرف مواد استوار است. برای کمک به سازمان دهی، معیارملاک های A را می توان متناسب با دسته بندی کلی کنترل معیوب، اختلال اجتماعی، مصرف مخاطره آمیز، و ملاک های دارویی در نظر گرفت. کنترل معیوب در مورد مصرف مواد، اولین دسته بندی ملاک هاست. امکان دارد فرد ماده ای را با مقادیر بیشتر، طی مدت طولانی تر از آنچه در آغاز در نطر داشته است مصرف کند.

امکان دارد فرد تمایل مداومی را به کاهش دادن یا تنظیم کردن مصرف مواد ابراز کند و بگوید تلاش های ناموفق متعددی را برای کاهش دادن یا تنظیم کردن مصرف مواد ابراز کند و بگوید تلاش های ناموفق متعددی را برای کاهش دادن یا قطع مصرف به خرج داده است. ممکن است فرد وقت زیادی را صرف بدست آوردن مواد، یا بهبود یافتن از تاثیرات آن کند. در برخی از موارد اختلالات مصرف مواد شدیدتر، تقریبا تمام فعالیت های روزانه فرد بر محور مواد می چرخد. اشتیاق با میل شدید به دارو آشکار می شود که ممکن است در هر زمانی روی دهد، اما زمانی احتمال آن بیشتر است که فرد در محیط طبیعی باشد که قبلا دارو را بدست می آورده یا مصرف می کرده است. همچنین معلوم شده است که اشتیاق شرطی شدن کلاسیک را شامل می شود و با فعال سازی ساختارهای پاداش خاص در مغز ارتباط دارد(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

اختلال اجتماعی دومین دسته بندی ملاک هاست. مصرف مواد عود کننده ممکن است به ناتوانی در برآوردن تعهدات نقش عمده در محل کار، مدرسه یا خانه منجر شود. امکان دارد فرد با وجود داشتن مشکلات اجتماعی یا میان فردی مداوم یا مکرر که در اثر تاثیرات مواد ایجاد و تشدید می شوند به مصرف مواد ادامه دهد. فعالیت های مهم اجتماعی، شغلی، یا تفریحی ممکن است به علت مصرف مواد رها شوند یا کاهش یابند. امکان دارد فرد از فعالیت های خانوادگی و سرگرمی ه به منظور مصرف مواد کناره گیری کند(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

مصرف مخاطره آمیز مواد سومین دسته بندی ملاک ها ست. این ممکن است شکل مصرف عود کننده در موقعیت هایی را به خود بگیرد که از لحاظ جسمانی خطرناک هستند. امکان دارد فرد با وجود آگاهی از اینکه مشکلات جسمانی یا روانی مداوم یا عود کننده ای دارد که احتمالا ناشی از مواد هستند یا توسط مواد تشدید می شوند، به مصرف آن ادامه می دهد. ملاک های دارویی آخرین دسته بندی هستند. تحمل یا نیاز به افزایش قابل ملاحظه مقدار مواد برای دستیابی به تاثیر مطلوب یا کاهش چشمگیر تاثیر هنگامی که مقدار معمول مصرف شده است، مشخص می شود.

اینکه تحمل تا چه اندازه ای ایجاد شود در بین افراد مختلف و در بین مواد گوناگون بسیار تفاوت دارد و ممکن است انواع تاثیرات دستگاه عصبی مرکزی را در بر داشته باشد. ترک نشانگانی است که زمانی روی می دهد که غلظت مواد در خون یا بافت در فردی که مصرف مواد زیاد و طولانی مدت داشته باشد، کاهش می یابد. فرد بعد از ایجاد نشانه های ترک، احتمالا برای کاهش دادن نشانه ها، مواد را مصرف می کند. نشانه ترک در بین طبقات مواد بسیار متفاوت هستند و برای این طبقات دارویی، مجموعه ملاک های جداگانه ای برای ترک ارایه شده اند. علایم فیزیولوژیکی ترک محسوس که به راحتی اندازه گیری می شوند در مورد الکل، مواد شبه افیونی، داروههای آرامبخش، خواب آور، و ضد اضطراب رایج هستند.

