در تعریف ساده «علم اقتصاد» باید گفت اقتصاد علمی است که با مسئله کمیابی و خواست انسان سر و کار دارد. «اقتصاد عبارت از مطالعه روش تخصیص منابع فیزیکی و انسانی کمیاب در میان خواستهای نامحدود یا مقاصد رقیب است
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
29 صفحه
کد:
170 mt
هنر و اقتصاد
در تعریف ساده «علم اقتصاد» باید گفت اقتصاد علمی است که با مسئله کمیابی و خواست انسان سر و کار دارد. «اقتصاد عبارت از مطالعه روش تخصیص منابع فیزیکی و انسانی کمیاب در میان خواستهای نامحدود یا مقاصد رقیب است. به عبارت دیگر اقتصاد عبارت است از مطالعه کمیابی و هنگامی فعال میشود که مردم بیش از آنچه که میتوانند تولید کنند، تقاضا نمایند ... کالاها کمیاب هستند، زیرا منابعی که برای تولید آنها به کار گرفته میشوند، دارای استفادههای دیگر نیز میباشند ... علم اقتصاد تاثیر عواملی که قیمت و مقادیر کالاهای فروخته شده را تعیین میکنند مورد تحلیل قرار میدهد.» (موریس، 1384، 15)
پس از این تعریف مختصر باید خاطرنشان کرد که، پرداخت به مقوله اقتصاد هنر بیشتر مورد علاقه جامعهشناسان و انسانشناسان بوده است تا منتقدان هنری. انسانشناسی اقتصاد هنر به بررسی مجموعه روابط تولید و مصرف کالای هنری در سطح اجتماعی میپردازد. آفرینش هنری جدا از مقولههای فردی چون خلاقیت، توانمندی هنرمند، در فرآیندی اجتماعی از عواملی خارج از مقوله هنر تاثیر میپذیرد. شرایط اجتماعی جامعه و وضعیت اقتصادی هر شاخه خاص هنر، همه در سرنوشت تولیدات و مصارف فرهنگی و هنری آن موثراند. گاه شرایط اجتماعی باعث رونق و پیشرفت هنری خاص، در یک جامعه و در مقطع زمانی خاص میشود و گاه چرخ حرکت آن را متوقف میسازد.
بر اساس تعاریف جامعهشناسی؛ هنر و هر آنچه محصول آن باشد (چه هنر والا و متعلق به موزه و گالری و چه هنرهای تزئینی) در زیر شاخه «فرهنگ» قرار دارد. به جز بحثهای قدیمی در باب «زیربنا» یا «روبنا» «بودن فرهنگ» در جامعه انسانی، فرهنگ به صورتی نظاممند تمامی الگوها و کنشهای فردی، اجتماعی، هویتی، ارزشی، اخلاقی و روابط انسانی را تعریف میکند. کوتاه کلام اینکه هنر محصولی مهم است که از «قالب دو وجهه فرهنگ- ایدئولوژی» باز تولید میشود در شرایط مدرنیته، پسامدرنیته و جهانی شدن، اقتصاد، جایگاهی تعیینکننده در عرصه فرهنگ دارد زیرا «فرهنگها با عرضه مدلهای واقعگرایانه یا آرمانگرایانه به سرمایهداری جهانی امکان میدهند تا از تنوع اشکال فرهنگی به مثابه کالا بهرهبرداری کند» (گل محمدی، 1381، 107)