آقا یوسف کارمند بازنشسته است و در خانه های مردم به عنوان نظافت چی کار می کند. همسرش چند سال پیش فوت شده و پسرش هم زن و بچه اش را رها کرده و به کانادا رفته.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
38 صفحه
کد:
114 mt
مفصل بندی دال های مرتبط با شخصیت آقا یوسف
رعنای جوان با دیدی کاملاً متفاوت از پدرش به دنیا و زندگی می نگرد و بسیاری از اصول و قواعد سنتی، که برای پدرش، به شدت محترم است را باور ندارد و خلاف آنها عمل می کند. او دختری استقلال طلب و آزادی خواه است که در عین حال که پدرش را دوست دارد (چنان چه می بینیم برای پدرش غذا درست می کند، لباس های او را اتو می زند، به دست او که با مواد شوینده آسیب دیده پُماد می مالد، خوردن قرص هایش را به او یادآوری می کند و...)، اما به خودش هم بسیار اهمیت می دهد و برای آینده اش (برای رفتن به کانادا همراه دکتر مهران) برنامه ریزی می کند.
رعنا عشق مالِکانۀ پدر نسبت به خود را نمی پسندد و آن را محدودکننده و دست و پاگیر می داند. شاید دلیل پنهان کردن رابطه اش با دکتر، از پدرش هم به همین خاطر باشد. چنان که پیرمرد خطاب به آقا یوسف می گوید: «تو به هر قیمتی میخوای دخترت رو ورِ دلت نگه داری. بـرای همینه که دخترتو می ترسونی. میدونم که عاشق دخترتی. دخترت از همین عشق زیادیه که می ترسه. اگه نترسه حرفاشو بهت میزنه».
درمقابل، عشق رعنا به پدرش به هیچ وجه تملک جویانه نیست. هم چنان که آرزو می کند پدر تنهایش عاشق پیرزن همسایه که هر روز برایش نان می برد، شده باشد و بخواهد با او ازدواج کند. حتی در صحنه ای از فیلم رعنا و دوستش مریم را می بینیم که با جعبۀ شیرینی به خانۀ پیرزن می روند تا شاید از او برای آقا یوسف خواستگاری کنند. اما وقتی از لای در پیرزن را در حال غذادادن به همسر پیر و مفلوجش می بینند جعبۀ شیرینی را همان جا گذاشته و خود از خانه خارج می شوند.