علایم و نشانه های ترک در مورد مواد محرک (آمفتامین ها و کوکائین)، به علاوه توتون و حشیش، اغلب وجود دارند، ولی ممکن است کمتر اشکار باشند. بعد از مصرف مکرر فن سایکلیدین، مواد توهم زای دیگر، و مواد استنشاقی، نشانه های ترک قابل ملاحظه ای در انسان ها ثابت نشده است(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393). 2-1-4 اختلالات ناشی از مواد بر طبق DSM-5 طبقه کلی اختلالات ناشی از مواد، مسمومیت، ترک، و اختلالات روانی دیگر ناشی از مواد / داروها را شامل می شود(مثل اختلال روان پریشی ناشی از مواد/دارو، اختلال افسردگی ناشی از مواد).

2-1-4-1 مسمومیت و ترک مواد ویژگی اصلی، ایجاد نشانگان برگشت پذیر خاص مواد به علت مصرف اخیر مواد است(ملاکA). تغییرات رفتاری یا روان شناختی مشکل آفرین مرتبط با مسمومیت که اهمیت بالینی دارند (مثل ستیزه جویی، تغییر پذیری خلق، قضاوت معیوب) ناشی از تاثیرات فیزیولوژیکی و مواد بر دستگاه عصبی مرکزی است و مدت کوتاهی بعد از مصرف مواد ایجاد می شود (ملاکB). این نشانه ها ناشی از بیماری جسمانی دیگر نیستند و با اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمی شوند (ملاکD). مسمومیت با مواد در بین کسانی که به اختلال مصرف مواد مبتلا هستند شایع است، اما غالبا در افراد بدون اختلال مصرف مواد نیز روی می دهد(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

رایج ترین تغییرات در رابطه با مسمومیت، عبارتند از اختلالات ادراک، بیداری، توجه و تفکرف قضاوت، رفتار روانی-حرکتی، و رفتار میان فردی. مسمومیت های کوتاه مدت یا «حاد» ممکن است علایم و نشانه های متفاوت با مسمومیت های مستمر یا «مزمن» داشته باشند. ویژگی اصلی ترک، ایجاد تغییر رفتاری مشکل آفرین خاص مواد، همراه با همایند های فیزیولوژیکی و شناختی که ناشی از توقف، یا کاهش مصرف مواد زیاد و طولانی است (ملاکA). این نشانگان خاص مواد موجب ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در زمینه اجتماعی، شغلی، یا زمینه های مهم دیگر عملکرد می شود(ملاک C). نشانه ها ناشی از بیماری جسمی دیگر نیستند و با اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمی شوند (ملاکD). ترک معمولا ، اما نه همیشه با اختلال مصرف مواد ارتباط دارد. اغلب افرادی که ترک کرده اند میل شدیدی به مصرف دوباره مواد یا کاهش دادن نشانه ها دارند(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ ترجمه سید محمدی، 1393).

2-1-5 سبب شناسی در مدل وابستگی به مواد، وابستگی نتیجه فرایندی است که در آن عوامل متعددی که روی هم تاثیر متقابل دارند، بر رفتار مصرف مواد و از دست دادن انعطاف پذیری در تصمیم گیری برای مصرف یک ماده معین تاثیر دارند، هرچند اثرات هر داروی مشخص در این فرایند اهمیت زیادی دارد، اما همه افرادی که به یک ماده وابسته می شوند اثرات آن را به صورت یکسان تجربه نمی کنند و عوامل انگیزشی در افراد مختلف متفاوت است، به علاوه فرض بر این است که در مراحل مختلف این فرآیند، عوامل مختلفی دخالت دارند.

