پديده گشتالت (Gestalt) اولين بار در 1910، در ذهن ماکس ورتايمر(Max Wertheimer)، روانشناس چک تبار، شکوفا شد.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
17 صفحه
کد:
211 mt
زمينه پيدايش روانشناسي گشتالت
پديده گشتالت (Gestalt) اولين بار در 1910، در ذهن ماکس ورتايمر(Max Wertheimer)، روانشناس چک تبار، شکوفا شد. اين اتفاق به سادگي، زماني رخ داد که وي در حال مسافرت با قطار متوجه شد درختها، خانهها و اشياي ديگري که پيرامون وي در خارج از قطار ديده ميشوند، در حال حرکتاند. اگر چه قبل از او افراد زيادي اين اتفاق طبيعي را مشاهده کرده بودند اما اين ورتايمر(Max Wertheimer) بود که از خود پرسيد: «با اين که مسلم است اين اشياء همه ثابت و فاقد حرکتاند، پس علت اين جابجائي چيست؟ تنها چيزي که به ذهنش خطور کرد اين بود که شايد فرايند ادراکي ما با احساسهاي مجردي که آنها را به وجود ميآورند مشابه نباشد» (شاپوريان، 1386، ص74). ورتايمر با نگاه کردن به تصاوير پشت سر هم يک کودک و يک اسب، به اين نتيجه رسيد که با به حرکت در آوردن سريع اين تصاوير، به نظر ميرسد کودک سوار بر اسبي است که در حال يورتمه رفتن است. وي آزمايشهاي بعدي خود را به کمک دو نفر از استادان جوان دانشگاه فرانکفورت، کورت کوفکا (KurtKoffka) و ولفگانگ کهلر (Wolfgang Kohler) ادامه داد. اين سه تن مثلث بنيانگذاران روانشناسي گشتالت را تشکيل ميدهند.
هر چند اين پديده سالها پيش مورد توجه قرار گرفته و موجب اختراع سينما شده بود، اما اهميت موضوع در توصيفي بود که ورتايمر ارائه کرد. او دريافت که: «گشتالت يا کل تجربه ادراک شده، داراي خاصيتي است- مثلاً حرکت- که در اجزاي آن وجود ندارد».(شاپوريان، 1386، 96)
در شکلگيري نظريه گشتالت، عقايد و آراي گوته (Johann Wolfgang Von Goethe) ، کانت (Immanuel Kant) و ارنست ماخ (Ernst Mach) نيز بسيار مؤثر بوده است. چنان كه نوع تلقي کانت از جهان، تأثير ملموسي بر تجربه مجموعههاي سازمان يافته بصري در ذهن -که هسته اصلي ايده گشتالت را تشکيل ميدهد- به جاي گذارده است. رويکرد به جهان نه به عنوان واقعيتي بيروني و عيني، بلکه به مثابه چيزي ساخته و پرداخته فرآيندهاي ادراکي انسان، نگرشي کانتي بود که بسيار مورد توجه گشتالتگرايان قرار گرفت.