مشخصات این متغیر:
شرح متغیر: افراد نوعاً ارزش‌های خود را با شرایط زندگی خویش‏ مطابقت می‏دهند. آن‌ها اهمیت ارزش‌هایی را که می‏توانند به آسانی بدان‌ها دست یابند، بالا می‏برند، و اهمیت ارزش‌هایی‏ را که پی‏گیری آن‌ها با مانع مواجه می‏شود، پایین می‏آورند (کوهن ، 2002).
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 44 صفحه
نوع فایل: word کد Mb113
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

افراد نوعاً ارزش‌های خود را با شرایط زندگی خویش‏ مطابقت می‏دهند. آن‌ها اهمیت ارزش‌هایی را که می‏توانند به آسانی بدان‌ها دست یابند، بالا می‏برند، و اهمیت ارزش‌هایی‏ را که پی‏گیری آن‌ها با مانع مواجه می‏شود، پایین می‏آورند (کوهن ، 2002). بالا بردن ارجحیت ارزش‌های دست یافتنی و پایین آوردن‏ ارجحیت ارزش‌های منع شده، در خصوص اغلب ارزش‌ها به‏ کار بسته می‏شود. عکس این مسأله در باب ارزش‌هایی به‏ وقوع می‏پیوندد که مربوط به آسایش مادی و ایمنی‏ هستند. هنگامی که چنین ارزش‌هایی با مانع مواجه‏ می‏شوند، اهمیت آن‌ها افزایش می‏یابد؛ وقتی این ارزش‌ها به سهولت به دست می‏آیند، آن‌ها تنزل می‏کنند. سن، جنس، و تحصیلات، تعیین‏کننده شرایط زندگی هستند که ترجیحات ارزشی را تحت تأثیر قرار می‏دهند (دلخموش، 1386).

دیدگاه پارسونز پارسونز در نخستین نوشته‏هایش بر اهمیت ارزش‌ها در کاهش بی‏نظمی در جامعه تأکید می‏کند، نظر وی در این زمینه به قرار زیر است: «کنش‏های انسان. . . به طور منظم در دو مفهوم قرار می‏گیرند که نه حاصل نزاع همه‏اند و نه به طور غیر قابل پیش‏بینی دگرگون می‏شوند. این دو ویژگی نظم تنها زمانی می تواند وجود داشته باشند که همه یا بیشتر اعضای جامعه‏ دارای ارزش‌های غایی معینی باشند که اهداف آنان را تعیین و وسایل مجاز نیل به آن اهداف را معیین می‏کنند. این ارزش‌ها، نظم و مفهوم را در رفتار افراد اعمال و تضاد و ناآرامی را در جامعه تهدید می‏کنند» (کوهن، 2002).

در نتیجه می‏توان گفت پارسونز بنیاد نظم را نه در ساختار اجتماعی بلکه در ساخت نظام کنش مبتنی بر ارزش‌های معنادار برای کنش‌گر که در نظام شخصیتی فرد درونی و در نظام فرهنگی جامعه نهادینه شده، می‏داند. پارسونز با الهام از نتایج کار بیلز و به دنبال تمایزگذاری میان کارکردهای درونی/ بیرونی و کارکردهای مصرفی/ابزاری؛ با تقاطع آن‌ها در یک جدول دو بعدی، یک مدل‏واره کارکردی نظام کنش را به دست داد که در آن برای مشخص کردن چهار کارکرد اساسی نظام کنش و خواندن آن‌ها در جهت گردش عقربه ساعت از حروف اختصاری‏ A GIL استفاده می‏کند که در آن‏ A نماینده کلمه‏ (سازگاری )، G نماینده واژه‏ (دستیابی به هدف‏ها )،I نماینده کلمه‏ (یگانگی ) و L نماینده کلمه‏ (حفظ الگوهای فرهنگی ) است. پارسونز در قالب طرح‏ AGIL خود قادر است کلیه مفاهیم اساسی را از چهار نظام فرعی کارکردی کنش نیز، به منزله یک نظام در نظر گرفته می‏شود که به نوبه خود به عنوان یک نظام بر حسب مدل‏ AGIL به چهار خرده نظام تبدیل می‏شوند و این روند تا پایین‏ترین سطح انتزاع می‏تواند ادامه داشته باشد.

