پژوهشگران برای مطالعه حافظه تکالیف گوناگونی را طراحی کردهاند که از آزمودنیها خواسته میشود اطلاعات قراردادی (مانند نمرات) را به شیوههای مختلف به یاد بسپارند که این تکالیف به شرح زیر هستند:
1- تکالیف یادآوری در برار تکالیف بازشناسی: در یادآوری واقعیتها، واژه یا سایر گویهها از حافظه شخص تولید میشود. در بازشناسی، گویهای که از قبل فرا گرفته شده انتخاب یا مشخص میشود. سه نوع تکلیف عمده یادآوری وجود دارد؛ اول "یادآوری متوالی " که بر اساس آن گویهها به همان ترتیبی که ارایه شدهاند، یادآوری میشوند (کرودر و گرین ، ۲۰۰۰). دوم "یادآوری آزاد " که گویهها را به ترتیبی که شخص انتخاب میکند، به یاد آورده میشوند. سوم، "یادآوری نشانهدار " که در آن، ابتدا گویهها به صورت زوجی نشان داده میشوند و از شخص خواسته میشود که همتای آن را یادآوری کند (لاکهارت ، ۲۰۰۰).
حافظه بازشناسی به طور معمول خیلی بهتر از حافظه یادآوری است. تکالیف مختلف حافظه نشانه سطوح مختلف یادگیری است. تکالیف یادآوری به طور کلی، در مقایسه با بازشناسی، موجب سطوح عمیقتری از یادگیری میشود. برخی از روانشناسان به تکالیف حافظه بازشناسی تحت عنوان "دانش پذیرا " اشاره میکنند. به جای آن تکالیف حافظه یادآوری که در آن باید پاسخی تولید شود، نیاز به "دانش بیانگر " دارد. تفاوت بین دانش پذیرا و دانش بیانگر در زمینههایی غیر از تکالیف ساده حافظه (مانند هوش، زبان و رشد شناختی) نیز مشاهده میشود (استرنبرگ، ۱۹۴۹).
2- تکالیف حافظه ضمنی در برابر حافظه صریح: هر تکلیفی که در آن شخص به صورت هشیار درگیر یادآوری میشود، در بر گیرنده حافظه صریح است. در حافظه ضمنی ، شخص چیزی را یادآوری میکند ولی از این که در تلاش برای چنین کاری است، آگاهی هشیار ندارد (شاکتر، ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰؛ شاکتر، چیو و اوشنز، ۱۹۹۳؛ شاکتر و گراف، ۱۹۸۶؛ اتکینسون، ۱۹۴۹، ترجمه خرازی و حجازی، ۱۳۸۷). زیست شناسی یادگیری و حافظه پژوهشها نشان دادهاند که مراحل حافظه را ساختارهای متفاوتی در مغز اداره میکنند. شواهد به دست آمده از عکسبرداری از مغز نشان دادهاند که در جریان رمزگردانی، نواحی نیمکره چپ فعالتر و در جریان بازیابی، نیمکره راست مغز بیشتر فعال میشوند (شالیس و همکاران، ۱۹۹۴؛ تالوینگ و همکاران، ۱۹۹۴؛ ترجمه براهنی و همکاران، ۱۹۹۴).
پژوهش درباره رابطه بین هوش واندازه کلی مغز نتایج گیج کننده و اغلب متضادی پیدا کرده است؛ این امر در مورد اندازه هیپوکامپ صدق میکند. در تحقیقات انجام شده روی کودکان، نوجوانان و جوانان، معلوم شده است کسانی که هیپوکامپ کوچکتری دارند به طور متوسط از عملکرد حافظه بهتری برخوردار هستند (ونپتا،2004). یک فرضیه این است که آپوپتوسیس (خودکوشی نورونی) با دور ریختن نورونهای بیفایده، هیپوکامپ را بهبود میبخشد، افرادی که هیپوکامپ بزرگتری دارند کمتر در معرض این فرایند دور ریختن قرار گرفتهاند اما این عقیده فقط یک فرضیه است.
در بررسی بزرگسالان مسنتر نتایج ناهماهنگی پیدا شده است. هنگامی که افراد مسنتر میشوند، هیپوکامپ به تدریج کوچکتر میشود. در یک تحقیق معلوم شد ضعف حافظه در بین افرادی که هیپوکامپ آنها کوچک شده سریعتر از حد متوسط است (رودریگو و راز، 2004). در تحقیق دیگری که روی بزرگسالان مسن اجرا شد، بین حافظه کلامی و اندازه توام هیپوکامپ و قشر انتورینال ، منطقهای که به هیپوکامپ متصل است همبستگی نیرومندی به دست آمد (روزن و مکاران، 2003)؛ با این حال، تحقیقات دیگر بین اندازه هیپوکامپ و حافظه در افراد مسن، رابطه کم یا حتی برعکس پیدا کردهاند: حافظه بهتر در کسانی که هیپوکامپ کوچکتری دارند (ونپتا،2004).
مطالب مربوط به فعالیت هیپوکامپ از اندازه آن نیرومندتر به نظر میرسند. افراد از نظر ژنی که BDNF (نوعی نوروتروفین )را کنترل میکند، تفاوت دارند. رایجترین نوع این ژن برای اسیدآمینه والین در یک محل روی پروتئین BDNF رمزگردانی میشود؛ در حالی که نوع کمتر رایج آن برای متیونین رمزگردانی میشود. افراد دارای ژن ویژه متیونین در تکالیف حافظه عملکرد بدتر از حد متوسط دارند و فعالیت هیپوکامپ آنها هنگام انجام دادن این تکالیف کمتر از حد متوسط است ( حریری، ماتای، تسی تور، فرا، و وینبرگر، 2003؛ به نقل از کالات، ۲۰۰۷).