موضوع مقاله علمی پژوهشی روانشناسی درباره بی اشتهایی عصبی اگر بتواند جدید و کار نشده باشد شانس شما را برای پذیرش مقاله افزایش می دهد. در ادامه بی اشتهایی عصبی بیان شده است و پنج موضوع جدید در این زمینه پیشنهاد داده ایم.

اختلال بی اشتهایی عصبی

بی اشتهایی عصبی یک اختلال در رابطه انسان با غذا خوردن است که با کاهش عمدی وزن با کاهش میزان غذا خوردن و ورزش بیش از حد مشخص می شود، با ترس شدید از چاقی و نقص در درک ذهنی از تصویر بدن، با دشنگ وسواسی با همه چیز مربوط به غذا خوردن، وزن بدن و روش های مختلف رژیم غذایی، که منجر به کاهش وزن بدن به گونه ای است که زندگی بیمار را به خطر می اندازد، و باعث یائسگی در زنان و انرژی جنسی ضعیف در مردان می شود. بی اشتهایی عصبی معمولاً در دهه دوم زندگی و اغلب سه یا چهار سال پس از بلوغ آغاز می شود، اگر چه بسیاری از موارد در دهه چهارم یا پنجم زندگی در زنان ظاهر می شود، اما آنها به ندرت موارد معمولی بی اشتهایی عصبی هستند، و ما می توانیم بگوییم که میزان مردان مبتلا به بی اشتهایی عصبی در مقایسه با زنان به 1-10 می رسد، که یک مرد برای هر ده زن است. این اختلال بیشتر اوقات آغاز می شود، اگر نه همه، با یک تلاش طبیعی برای پیروی از یک رژیم غذایی لاغری، و این پدیده در جوامع عربی ما در دوره اخیر در حال افزایش است و همه چیز در اطراف ما نشان می دهد که سال به سال در حال افزایش است و همچنان افزایش خواهد یافت، اما مهم این است که در اینجا به این نکته اشاره کنیم که هر کسی که رژیم غذایی لاغری را دنبال می کند با بی اشتهایی عصبی یا سایر اختلالات خوردن بیمار نمی شود و در درصدی تا پنجاه درصد موارد شروع این اختلال پیش از حوادث اجتماعی است.

مسلماً مانند زمانی که دختری به خاطر چیزی در ظاهر بدنش مورد تمسخر قرار می گیرد، به عنوان مثال، اندازه شکم یا باسن، یا کسی که به طور کلی چاقی او را مورد انتقاد قرار می دهد، و این رویداد ممکن است ورود به دانشگاه، درخواست شغل جدید، تغییر مسکن، یا دور شدن از خانواده به یک دلیل یا دلیل دیگر باشد، به طوری که دختر می بیند که اندازه مسئولیتی که بر دوش او گذاشته شده است، از آنچه که به آن عادت دارد فراتر رفته است، اگرچه چنین رویدادهای زندگی البته برای بسیاری اتفاق می افتد بدون اینکه به نرورا مبتلا شوند. بنابراین دختر شروع به پیروی از رژیم غذایی می کند و مراحل اولیه با جدیت مشخص می شود و اصرار معمولاً کلمات تحسین را از دوستان و نزدیکان استخراج می کند،و بیمار به دنبال آن است که با اجتناب عمدی از کربوهیدرات ها و قندها و به خوردن همه اگر او می تواند، و هنگامی که کاهش وزن خود را شروع به عبور از مرزهای که اطمینان کسانی که در اطراف او و شروع به ابراز نگرانی خود را در مورد او، بیمار با این مواجه با آن را یک راز بین او و خود و اغلب مجبور به دروغ گفتن به خانواده اش در مورد مقدار او مشتاق است که به تنهایی و در زمان ها و مکان هایی که کسی او را نمی بیند غذا بخورد و مدت زیادی طول می کشد تا غذا بخورد، نه به این دلیل که مقدار زیادی می خورد، بلکه به این دلیل است که مثلاً غذا را به قطعات کوچک قطع می کند و هر قطعه را برای مدت طولانی می جود.