بنابراین دسترسی به مواد، مقبولیت اجتماعی و فشار همسالان در نخستین مصرف مواد تاثیر دارند، اما عوامل دیگری نظیر شخصیت و خصوصیات زیستی فرد احتمالا در نحوه ادراک اثرات دارو و میزان ایجاد تغییرات در CNS بر اثر مصرف مکرر آن اهمیت بیشتری دارند. عوامل دیگری از جمله اثرات خاص هر دارو نیز ممکن است در پیشرفت مصرف دارو به سمت وابستگی نقش مهمی داشته و برخی عوامل دیگر در احتمال بروز بر اثر مصرف دارو یا بهبودی موفقیت آمیز وابستگی دخالت دارند(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

فرض شده است که اعتیاد یک «بیماری مغزی است» و فرایندهای مهمی که رفتار مصرف داوطلبانه دارو را به مصرف جبری آن تبدیل می کند تغییرات حاص در ساختمان و نوروشیمی مغز فرد مصرف کننده دارو است، امروز شواهد کافی حاکی است که چنین تغییراتی در قسمت های مرتبط مغزی روی می دهد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

تصمیم برای مصرف دارو تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و روان شناختی بلافصل و همچنین سوابق بلند مدت مصرف دارو است. مصرف دارو یک رشته پیامدها به دنبال دارد که ممکن است آزارنده یا مشوق باشند، از طریق فرایند یادگیری به احتمال بیشتر یا کمتر تکرار مصرف دارو منجر شوند. در مورد بعضی از داروها، مصرف همچنین سبب آغاز شدن فرایند زیست شناختی وابسته به تحمل و وابستگی جسمانی و حساس سازی می گردد. به نوبه خود، تحمل می تواند برخی از اثرات جانبی دارو را کاهش دهد و امکان مصرف دورزهای بالاتر را بدهد یا آن را ایجاب کند، که خود بروز وابستگی جسمی را تسریع و شدید می کند. بالاتر از آستانه ای خاص، کیفیات آزارنده سندرم ترک انگیزه عود کننده مجزایی برای مصرف بیشتر دارو ایجاب می کند. حساسیت سیستم انگیزشی می تواند محدود محرک های وابسته به دارو را افزایش دهد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

2-1-5-1 عوامل عصبی- شیمیایی هر یک از داروهها دارای آثار مخصوص در بدن است(میلانی فر، 1389)؛ و کلیه مواد یا داروها که به نحوی منجر به وابستگی می شوند، به طور مشخص با نحوه عمل انتقال دهنده ها و تعدیل کننده های عصبی رابطه دارند(گلپرور و همکاران، 1382).

برای اکثر مواد مواد سوء مصرف، استثنای الکل، محقققین انتقال دهنده ها (عصب-رسانه) یا گیرنده های عصبی شناسایی کرده اند که اکثر مواد از طریق آنها اثرات خود را اعمال می کنند. برخی از پژوهشگران در مطالعات خود این نوع فرضیه را دنبال می کنند. مثلا مواد افیونی بر گیرنده های افیونی اثر می کنند. بنابراین در کسی که فعالیت افیونی درونزاد بسیار کم است یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درونزاد خیلی بالا است ممکن است در معرض خطر ابتلا به وابستگی به مواد افیونی قرار داشته باشد.

حتی در کسی که کارکرد گیرنده درونزاد در او کاملا طبیعی و و غلظت عصب –رسانه بهنجار است، مصرف طولانی مدت یک ماده مورد سوء مصرف ممکن است نهایتا سیستم گیرنده را در مغز تغییر دهد، به طوری که مغز برای حفظ تعادل، نیازمند ماده برونزا باشد. چنین فرایندی در سطح گیرنده ممکن است مکانیسم پیدایش تحمل در دستگاه عصبی مرکزیCNS باشد. با این حال اثبات تغییر میزان آزاد شدن عصب-رسانه و کارکرد گیرنده ناقل عصبی دشوار بوده و تحقیقات جدید بر اثرات مواد بر سیستم پیام برنده دوم و تنظیم ژن متمرکز است(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

انتقال دهنده های عمده ای که ممکن است در پیدایش سوء مصرف مواد و وابستگی مواد درگیر بوده باشند عبارتند از: سیستم های افیونی، کاتکولامین (مخصوصا دوپامین)، و گاماآمینوتیرتیک اسید (GABA). نورن های دوپامینرژیک ناحیه تگمنتال بطنی که به نواحی قشری و سیستم لیمبیک، خصوصا هسته اکومبنس کشیده می شوند، اهمیت خاص دارند. در این مسیر خاص تصور می شود که در قطع پاداش درگیر است و ظاهرا میانجی عمده اثرات موادی نظیر آمفتامین ها و کوکائین است. لوکوس سرولوس، بزرگترین گروه نورون های آدرنرژیک، تصور می شود در میانجیگری اثار مواد تریاکی و شبه تریاک درگیر است این راه مجموعا مدار پاداش مغز نامیده می شود(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