سطوح تحلیل پارسونز را می‏توان به صورت ذیل مشخص کرد:

1- اولین سطح: همه نظام‏های زنده که در بالاترین سطح انتزاع قرار می‏گیرند؛

2- دومین سطح: نظام‏های کنش شامل همه چیزهای موجود در کنش بنیادی؛

3- سومین سطح: خرده نظام‏های کنش، شامل نظام‏های شخصیتی، فرهنگی، زیست شناختی(ارگانیستی) و اجتماعی؛

4- چهارمین سطح:نظام‏های خرده نظام‏ها، نظام جامعه پذیری (فرهنگی)، نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه‏ ای؛

5- پنجمین سطح: خرده نظام‏های خرده نظام‏ها برای مثال در عرصه اقتصاد شامل: خرده نظام پیمان‏های اقتصادی، خرده نظام سرمایه‏گذاری، خرده نظام تولید، خرده نظام‏سازمانی و احتمالا این فرآیند را می‏توان تا بی‏نهایت ادامه داد (کرایب ، 1999).

این نظام‏های فرعی شامل نظام ارگانیکی، نظام شخصیتی، نظام اجتماعی و نظام فرهنگی‏اند. سومین شرط نظام پارسونزی، پس از ساخت و کارکرد، وجود نوعی فرآیند است. او با یک تحلیل فرایندی و با استفاده از نظریه سیبرنتیک ، سلسله مراتب سیبرنتیکی نظام عمومی کنش را مطرح می‏کند.

پارسونز از سوی دیگر توجه خود را به ویژگی کنترلی اطلاعات و سلسله مراتب حاکم بر اجزای نظام، معطوف کرده تا از این طریق عامل کنترل‌کننده اصلی را شناسایی نماید. از دیدگاه وی تبادل انرژی و اطلاعات همواره میان اجزای نظام وجود دارد و همه اجرای یک نظام از لحاظ ذخیره اطلاعات و انرژی برابر نیستند، بعضی‏ها انرژی کمتری دارند و از اطلاعات بیشتری برخورداند و بالعکس. از سویی دیگر، بنابر اصل اساسی سیبرنتیک، اجزایی که واجد اطلاعات بیشتری باشند، بر اجزای دارای انرژی بیشتر و اطلاعات کمتر، نظارت و کنترل دارند (کوهن، 2002).

بنابراین، عوامل تأمین‌کننده انرژی مشروط کننده کنش و عوامل تأمین کننده اطلاعات، کنترل کننده کنش یک نظام کنش‏اند. در نتیجه در هر نظام کنش مجموعه‏ای از نظارت پی در پی و تجمعی و با نظم سلسله مراتبی قابل مشاهده است. به طوری که اجزای پر انرژی‏تر در پایین‏ سلسله مراتب جا دارند و نقش عامل‏های وضعی کنش را ایفا و اجزای پر اطلاعات‏تر در بالای سلسله مراتب قرار دارند و نقش نظارت کننده کنش را ایفا می‏کنند.

اگر چهار نظام فرعی کنش را در نظر بگیریم، می‏توان گفت که نظام فرعی ارگانیسم زیستی از لحاظ انرژی، غنی‏ترین و از لحاظ اطلاعات فقیرترین است و در مرتبه بعدی نظام شخصیت و در مرتبه بالاتر نظام اجتماعی و در رأس سلسله مراتب، نظام نوعی فرهنگ جا دارد که بدون تردید غنی‏ترین آن‌ها از لحاظ اطلاعات و فقیرترین آن‌ها از لحاظ انرژی است.

به عنوان نتیجه نهایی، می‏توان گفت که نظام فرهنگی بر نظام اجتماعی، نظام شخصیت و بر ارگانیسم زیستی نظارت می‏کند. این در حالی است که نظام اجتماعی بر شخصیت نظارت دارد و شخصیت نیز نظارت خویش را بر ارگانیسم زیستی اعمال می‏کند (سفیری و شریفی، 1384).


 

خرید آنلاین و دانلود فوری این محصول (این محصول در هیچ سایت مشابهی وجود ندارد)
قیمت : 49000 تومان
قبل از کلیک ابتدا شماره یا کد فایل را یادداشت کنید در مرحله بعد باید وارد کنید. 

انتخاب جدیدترین موضوعات پایان نامه روانشناسی، مشاوره و علوم تربیتی و انجام تخصصی پروپوزال(دانلود نمونه کار پروپوزال)::

شماره تماس: 09011853901
جهت ارسال سریع پیام در پیام رسان های زیر نام هر یک را لمس کنید.