بسیاری از بیماران علاقه چشمگیری به تهیه غذا برای خانواده از خود نشان می دهند، بنابراین ساعت های زیادی را صرف تهیه وعده های غذایی غنی از کالری می کنند، اما فقط با مزه کردن مزه آنها را نمی چشند مگر آن طور که زن روزه دار طعم پختن خود را می چشد تا میزان انضباط درجه شوری در آن را بداند، به عنوان مثال، او طعم و سپس دریبل آنچه او طعم و آن را بلع نیست، و بیمار در طول این دوره علائم روانی، از جمله اضطراب، افسردگی، انگیزه و پرخاشگری اگر او به دست آوردن وزن، در ازای باز بودن و برون گرایی اگر آن را کاهش می دهد و دوباره کنترل بر آن است.

در مراحل پایانی اختلال نوعی از دست دادن کنترل اشتها یا خود گرسنگی در مراحل پایانی اختلال وجود دارد که در آن بیمار مقادیر زیادی غذای غنی از کالری می خورد و در طول این تشنج ها بیمار به سرعت غذا می خورد و احساس می کند قادر به توقف خوردن یا کنترل آنچه می خورد و آنچه نمی خورد نیست و در برخی موارد بیمار متوقف نمی شود درباره غذا خوردن جز به خاطر درد برخی دیگر اغلب با فشار دادن به پشت زبان به استفراغ (القای عمدی استفراغ) متوسل می شوند تا آنچه در طول تقلا خوردن خورده شد باعث افزایش وزن نمی شود و برخی از بیماران از ملین هایی استفاده می کنند که حرکت روده را افزایش می دهد و فکر می کنند که این کار باعث جذب ناقص غذا از آن ها و در نتیجه اسهال خواهد شد و برخی از آن ها به همین دلیل تلاش عضلانی اغراق آمیز انجام می دهند و برخی به دنبال آن طلسم خوردن هستند. با روزه گرفتن برای دوره های طولانی، و البته این امکان وجود دارد که تمام این روش های کاهش وزن در بیمار بی اشتهایی بدون نیاز به خوردن تشنج رخ دهد و برخی از بیمارانی که توانایی گرسنگی خود را از دست داده اند و نمی توانند از خواب بیدار شوند، آنچه را که دوست دارند از غذا می جوند و سپس بدون بلع آن از دهان تف می کنند.

انواع بی اشتهایی عصبی

به دلیل وقوع اپیزودهای پرخوری در برخی بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی و نه برخی دیگر، بسیاری از محققان تمایل به فرض وجود دو زیرنوع بی اشتهایی داشته اند:

۱- نوع پرخوری (پرخوری/پاکسازی) زیرنوع: نوع پرخوری اپیزودها، و رفتارهای اصلاح شده آن ها، پس از یک دوره علائم اختلال بی اشتهایی عصبی (یا مدتی پس از حمله بی اشتهایی فعلی در مواردی که با یک دوره تشنج مشخص می شود) رخ می دهد.

2- محدود کردن Subtype، که در آن نه پرخوری و نه رفتارهای اصلاح شده خود را رخ می دهد (به طور منظم) در طول تشنج فعلی، و یا در طول کل سابقه اختلال بی اشتهایی. انکار مداوم بیمار از نازک بودن بیش از حد و حتی حس چاقی او با وجود لاغری ظاهری اش منجر به این فرض شد که نقصی در تصویر ذهنی بدن وجود دارد به طوری که تصویر ذهنی تصور شده از بدن بزرگتر از تصویر واقعی آن بود، به طوری که یکی از مشاهدات بالینی که این نقص را آشکار کرد این بود: که اگر از بیمار بخواهید که از درب خاصی عبور کند و آن را باز کند تا اجازه داشته باشد دقیقاً از آن عبور کند (که این میزان وسعت آن را کنترل می کند).

