ارمجانی؛ فعالیت هنری را در ایران، همگام با مدرنیست های ایرانی آغاز کرد و پس از رفتن به امریکا، با شیوه های هنر مفهومی آشنا شد. وی در ابتدای دهه 60 میلادی در سن 21 سالگی ایران را ترک گفت و به تحصیل د رفلسفه و نقاشی پرداخت.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
21 صفحه
کد:
42 mt
آنیش کاپور
آنیش کاپور با اینکه به عنوان یک مجسمهساز شناخته میشود اما دغدغههای زیباشناختی، اجتماعی و سیاسیاش همواره وی را به سمت موقعیتهای مفهومی سوق داده و این گرایش، خواهناخواه کاپور را از یک هنرمند منطقهای به متفکری جهانی تبدیل کرد. وی مانند حلقهای ارتباطی است؛ حلقهای که تفکرهای شرقی و روشهای غربی را یکجا و به زیباترین شکل در خود جمع و ترکیب کرده است. به این ترتیب وی در 1990 به عنوان نماینده بریتانیا در دوسالانه ونیز شرکت میکند. وقتی در سال 2001 آینه آسمان را در شهر ناتینگهام و بعد در نیویورک برپا کرد دیگر بر همگان ثابت شد که با هنرمندی مواجه شدهاند که تنها در پی بازنمایی سمبلیک ابژهها (چیزها) نیست بلکه اندیشمندی است که با تاکید بر نقاط مشترک تمامی انسانها آنان را دعوت به تفکر میکند؛ آینهای که انسان را به خود نمینمایاند بلکه به سمت آسمان، همان سقف زیبای دستنیافتنی چرخیده است. شاید این برای نخستین بار بود که در انحنایی لطیف آسمان چهره خود را در آینه انسان معاصر مشاهده کرد. چه آنهایی که «دروازه ابر» آنیش کاپور را در پارک هزاره شیکاگو دیدهاند، چه افرادی که از نزدیک یا از طریق تصویر، شاهد «آینه آسمان» او در راکفلر سنتر نیویورک بودهاند و چه کسانی که اخیرا شاهد چیدمان لوویاتان (Leviathan) او در گران پاله پاریس بودند، همگی به توانایی شگرف این هنرمند بریتانیایی هندیتبار در میخکوب کردن مخاطب، معترفاند.
مثلا در حجم دیگری که تحت عنوان هنگامی که من حامله هستم دارد در واقع آنیش کاپور بصورتی از این اسم حامله یک استفاده استعاره ای هم کرده خودش اشاره می کند که وقتی شما روبه روی این حجم قرار میگیرید این حجم حذف می شود و به خاطر سفیدی مطلقی که دارد و بخاطر اینکه در واقع از دیوار برآمده این حجم دیگر خودش را نشان نمی دهد ولی وقتی به اصطلاح از زوایای جانبی دیده شود می تواند بیننده را به حجم آن برآمدگی هدایت کند.تجربیات کاپور خیلی زیاد است. در دوره ای کاپور از شکلهای مقعر محدب وتوپ مانند و شکلهای دیگر استفاده می کند که معمولا حالتی انعکاسی دارند.شاید زبان مجسمه ای کاپور او را خیلی فراتر از هپورث می برد و او را وارد حوزه تازه ای می کند.انعکاس این مجسمه ها هم یک حالت غیر مادی به آنها می دهد و به جای آن فضای اطراف مجسمه وارد آن حجم مقعر توپ مانند یا محدب می شود.کاپور خیلی هوشمند است روی قرارگیری مجسمه.این تجربه اجسام آیینه مانند می بینید همان شکلی که درون مرمر داشت با شکلی شفاف دیگر تجربه شده است.بدیهی است که فضای گالری و حوزه ناظر از این مجسمه دیده می شود.شما هر بار یک موقعیت از فضا و نگاه تجربه می کنید و این چیزی است که مجسمه را خیلی فراتر از ماده و شکل آن می برد.
حتی بسیاری از آیینه های مقعر فضاهای داخلی را وارونه می کند و وقتی شما جلوی مجسمه قرار می گیرید فضا نظاره گر و مخاطب وارونه می شود.گاهی وقتها این حالت را از سیقل دادن سنگ بوجود می آورد و دوره حجم بافت دیگری دارد و وقتی مخاطب در وسط این مجسمه قرار می گیرد فضایی را تجربه می کند که قبلا تجربه نکرده است.کارهای بزرگ کاپور آنقدر پیشرفته است که یکی از آخرین کارهایش در میلنیوم پارک لندن هست که ابعاد غول آسایی دارد و فضای شهری و دیگران در این مجسمه انعکاس پیدا می کنندو به صورت منحنی می شود در واقع کاری که با فضا انجام می دهد بشکلی تازه است کاپور بسیار پر کار است و ریشه های خاصی را دنبال می کند. مجسمه هایی که با ریختن پودرهای خاص بروی آنها فضای آنها توسط رنگ اطراف می شود.که معمولا از اشکال گیاهی استفاده می کنند. مثل جوانه ها و میوه های اولیه. کاپور با این کار یک نوع تجربه ی فضایی را انجام می دهد منتهی این تجربه با رنگ ارایه می شود نه با حجم. خودش اشاره می کند که رنگ آنقدر حجم فیزیکی ندارد ولی قدرت متحول کردن و تغییر فضای اطراف مجسمه را دارد بنابر این آنیش کاپور با ریختن این پودرها بر روی مجسمه ها این فضا را به اطراف مجسمه انتشار می دهد.