در فرهنگ سخن، مسئوليت به معني کاري را عهده دار شدن و عواقب و پيامدهاي آن را پذيرفتن، پاسخگو بودن، موظف بودن، تعهد به کسي يا چيزي، و در لغت نامه دهخدا به معني ضمان، تعهد ضمان، مواظبت امري کردن، متعهد کردن و موظف بودن آمده است.(حسيني قمي،1391). مسئوليت پذيري اشاره به خلق و خوي قابل اعتماد، هشيار، مسئول و منظم دارد و فرد مسئوليت پذير در هنگام مواجه با بازخورد منفي دربارۀ يک عمل يا تصميم، منابع بيشتري را براي عمل و ايستادگي در حل مشکلات اختصاص ميدهد( اسچلولز- هارت، تورو- کرونينگ و فري ،2009، به نقل از زارع بهرام آبادي، دره و اژدري 1389).
مسئوليت پذيري رفتار تکليف محور و هدف محور را شامل ميشود و مشخص ميکند که يک نفر تصميم خود را براي انجام يک عمل ادامه ميدهد و به سرانجام ميرساند. در واقع مسئوليت پذيري، ويژگي شخصيتي مرتبط با عملکرد شغلي مطلوب و سپر محافظت کننده در برابر فشارهاي شغلي ميباشد (زارع بهرام آبادي، دره و اژدري 1389). کلمز و بين مسئوليت را از نظر لغوي، توانايي پاسخ دادن و در عرف عام به مفهوم تصميم گيري مناسب و مؤثر دانسته اند. منظور آنها از تصميم گيري مناسب اين است که فرد در چهارچوب هنجارهاي اجتماعي و انتظاراتي که از او ميرود، دست به انتخاب بزند که سبب ايجاد روابط انساني مثبت، موفقيت و افزايش ايمني و آسايش خاطر ميشود و منظور از پاسخ مؤثر، پاسخي است که فرد را قادر سازد تا به هدفهايي که باعث تقويت عزت نفسش ميشوند، دست يابد.(کلمز و بين،1385).
اصل مسئوليت عبارت است از« افزايش مقاومت فرد در برابر شرايط، تا به جاي پيروي از فشارهاي بيروني از الزامهاي دروني تبعيت کند که احساس مسئوليت يا احساس تکليف ناميده ميشود»( باقري،1374). فردريک پرز معتقد است که انسان از طريق آگاهي قادر به انتخاب است و بنابراين، مسئول رفتار خود است. هر فرد بالغ و سالم از توانايي فکر کردن و واکنش دهي برخوردار است و درنتيجه، مسئول زندگي خويش است. او به مسئوليت به عنوان توانايي پاسخگويي خلاق به محيط نگاه ميکند( شيلينگ،ترجمه آرين،1384). در ميان روانشناسان آدلر بيشتر بر مسئوليت اجتماعي تأکيد دارد. او اولين روانکاوي است که به ماهيت اجتماعي انسان ميپردازد.
به نظر او انسان دائماً در جامعه با مردم در تماس است و مجموعۀ اين تماسها، سبب پرورش حس اجتماعي و آموختن احساس مسئوليت و همکاري ميشود.(همان منبع). درباره مسئوليت و رابطۀ آن با زندگي، گلاسر معتقد است که ناخشنودي و افسردگي نتيجۀ عدم احساس مسئوليت است. فرد غيرمسئول براي خود و ديگران ارزش قائل نيست. در نتيجه خود و ديگران را آزرده ميکند.(شفيع آبادي،1380).