او آن را بیش از حد باز می کند، و آن را از این به دنبال آن است که او احساس می کند یک بدن بزرگتر از یکی از واقعی است که مردم می بینند! به خصوص که مطالعات اخیر نشان داده اند که چنین نقصی در افراد غیر مبتلا به بی اشتهایی عصبی رخ می دهد، به عنوان مثال، در زنان باردار رخ می دهد و در دختران نوجوان و دیگران رخ می دهد، و یک مطالعه تاریخی در مورد موارد گرسنگی خود توصیف شده در میراث غربی از سال ۱۵۰۰ تا ۱۹۳۹ نشان داده است که اگرچه نشانه هایی از علاقه به تصویر بدن از قرن هفدهم وجود دارد، علاوه بر ظهور شواهد پراکنده ای مبنی بر وجود ترس از چاقی از اواخر قرن نوزدهم، اختلال تصویر بدن توصیف نشده و هیچ نشانه ای از آن در ۳۶۰ مورد خود گروه هایی که در میراث غربی توصیف شده اند، وجود ندارد.

ما به ندرت تصویر پاتولوژیک بی اشتهایی عصبی را بدون سایر اختلالات روانی همراه پیدا می کنیم، در دو سوم موارد بی اشتهایی عصبی اختلال افسردگی عمده ای وجود دارد، و در سه چهارم موارد که در آن نشانه های بی اشتهایی و پرخوری عصبی در همان بیمار در همان زمان ملاقات می کنند، ما اختلال افسردگی عمده ای را نیز پیدا می کنیم، و در مورد اختلال وسواسی اجباری و اختلالات هراسی، به ویژه هراس آرنا و اختلال حمله وحشت، آنها را در درصدی تا یک چهارم بیماران بی اشتهایی در همان زمان پیدا می کنیم، و اختلالات شخصیتی که در درصدی از تا به یک چهارم موارد نیز، به ویژه گروه مضطرب یا ترسو از اختلالات شخصیت (اختلال شخصیت اجباری، اختلال شخصیت اجتنابی، و اختلال شخصیت وابسته ).

این نکته مهم است که در اینجا به این نکته اشاره کنیم که گرسنگی مداوم به خودی خود منجر به ظهور علائم روانی مانند بد خلقی می شود، اضطراب، وسواس و حرکت مکرر در افراد عادی و در بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی، البته، که باعث تشخیص یک اختلال مرتبط یا همراه با اختلال بی اشتهایی عصبی چیزی است که نیاز به بازتاب، بازتاب و ارزیابی خوب دارد، بنابراین بهتر است قبل از تشخیص هر گونه همراهی (یا همراهی) بیماری من با بی اشتهایی عصبی این است که بیمار شروع به پایبندی به مقادیر غذایی کرده است که روانپزشک در طول فرایند درمان با آن موافق است، تا از این علائم روانی گرسنگی مداوم خلاص شود زیرا گرسنگی مداوم منجر به تغییرات روانی و رفتاری زیادی می شود، چرا که هنگام بحث در مورد اثرات روانی رژیم غذایی لاغری در فصل رژیم غذایی نشان خواهیم داد. چگونه یک روانپزشک بی اشتهایی را از نظر تاریخی تشخیص می دهد، ایده هایی در مورد بی اشتهایی از در نظر گرفتن آن نوعی هیستری یا به سادگی سوء تغذیه روان زا تکامل یافته اند تا آن را به عنوان مرحله ای از زوال عقل ببینند یا آن را عدم تعادل هورمونی ناشی از خرابی ترشحات هیپوفیز به یک دلیل یا دلیل دیگر در نظر بگیرند.

