مدل های شناخت اجتماعی (SCM5)، شناخت های با اهميت و روابط آنها در نظم دهی رفتارهای ایجاد شده را توصیف می کنند که به ویژه در فهم رفتارهای سلامت کاربرد دارند.

دو نوع عمده مدل های SCM در روان شناسی سلامت کاربرد دارند که رفتارهای مرتبط با سلامت و پاسخ به درمان را تبیین می کنند(كاتر، ۱۹۹۳).

نوع اول، مدل های اسنادی نام دارند. این مدل ها به تبیین های علی افراد در مورد رویدادهای مرتبط با سلامت می پردازند (مثلا: کینگ ۱۹۸۲).

اما بیشتر پژوهش ها در این حوزه به جای تمرکز بر رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت با رفتارهای مخرب سلامت در افراد سالم به پاسخ افراد به بیماری های خطرناک مثل سرطان (تیلور و همکاران، ۱۹۸۴)، بیماری قلبی عروقی (اقلیک و همکاران، ۱۹۸۷)، دیابت (تنن و همکاران، ۱۹۸۴) و بیماران پایانی کلیوی (واتینبرگ و همکاران، ۱۹۸۳) تمرکز داشته اند.

همچنین، کارهای اخیر بر روی بازنمایی بیماری ها (پتری و واینمن ۱۹۹۷؛ موس موريس و همکاران، ۲۰۰۲:هاگر و اوربل ۲۰۰۳)، بر اساس مدل خود نظم دهی لوتتال لونتال و همکاران، ۱۹۸۴) در این طبقه قرار می گیرند. این پژوهش به دنبال بررسی واکنش افراد به بیماری (یا تهدید بیماری است.

به ویژه، این مدل سه مرحله را مشخص می کند. در مرحله اول، شخص یک بازنمایی از بیماری را در پنج بعد اصلی شکل می دهد.

این پنج بعد عبارتند از: کسب هویت بیماری (یعنی نشانه های بیماری به عنوان قسمتی از بیماری تجربه می شود)، پیامدها (یعنی حدود و شدت ادراک شده پیامدهای بیماری)، علل (یعنی علل ادراک شده بیماری)، دوره بیماری (یعنی مدت زمانی که بیماری حاد یا مزمن ادراک می شود)، و کنترل یا درمان (یعنی میزانی که بیماری توسط بیمار و دیگران می تواند مدیریت شود).

در مرحله دوم، بازنمایی بیماری برای کمک به انتخاب تلاش های مقابله ای به کار می روند و در مرحله سوم، نتیجه تلاش های مقابله ای ارزیابی شده و بازنمایی بیماری تعدیل می شود.

بنابراین، در این مدل ادراک افراد از بیماری شان، نقش مرکزی در تعیین تلاش های مقابله ای و سازگاری بعدی دارد. اما فراتحلیلی که توسطهار و اوربل (۲۰۰۳) بر روی مطالعات بازنمایی بیماری ها انجام شده همبستگی ضعیفی را بین ابعاد کنترل یا درمان و تلاش های مقابله ای متمرکز بر مشکل خاص (مانند پذیرش درمان ) نشان داد.

در عوض، همبستگی قوی بین بازنمایی بیماری ها و اندازه های مختلف بهزیستی جسمی و روانشناختی وجود داشت.