به علت اختصاصات فیزیولوژیک، بعضی از داروها با مقادیر بسیار کم اعتیاد به وجود می آورند. به طور مثال قدرت اعتیاد دهی هروئین به مراتب بیشتر از تریاک است در صورتی که این قدرت در مشروبات الکلی گوناگون مربوط به درجه خلوص و به مقدار الکل ان بستگی دارد. هروئین قوی تر از مرفین است چون قابلیت انحلال آن در چربی بیشتر از مرفین است و سریع تر از مرفین از سد خونی مغزی عبور می کند(میلانی فر، 1389).

2-1-5-2 عوامل ژنتیک تبیین های ژنتیک بر تحقیقات فامیلی، دوقلوها، فرزند خوانده ها و اخیرا بر دخالت ژن ها که بیش از چند سال از شناسایی آنها نمی گذرد، متکی است(گلپرور و همکاران، 1382).

شواهد مختلفی از استعداد ارثی اعتیاد به الکل و مواد مخدر وجود دارد. تاثیر مستقیم عوامل ژنتیکی، عمدتا از طریق اثرات مختلف مواد در بدن می باشد که بسته به نوع وراثت شخص، اثرات ماده نیز متفاوت خواهد بود(باوی، 1388). محققین اخیرا در مطالعه سوء مصرف مواد و وابستگی از روش پلی مورفیسم طولی محدود شده (RFLP) استفاده کرده اند و گزارش هایی از روابط ژن هایی که بر تولید دوپامین اثر می گذارند منتشر شده است(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

2-1-5-3 عوامل روان شناختی الف) عوامل شخصیتی و وابستگی به مواد اولین دیدگاه مطرح در روان شناسی که بر عوامل شخصیتی در وقوع وابستگی (اعتیاد) تاکید نموده، رویکرد روان تحلیل گری بوده است. فروید معتادان را دارای ویژگی های رفتار برگشت کننده به خاطر تثبیت شدگی در مرحله دهانی می داند. به این ترتیب معتادان افرادی معرفی می شوند که به دلیل عدم ارضا از ناحیه دهان، در مرحله رشد دهانی تثبیت شده، در بزرگسالی به طور افراطی این ارضا را در مصرف مواد مخدر جستجو می کنند(گلپرور و همکاران، 1382).

فرمول بندی های سایکودینامیک جدید، مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی می کنند (یعنی ناتوانی مقابله با واقعیت) (سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391). عده ای از متخصصان بر این باورند که شخصیت افراد معتاد در اعتیادشان دخیل است. زیرا وقتی دسترسی به مواد مخدر در جامعه ای به سهولت امکان پذیر است، همه افراد معتاد نمی شوند(باوی، 1388).

به طور کلی شخصیت فرد معتاد از دید روانپزشکی بسیار پیچیده است. معتادین به مواد مخدر و الکل از گروههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بوده و به هیچ وجه یک گروه خاص و متجانس از نظر شخصیتی نیستند(میلانی فر،1389).

محققان در تحقیقات خود دریافتند که بسیاری از معتادان مورد مطالعه آن ها علائمی از ویژگی های روان نژندی، و روان پریشی همراه با خصیصه رفتارهای ضد اجتماعی دارن. سایر تحقیقات نیز نشان داده اند که ویژگی های ضد اجتماعی در افراد معتاد بسیار بالاست. می توان نتیجه گرفت که رابطه بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل است. یعنی فرد به علت وضع خاص شخصیتی، نیازها، شکست ها، فقدان مهارت های اجتماعی، ناتوانی در برخورد صحیح با مسایل زندگی، ناکامی های زندگی، عدم ثبات عاطفی، شخصیت نابالغ و از همه مهم تر وابستگی روانی به اعتیاد روی می آورند. اعتیاد نیز به نوبه خود موجب می شود که فرد انسجام روانی – عاطفی خود را از دست بدهد.