البته انتظار می رود که معیارهای تشخیص آن به عنوان یک اختلال روانی در راستای آن تکامل تغییر کرده باشد، تا زمانی که ما در دهه هشتاد قرن بیستم به طبقه بندی های توصیفی رسیدیم، که توصیف پدیده های خاص حاضر در بیماران را به عنوان روشی که اجازه توافق بین همه را می دهد، گرفت و سپس به تدریج از ارائه طبقه بندی برای یک محیط یا فرهنگ خاص به طبقه بندی فکر کرد که سعی می کند تفاوت های بین فرهنگ ها را رها کند، با این فرض که تنها مدل مجاز از آنچه یک اختلال روانی طول می کشد یکی در تمام جهان است. و چیزی که او با آن مخالف بود اختلالی است که نمی توان آن را وارد قالب کرد، بنابراین آنها آن را یک اختلال روانی می نامند که به نوعی یا به نوعی ناقص مشخص نشده است و در عین حال که جستجوی دیوانه وار برای توضیحات ارگانیک کامل برای اختلالات روانی در نوسان کامل در تلاش برای نصب مواد به عنوان استاد همه چیز از جمله انسان بود .

معیارهای تشخیصی بی اشتهایی عصبی

مهم ترین معیارهای تشخیصی یافت شده در روانپزشکی مدرن را ارائه خواهیم کرد: معیارهای تشخیص بی اشتهایی عصبی بر اساس دهمین طبقه بندی بین المللی اختلالات روانی و رفتاری ICD-10 

بی اشتهایی عصبی: بیماری ای است که با کاهش وزن عمدی ناشی و نگهداری شده توسط خود بیمار مشخص می شود و این بیماری اغلب در دختران نوجوان و زنان جوان رخ می دهد و پسران و جوانان نوجوان ممکن است آن را توسعه دهند، اما به میزان کمتری، به عنوان کودکانی را که تا یائسگی به بلوغ و زنان مسن تر نزدیک می شوند، تحت تأثیر قرار می دهد و بی اشتهایی عصبی یک سندرم مستقل به معنای زیر است:

(a) ویژگی های بالینی سندرم به راحتی قابل شناسایی است به طوری که تشخیص قابل اعتماد است و مورد توافق اکثریت پزشکان قرار می گیرد.

ب) مطالعات پیگیری نشان می دهد که تعداد قابل توجهی از بیمارانی که بهبود نمی یابد همچنان همان ویژگی های اساسی بی اشتهایی را به صورت مزمن به نمایش می گذارند. اگرچه علل زمینه ای بی اشتهایی عصبی گیج کننده باقی می ماند، اما داده های رو به رشدی وجود دارد که عوامل اجتماعی فرهنگی و بیولوژیکی برای کمک به توسعه آن تعامل دارند و همچنین مکانیسم های روانی و استعداد شخصیتی کمتر مشخصی دارند و این بیماری با درجات مختلفی از کمبودهای تغذیه ای با تغییرات ثانویه غدد درون ریز و متابولیک در نتیجه همراه است و همچنین اختلالاتی در عملکرد بدنی وجود دارد.

تحت عنوان شواهد تشخیصی موارد زیر را پیدا می کنیم: برای اینکه تشخیص قطعی باشد، همه نقاط زیر باید وجود داشته باشند:

(a) کاهش وزن حداقل ۱۵٪ پایین تر از وزن مورد انتظار (یا از دست رفته یا هرگز نرسیده) یا شاخص توده بدن ۵٫۱۷ یا کمتر، (شاخص توده بدن را می توان با تقسیم وزن به کیلوگرم بر مربع ارتفاع در متر محاسبه کرد).

ب) بیمار با اجتناب از غذاهایی که منجر به چاقی می شوند، باعث کاهش وزن می شود و یک یا چند مورد از موارد زیر: استفراغ، آنماس، ورزش بیش از حد، و استفاده از بی اشتهایی یا مور.

ج) تحریف تصویر بدن وجود دارد که در آن ایده غالب ترس از چاقی در قالب یک اختلال آسیب شناسی روانی متمایز پیش می رود که در آن بیمار محدودیت های وزن پایینی را بر خود تحمیل می کند.

د) اختلال غدد درون ریز گسترده شامل محور هیپوتالامیک، هیپوفیز، و گونادال، در زنان به عنوان آمینوراها و در مردان به عنوان از دست دادن میل و توانایی جنسی آشکار شد ( استثنای آشکار در اینجا خونریزی مداوم واژن در زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی است که در درمان جایگزینی هورمون ( معمولا به صورت قرص) هستند، و ممکن است سطح بالا از هورمون های رشد، سطح بالای کورتیزول، تغییرات در سوخت و ساز هورمون تیروئید محیطی و عدم تعادل در ترشح انسولین وجود دارد.

ه) اگر شروع قبل از بلوغ باشد، حوادث بلوغ به تأخیر میفتد یا حتی متوقف می شود (در دختران سینه وجود ندارد، قاعدگی آغاز نمی شود، در پسران اندام تناسلی به اندازه کودکانه باقی می ماند)، و با بلوغ بهبودی معمولاً به طور طبیعی کامل می شود، اما شروع چرخه قاعدگی به تأخیر می افتاد.

معیارهای تشخیصی آمریکا برای بی اشتهایی عصبی بر اساس طبقه بندی IV (APA، ۱۹۹۴) ۱- امتناع از نگه داشتن بدن در وزن زیر حداقل سن و قد طبیعی (که منجر به کاهش وزن و نگهداری در نقطه ای کمتر از ۸۵٪ از سن و قد مورد انتظار می شود)، یا عدم آوردن بدن در طول دوره رشد به وزنی معادل ۸۵٪ از سن و قد مورد انتظار.

2- ترس شدید از اضافه وزن یا چاقی، علی رغم وزن کم.

۳- عدم تعادل در تجربه وزن یا تصویر بدن بیمار (مانند احساس چاقی با وجود لاغری شدید یا اعتقاد به چاقی یک منطقه از بدن با وجود لاغری ظاهری)، یا تأثیر قوی وزن یا تصویر بدن بر خود ارزیابی یا انکار جدیت کاهش وزن فعلی بدن.

۴- یائسگی حداقل برای سه دوره متوالی، در کسانی که شروع به قاعدگی کرده اند (با اشاره به اینکه خونریزی به دنبال استفاده از هورمون های زنانه - برای مثال برای جلوگیری از بارداری - قاعدگی به حساب نمی آید).

بی اشتهایی عصبی به دو نوع تقسیم می شود:

۱- نوع انحصاری ( محدودکننده) : اگر در طول اپیزود بی اشتهایی فعلی، بیمار به طور سیستماتیک به اپیزودهای پرخوری یا رفتارهای اصلاح شده آن ها مشغول نشده باشد ( است که استفراغ رخ نداد - استفراغ نکرد -، و بیش از حد از مضطرب، مور یا enemas استفاده نکرد).

۲- نوع هیپونچیال: اگر در طول اپیزود بی اشتهایی فعلی، بیمار به طور مرتب به اپیزودهای پرخوری یا رفتارهای اصلاح شده آن ها مشغول بوده است.

واضح است که در میان بیماران مبتلا به اختلال خوردن مسلمانان کسانی را داریم که این معیارهای تشخیصی را برآورده می کنند، به جز جنبه شناختی دشنگ با وزن و تصویر بدن و شاید گاهی با توجه به جنبه اختلال ادراک تصویر بدن. دوره و پیش آگهی بی اشتهایی به عنوان برای موارد بی اشتهایی عصبی ، در واقع هیچ مسیر تایید شده ای وجود ندارد که قابل پیش بینی باشد، بین کسانی که علائم آنها همچنان از ابتدای اختلال تا پایان زندگی شان شدید است، و کسانی که پس از یک دوره بیش از دو سال بیماری بهبود می یابند، بین این دو طرف مواردی وجود دارد که در آن مسیر با رفتارهای غذایی خود که بین تشنج ها به حالت عادی برمی گردد، شکل nubial می گیرد و مواردی مانند موارد مانند تشنج وجود دارد. این به دلیل رفتارهای عادی بین تشنج و تشنج است، اما میزان غذایی که می خورید بین اپیزودها نزدیک به معقول است.

چیزی که ما در مورد دوره پاتولوژیک گفتیم در مورد پیش آگهی پاتولوژیک بی اشتهایی عصبی صدق می کند، پیش بینی برای یک مورد خاص آسان نیست و ظاهر علائم سایر اختلالات روانی مانند اختلال افسردگی عمده و اختلال وسواسی و همچنین هراس آرنا قاعده است و نه استثنا، که باعث می شود پیش آگهی مربوط به آنچه ممکن است به تصویر پاتولوژیک علائم تا حد زیادی اضافه شود، اما می توانیم بگوییم که بر اساس مطالعات آمریکایی:

- چهل درصد موارد بی اشتهایی به طور کامل درمان می شوند، به این معنی که ناشی از یک رفتار عادی نسبت به غذا خوردن هستند.

- سی درصد موارد بی اشتهایی تا حدودی بهبود می یابند.

- بیست درصد موارد بی اشتهایی در طول زمان بدتر می شود. درصد کسانی که جان خود را از دست می دهند به دلیل اصرار بر نخوردن یا به دلیل عوارض نخوردن مداوم در برخی مطالعات به بیست و دو درصد می رسد و خودکشی بین دو نفر رخ می دهد تا پنج درصد موارد، و مطالعه دیگری که مربوط به شاخص هایی است که ممکن است بر ماهیت پیش آگهی پاتولوژیک بی اشتهایی عصبی تأثیر بگذارد، نشان داد که طول بیماری، عدم انگیزه درمان، ترک اجتماعی و همچنین پیوندهای خانوادگی ضعیف همگی شاخص های پیش آگهی بد هستند و نشانه های زیر شاخص های یک پیش آگهی بد هستند:

- توانایی بیمار در سازگاری روانی اجتماعی در دوره قبل از بیماری ضعیف است.

- از خانواده ای با سطح متوسط در نردبان اجتماعی باشد.

- هر چه وزن شما قبل از شروع درمان بیشتر شود، پیش آگهی بدتر می شود.

- هر چه انکار بیمار از بیماری بیشتر باشد، پیش آگهی بدتر می شود.

- وجود علائم پرخوری، استفراغ یا استفاده از مواد مضطرب. اما این شاخص ها همان طور که خود نویسندگان مطالعه آمریکایی می گویند، چیزی بیش از شاخص های نامشخص نیست که برای عمومی شدن درست نیست، علاوه بر اینکه از مطالعات غربی گرفته شده است و ممکن است چیزها با آن متفاوت باشد، همان طور که مطالعات انجام شده در منطقه عربی ما نشان می دهد.

اندازه مشکل بی اشتهایی

عصبی در جهان عرب به اندازه مشکل بی اشتهایی واقعی در جهان عرب ما ناشناخته است، چرا که اولاً مطالعه نمی شود و دوم اینکه به روانپزشک ارائه نمی شود، این گونه موارد معمولاً به کارآموز ارائه می شود و به ندرت توجه می کند یا جرات می کند یکی از پزشکان پرونده را به روانپزشک ارائه دهد و این امر اهمیت ویژه ای می گیرد اگر بدانیم بیمار مبتلا به بی اشتهایی عصبی همیشه علائم خود را پنهان می کند و به ندرت اعلام می کند که بیمار مبتلا به بی اشتهایی عصبی همیشه علائم خود را پنهان می کند و به ندرت اعلام می کند. در تمام موارد، بر اساس تحقیقات من، مطالعه ای در سال ۱۹۶۸ در سودان انجام شد که در آن محقق اعلام کرد که بی اشتهایی عصبی یک اختلال غیرمعمول در سودان است.

با این حال، او اذعان کرد که تعیین میزان شیوع واقعی بسیار دشوار است زیرا مردم آماده درخواست درمان از یک روانپزشک نیستند و او همچنین کمیاب بودن موارد را در نتیجه کمبود مواد غذایی در دسترس به طور کلی توضیح داد، همچنین به این دلیل که چاقی در سودان مظهر جاذبه جنسی محسوب می شود و مطالعه بعدی برای این مطالعه در مصر انجام شد، جایی که محققان دو مورد بی اشتهایی را در میان 1050 دانشجوی دانشگاهی که در مطالعه گنجانده شده بودند، پیدا کردند و تصویر پاتولوژیک این دو مورد با تصویر پاتولوژیک غربی یکسان بود و در سال 1992 یک محقق یک محقق از مصر رابطه بی اشتهایی عصبی با برخی متغیرهای شخصیتی را مورد مطالعه قرار داد، اما میزان شیوع را مطالعه نکردند.

مطالعه چهارم در سال ۱۹۹۴ در عربستان سعودی بود که دو محقق سعودی مورد بی اشتهایی عصبی را در یک مجله پزشکی سعودی که به زبان انگلیسی صادر شده بود توصیف کردند و عنوان مقاله آن ها «بی اشتهایی عصبی، یک نسخه سعودی"، (انگار اصل باید غربی باشد)، و یک محقق مصری در سال ۱۹۹۸ یک مطالعه عمیق روانی در مورد برخی جنبه های ساخت روانی بیماران بی اشتهایی عصبی انجام داد و مطالعه شامل پنج زن بود، و همچنین در معرض میزان شیوع، و در سال ۱۹ در مورد پایان نامه کارشناسی ارشد ارائه شده توسط محقق مصری سید ابوزید عبدالماوگود بحث کرد، در حال حاضر اولین مطالعه ای است که تلاش می کند به پرسش شیوع اختلالات خوردن در یک نمونه غیر بالینی پاسخ دهد، به دور از کلینیک های روانپزشکی، جایی که محقق نمونه ای از دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان دانشگاه در مصر را مورد مطالعه قرار داد و میزان شیوع بی اشتهایی عصبی 86/0 درصد بود، به عبارتی کمتر از یک درصد، اما اظهار نظر در مورد این نتیجه ممکن است نشان دهنده میزان شیوع آن ن باشد.

واقعی به دلیل ساده این است که محقق از معیارهای تشخیص طبقه بندی آمریکایی IV DSM-IV استفاده کرد و البته به این دلیل ساده معذرت می شود که در درجه اول معیارهای تشخیصی عرب وجود ندارد. شاید مشکل در این واقعیت نهفته باشد که لازم نیست بیمار عرب یا خانواده اش بیایند تا از رفتارها و مفاهیم مربوط به غذا خوردن شکایت کنند که با آنچه دختر آمریکایی یا اروپایی از آن شکایت می کند یا باور دارد مطابقت دارد، بنابراین ما ممکن است در جوامع ما کسانی که خانواده آنها می آید به شکایت از بی میلی خود را به خوردن به طور معمول به حدی که او از دست داده وزن و تبدیل به یک خطر برای سلامت خود را بدون پیدا کردن در کل تاریخ مورد آنچه نشان می دهد علاقه به وزن و یا تصویر بدن به عنوان ما در پیدا کردن موارد بی اشتهایی غربی، مهم این است که مطالعاتی که به آن اشاره کردم با وجود کاستی های روش شناختی شان شایستگی شروع تحقیقات در جهان عرب را دارند و تنها مطالعاتی هستند که من پیدا کردم و غیر از آن، تحقیقاتم مرا به مطالعات تخصصی بی اشتهایی عصبی در جهان عرب هدایت نکرد.



موضوع مقاله علمی پژوهشی روانشناسی بالینی درباره بی اشتهایی عصبی :
ارتباط بين نوروپپتيد، مصرف رژيم غذايی و کيفيت زندگی و نقش آن در خطر ابتلا به بی اشتهایی و سندرم نزاری در بيماران سرطانی
اثربخشی تحریک عمیق مغز در درمان بی اشتهایی عصبی و چاقی
امکان سنجی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر اینترنت برای بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی
تاثیرگروه درمانی شناختی رفتاری برای والدین بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی
تاثیر درمان روان پویشی کانونی، رفتار درمانی شناختی بر بیماران سرپایی زن مبتلا به بی اشتهایی عصبی