به این ترتیب بین اعتیاد و شخصیت، دور باطلی ایجاد می شود(باوی، 1388). در میان اختلالات شخصیتی که با اعتیاد فرد ارتباط دارند سه نمونه شایع عبارتند از: اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت وابسته و اختلال شخصیت مرزی است. نمونه هایی از رفتارهای افراد با شخصیت ضد اجتماعی،مانند دروغ گویی، فریب کاری، کلاه برداری، ناسازگاری با موازین اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، رفتارهای پرخاشگرانه، ضرب و شتم است که میزان شیوع این اختلال حدود 3% است و 50% معتادان این اختلال شخصیت را دارند. نمونه هایی از ویژگی های شخصیت وابسته، عبارتند از: ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، انزوا، تنهایی، عدم اعتماد به نفس، احساس حقارت، ناتوانی در دفاع از حق خود، نداشتن قاطعیت، عدم تحمل کافی، پذیرفتن هرگونه خفت و خواری و توهین از فردی که به او وابسته است.

میزان شیوع این اختلال 5/2% است و افرادی با داشتن ویژگی شخصیتی برای فرار از ناکامی و شکست و برای سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف و ناتوانی های خود، دست به مصرف مواد مخدر می زنند و با مصرف ماده اعتیاد آور به حالتی آرامش، نشئه و احساس لذت دست پیدا می کنند و حاضر به پذیرفتن هر چیزی برای تکرار آن تجربه لذت بخش هستند.

هم چنین نمونه هایی از اختلال شخصیت مرزی عبارتند از: عدم ثبات در روابط بین فردی و عواطف، تکامشی بودن، رفتارهای مکرر خود کشی، اعمال خود آسیبی مکرر، از دست دادن مکرر شغل، ترک تحصیل، ازدواج های نا موفق، سوء مصرف مواد و روابط جنسی نابهنجار، احساس مزمن پوچی و بی حوصلگی، مجادله طلب و پرتوقع هستند(باوی، 1388).

ب) یادگیری و شرطی سازی مصرف دارو چه به ندرت روی دهد، چه به طور وسواسی، می توان رفتاری شمرد که با پیامدهای خود حفظ می شود. داروها می توانند از طریق خاتمه دادن به یک حالت آزارنده و مضر نظیر درد، اضطراب یا افسردگی رفتارهای پیشین را تقویت نمایند. در برخی از موقعیت ها اجتماعی، مصرف دارو، گذشته از اثرات فارماکولوژیکی، می تواند در صورتی که منجر به وضعیت خاص یا مقبولیت توسط دوستان گردد، آن را تقویت نماید.

هر بار مصرف دارو تقویت مثبت سریع را بر می انگیزد، خود در نتیجه بروز نشئه، رفع عواطف ناخوشایند، وقفه دادن علایم ترک، یا هر موقعیتی از این اثرات. به علاوه بعضی از داروها ممکن است دستگاه عصبی را نسبت به اثرات تقویتی دارو حساس سازند. در نهایت، ساز و برگ مصرف (سوزن ها، بطری ها و بسته های سیگار) و رفتارهای مرتبط با مصرف مواد ممکن است تقویت کننده های ثانوی گردند، همینطور سرنخ های اشاره کننده به قابلیت وصول ماده، و حضور آن، ولع یا میل شدید برای تجربه اثرات افزایش می یابد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

الگوی شرطی سازی کلاسیک مبنی بر ایجاد رابطه میان نشانه های رفتاری و موقعیتی با پاسخ های جسمانی و روانی قادر به تنیین این واقعیت است که وقتی نشانه های معمولی برای تزریق یک دارو به افراد معتاد ارائه می شود، بدون اینکه دارو یا ماده ای مصرف شود در پاسخ های شرطی شده، مثل افزایش دمای بدن و ... افزایش قابل ملاحظه ای رخ می دهد.

همین طور نشانه های محیظی آشنا، همچون دوستان یا محله های زندگی که با استفاده از دارو جهت تسکین فشارهای روانی و جسمانی تداعی شده اند، ممکن است باعث بروز پاسخ های جسمانی و احساس کشش شدید درونی برای مصرف مواد بشود(گلپرور و همکاران، 1382).

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم